ده سبب برای شرح صدر (فراخی سینه)
امام ابن قیم / در کتاب «زاد المعاد» میگوید:
فصلی در اسباب شرح صدر و اینکه به طور کامل برای رسول الله ج حاصل گردید.
- بزرگترین اسباب شرح صدر توحید میباشد. چنانکه شرح صدر با کمال و قوت و اندازهی آن ارتباط مستقیم دارد. الله متعال میفرماید: ﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦ﴾[الزمر: ٢٢] «آیا کسیکه الله سینهاش را برای (پذیرش) اسلام گشوده است، پس او از سوی پروردگارش بر نور (و روشنی) است».
و میفرماید: ﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن يُرِدۡ أَن يُضِلَّهُۥ يَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَيِّقًا حَرَجٗا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي ٱلسَّمَآءِ﴾[الأنعام: ١٢٥]«پس هرکس را که الله بخواهد هدايت کند، سینهاش را برای (قبول) اسلام میگشايد و هرکس را که بخواهد گمراه کند، سينهاش راچنان تنگ میکند که گويا به آسمان بالا میرود».
- بنابراین هدایت و توحید از بزرگترین اسباب شرح صدر و شرک و گمراهی از بزرگترین اسباب ضیق صدر و تنگی سینه میباشند.
- و از این جمله است نوری که الله متعال در قلب بنده میاندازد که همان نور ایمان است و باعث شرح صدر و وسعت بخشیدن و شادی قلب میگردد؛ اما چون قلب بنده از این نور خالی باشد، به سختی و تنگنا افتاده و از هر زندانی سختتر و تنگتر خواهد بود.
امام ترمذی در جامع خود از رسول خدا ج روایت میکند که فرمودند: «إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ وَانْشَرَحَ»[٧]: «چون نور وارد قلب شود، سبب گشادگی و فراخی آن میگردد». گفتند: ای رسول خدا علامت این امر چیست؟ فرمود: «الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ، وَالتَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَالِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ»: «روی آوردن به جهان باقی و پشت کردن به دنیای فریب و فانی و کسب آمادگی برای مرگ قبل از فرار رسیدن موعد آن».
بنابراین شرح صدر بنده به اندازهی بهرهی وی از این نور میباشد؛ و نور حسی و تاریکی حسی نیز چنین است چنانکه یکی موجب شرح صدر و دیگری تنگی آنرا به دنبال دارد.
- یکی دیگر از اسباب شرح صدر علم است؛ علم باعث شرح صدر، گشایش و وسعت آن میگردد چنانکه از دنیا وسیعتر میگردد. اما پیامد جهل، تنگی سینه و حصر و حبس آن میباشد. بنابراین هرچه علم بنده وسعت یابد، شرح صدر وی افزایش یافته و به دامنه آن افزوده میگردد؛ اما این مهم از کسب هر عمل میسر نمیگردد بلکه تنها با کسب علمی بدست میآید که از رسول خدا ج به ارث رسیده است. و همین است علم سودمند؛ چنانکه اهل این علم در میان مردم از بیشترین شرح صدر و وسیعترین قلوب و بهترین اخلاق و پاکیزهترین زندگی برخوردارند.
- بازگشت به سوی خداوند متعال و محبت و دوست داشتن او تعالی با تمام وجود و لذت بردن از عبادتش؛ براستی چیزی چون این موارد باعث شرح صدر بنده نمیشود. حتی گاهی میگوید: اگر در بهشت در چنین حالت و وضعیتی باشم در زندگی پاکیزهای خواهم بود؛ محبت نیز تأثیر عجیبی در شرح صدر و پاکی نفس و نعمت قلب دارد؛ این تأثیر برای کسی آشنا نیست جز آنکه احساسش کرده باشد. و هرچه این محبت بیشتر و قویتر باشد، سینه انسان فراختر و وسیعتر خواهد بود. و تنها زمانی احساس تنگی میکند که غافلان و کسانی را ببیند که قلبشان از محبت الهی خالی است؛ دیدن آنها بسان خس و خاشاکی در چشم وی بوده و آمیخته شدن با آنها تب (و بیماری) روحش را به دنبال دارد.
یکی از بزرگترین اسباب ضیق صدر و تنگی آن، اعراض و رویگردانی از الله متعال، و وابستگی قلب به کسی جز او تعالی، و غفلت از ذکر و یاد او و دوست داشتن دیگری میباشد. چرا که هر کس چیزی جز الله متعال را دوست داشته باشد، به وسیلهی همان عذاب میشود و قلبش زندانی محبت آن غیر میشود؛ لذا در زمین کسی از او شقیتر، حواس پرتتر نخواهد بود. و کسی زندگی دشوارتر و قلبی خستهتر از او نخواهد داشت.
دو محبت وجود دارد: محبتی که درواقع بهشت دنیا، شادی نفس، لذت قلب، نعمت و بهرهمندی و خوراک روح، و تغذیه و دوای آن؛ و بلکه حیات و خنکی چشمان اوست. و آن محبت الله متعال با تمام وجود و سوق دادن تمامی میل و اراده و محبت به سوی اوست.
و محبتی که عذاب روح، غم و اندوه نفس، زندان قلب و تنگی سینه است؛ و بلکه سبب درد و مشقت و سختی است. و آن محبت غیرالله میباشد.
- یکی دیگر از اسباب شرح صدر مداومت بر ذکر و یاد خداوند متعال در هر حالت و وضعیت و مکانی میباشد. ذکر تأثیر شگفتی در شرح صدر و بهرهمندی قلب (و آرامش روح) دارد چنانکه غفلت نیز تأثیر عجیبی در ضیق و تنگی و حبس و عذاب آن دارد.
- و از این قبیل است نیکی کردن به خلق و کمک نمودن به آنها با آنچه در توان دارد از مال و جاه گرفته تا کمک جسمی و انواع نیکی؛ چرا که انسان بزرگوار، بخشنده و نیکوکار از شرح صدر بیشتر، نفسی پاکتر و قلبی با نعمتهای بیشتر برخوردار است. اما بخیلی که احسان و نیکوکاری از صفات و ویژگیهای او نیست، بیش از هرکس دچار ضیق صدر، زندگی آشفته و غم و اندوه میباشد.
رسول خدا ج در حدیثی که در صحیح بخاری ذکر شده مثالی را برای بخیل و صدقهدهنده ذکر میکند. آنجا که میفرماید: «مَثَلُ الْبَخِيلِ وَالْمُتَصَدِّقِ كَمَثَلِ رَجُلَيْنِ، عَلَيْهِمَا جُبَّتَانِ مِنْ حَدِيدٍ، مِنْ ثُدِيِّهِمَا إِلَى تَرَاقِيهِمَا، فَأَمَّا الْمُنْفِقُ: فَلا يُنْفِقُ إِلاَّ سَبَغَتْ، أَوْ وَفَرَتْ عَلَى جِلْدِهِ، حَتَّى تُخْفِيَ بَنَانَهُ، وَتَعْفُوَ أَثَرَهُ. وَأَمَّا الْبَخِيلُ: فَلا يُرِيدُ أَنْ يُنْفِقَ شَيْئًا، إِلاَّ لَزِقَتْ كُلُّ حَلْقَةٍ مَكَانَهَا، فَهُوَ يُوَسِّعُهَا وَلا تَتَّسِعُ»: «مثال صدقهدهنده و بخيل، مانند دو مردی است كه زره آهنی بر تن كرده باشند. و آن زره، از سينه تا گلوی آنان را در برگرفته باشد. شخص صدقهدهنده هنگامی كه صدقه میدهد، آن زره گشاده میشود و تمام بدنش را در برمیگيرد تا جائی كه نه تنها انگشتانش را میپوشاند بلكه رد پايش را نيز از بين میبرد (گناهانش را محو میكند) ولی هنگامی كه بخيل میخواهد چيزی انفاق كند، حلقههای آن زره تنگتر میشود و هرچه سعی میكند، نمیتواند آنرا گشادهتر نمايد».
و همین است مثال شرح صدر و گشادگی قلب مؤمنی که صدقه میدهد و تنگی سینه و محصور شدن قلب بخیل؛
- شجاعت؛ انسان شجاع از سینهای فراخ، و درونی گشاده و قلبی وسیع، برخوردار است؛ اما ترسو و بزدل از تنگترین سینه و محصورترین قلبها برخوردار است چنانکه شادی و سروری ندارد و لذت و نعمتی برای او نیست مگر از جنس آنچه برای حیوانات است. اما شادی و سرور روح و لذت و نعمت و خرسندی آن بر هر فرد بزدل و ترسویی حرام است چنانکه بر هر بخیلی، و بر هرکسی که از خداوند متعال روی گردانده، از ذکر و یاد او غافل است، نسبت به او تعالی و اسماء و صفات و دینش جاهل است و قلبش به دیگری وابسته است، حرام است.
این نعمت و شادی در قبر انسان به باغ و بهشتی تبدیل میگردد و آن تنگی و حصر به عذاب و زندانی در قبر تبدیل میشود؛ بنابراین حالت و وضعیت بنده در قبر از نظر نعمت و عذاب و آزادی و حبس، همچون حالت قلب در سینه میباشد؛ اما شرح صدر به سبب عارضهای و ضیق صدر به سبب عارضهای اعتبار ندارد چراکه عوارض با از بین رفتن اسبابشان از بین میروند. بلکه آنچه معتبر است صفت و ویژگیای است که در قلب مستقر شده و موجب شرح و فراخی یا حبس آن میگردد. و میزان همین است. والله المستعان
- و یکی از بزرگترین اسباب شرح صدر خارج نمودن فاسدکنندههای قلب از آن میباشد. همچون بیرون کردن صفات مذمومی که باعث تنگی و عذاب آن شده و میان قلب و حصول بهبودی برای آن حایل میشود. چون انسان اسباب شرح صدر را فراهم نماید اما این اوصاف مذموم را از قلبش خارج نکند، در شرح صدرش موفق نخواهد بود و به جایی نخواهد رسید؛ نهایت این است که کار در دو جبهه جریان دارد که هریک غلبه یابد، تسلط وی بر قلب تثبیت میگردد.
- یکی دیگر از این اسباب، ترک نگاهها، سخنان، شنیدنها، همراه شدنها، خوردنها و خوابیدنهای اضافی است. پیامد اسراف در این امور چیزی جز درد و غم و نگرانی قلبی نیست و بلکه منجر به حصر و حبس و تنگی و عذاب و آزار آن میشود. بلکه غالب عذاب دنیا و آخرت به خاطر آن است. براستی چقدر سینهی کسانی تنگ است که سهمی از هریک از این آفتها دارد و چقدر زندگی دشواری دارد و در چه وضعیت بدی به سر میبرد و چقدر قلب وی محصور و محدود است. و براستی چقدر زندگی پر ناز و نعمتی دارد کسی که سهمی از هریک از آن خصلتهای نیک و محمود دارد؛ و تمام همت و تلاش وی در این دایره و پیرامون آن میباشد؛ لذا بهرهی زیادی در این کلام الهی دارد که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٖ١٣﴾[الانفطار: ١٣]«مسلماً نیکان در نعمت(های بهشت) هستند». و نیز آن یکی بهرهی فراوانی در این کلام الهی دارد که میفرماید: ﴿وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ١٤﴾[الانفطار: ١٤]«و یقیناً بدکاران در (آتش) جهنماند». و میان اینها مراتب متفاوتی وجود دارد که جز خداوند متعال آنها را نمیداند.
مقصود این است که از میان مخلوقات، رسول الله ج کاملترین آنها در هر صفتی است که به شرح صدر، وسعت و گشایش قلب، خنکی چشمان و حیات روح میانجامد. براستی او کاملترین مخلوقات در این شرح و حیات است علاوه بر شرح حسی که به او اختصاص دارد.
و کاملترین خلایق در پیروی از او، کاملترین آنها در شرح صدر و لذت و سرور آن میباشند. و بر حسب پیروی از رسول خدا ج، بنده به شرح صدر و فراخی آن و روشنایی چشم و لذت روح دست مییابد؛ چراکه رسول خدا ج در قلهی کمال شرح صدر، نام جاویدان و دوری از گناه و معصیت میباشد. لذا نصیب پیروان ایشان از این امور، به اندازهی نصیبشان از پیروی از اوست. والله المستعان.
و همچنین نصیب پیروانش از حفاظت و مصونیت الهی، دفاع از آنان، عزت بخشیدن به آنها و نصرت و یاری ایشان به اندازهی نصیب ایشان از پیروی از پیامبر ج است. در این میان کسانی سهم بیشتر و کسانی از سهم کمتری برخوردارند؛ بنابراین هرکس خیری را یافت پس باید الله متعال را شکر و سپاس گوید و هرکس چیزی جز آنرا یافت، جز خویشتن را ملامت نکند».
[٧]- با این الفاظ در سنن ترمذی نیافتم. اما با الفاظی مشابه در مستدرک حاکم: (٧٨٦٣)، الزهد الکبیر بیهقی (٩٧٤)، مصنف ابن ابی شیبه (٣٤٣١٥) وارد شده است. علامه البانی در سلسلة الأحادیث الضعیفة (٩٦٥) این روایت را ضعیف دانسته است. (مصحح)