ده سببی که به صبر و شکیبایی در برابر مصیبتها کمک میکند
امام ابن قیم / در کتاب «طریق الهجرتین» مینویسد: صبر و شکیبایی در برابر بلا ومصیبتها اسباب متعددی دارد از جمله:
اول: توجه به جزا و پاداش آن.
دوم: توجه به اینکه صبر بر بلا و مصیبت باعث بخشیده شدن گناهان و محو آنها میگردد و درواقع نقش کفارهی گناهان را دارد.
سوم: توجه به تقدیر الهی در این زمینه؛ چنانکه بلا و مصیبت وارده قبل از اینکه انسان خلق گردد برای او در ام الکتاب (لوح محفوظ) مقدر شده است لذا رخ دادن آن امری حتمی بوده است. بنابراین اظهار ناخرسندی از سوی انسان جز اینکه بر مصیبت وی بیفزاید سودی عاید او نخواهد کرد.
چهارم: توجه به حق الله بر انسان در بلا و مصیبت وارده؛ چنانکه بدون هیچ اختلافی در میان امت، بر او واجب است در برابر آن صبر کند؛ یا طبق قول دیگری بر او واجب است که بر مصیبت وارده صبر نموده و بدان راضی باشد. لذا انسان مامور به ادای حق الله و بندگی او تعالی در بلا و مصیبت وارده میباشد. بنابراین باید رویه صبر را در پیش گیرد وگرنه چیزی جز افزایش بلا و مصیبت گریبانگیر وی نخواهد بود.
پنجم: توجه به اینکه بلا و مصیبت نتیجهی گناهان است؛ چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ﴾[الشورى: ٣٠]«و هر مصیبتی که به شما رسد، به خاطر کارهایی است که انجام دادهاید». این مساله قاعدهای کلی است در مورد هر مصیبت کوچک و بزرگی که برای انسان رخ میدهد. توجه به این سبب انسان را به استغفار و طلب مغفرت مشغول میکند؛ امری که بزرگترین اسباب دفع مصیبتها میباشد. علی بن ابی طالب س میگوید: «هیچ بلایی نازل نمیشود مگر به سبب گناهی و هیچ بلا و مصیبتی رفع نمیشود مگر با توبه».
ششم: اینکه انسان بداند و متوجه باشد که الله متعال به چنان بلا و مصیبتی بر او رضایت داده و بر او روا داشته است. و مقتضای بندگی رضایت از چیزی است که ارباب و مولایش برای او بدان راضی شده است. اما اگر قدر این مقام را نداند و حق آنرا ادا نکند این از ضعف خود اوست. پس باید در چنین شرایطی به صبر و شکیبایی روی آوَرَد؛ در غیر اینصورت به درجهی ظلم و تجاوز از حق تنزل یافته است.
هفتم: اینکه انسان بداند مصیبت وارده درواقع دردی است که آنرا طبیبی دانا و مهربان به سوی وی سوق داده که به مصلحت وی میباشد؛ پس باید بر آن صبر کند و با شکایت از آن خود را در معرض خشم الهی قرار ندهد که اگر چنین کند از مصیبت وارده سودی عاید وی نخواهد گشت.
هشتم: اینکه بداند در پسِ این دوا شفا، سلامتی، صحت و از بین رفتن دردی است که بدون آن میسر نخواهد بود. بنابراین اگر نفس وی بر تلخی این دوا و دشواریهایی که به همراه دارد آگاهی یافته، باید به فرجام و تاثیر مفید آن نیز بنگرد؛ الله متعال میفرماید: ﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢١٦﴾[البقرة: ٢١٦]«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه آن برای شما بهتر باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه آن برای شما بد باشد و الله میداند و شما نمیدانید».
و میفرماید: ﴿فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا١٩﴾[النساء: ١٩]« پس چه بسا چیزی را خوش نمیدارید و الله در آن خیر بسیار قرار میدهد».
لعل عتبك محمود عواقبه
وربما صحت الأجسام بالعلل
امید است مشکلی که دچار آن شدی فرجام خوبی داشته باشد. گاهی بدن انسان با بیمار شدن صحت خود را بدست میآورد.
نهم: اینکه بداند مصیبت نیامده که او را هلاک نموده و از بین ببرد، بلکه آمده تا صبر او را بسنجد و او را بیازماید؛ و اینگونه روشن میگردد که آیا صلاحیت خدمتگزاری خداوند متعال را دارد؟ و اینکه الله متعال او را از دوستان خود و حزبش قرار دهد یا نه؟
اگر صلاحیت وی در این زمینه ثابت گشت، او را برمیگزیند و انتخاب میکند و لباس فضل و کرامت را بر او میپوشاند و دوستان و حزبش را خادمان و یاران او قرار میدهد. اما اگر رو برگرداند و عقبگرد نماید، از درگاه الهی طرد شده و دور گردانده میشود و مصیبتها بر وی دوچندان میگردند درحالیکه افزایش آنها را احساس نمیکند. اما بعد از مدتی میداند که مصیبت وارده بر وی به مصیبتهایی تبدیل شده است؛ چنانکه صابر میداند که مصیبت وارده در حق وی با صبر وی، تبدیل به نعمتهای متعددی شده است. حال آنکه فاصله میان این دو مقام دور از هم، اندکی صبر و تشویق قلب در این لحظات است؛ به هر حال مصیبت از هر دوی این افراد دور میگردد اما با این تفاوت که مصیبت از یکی درحالی رفع شده که انواع کرامتها و خوبیها را برای او به جای گذاشته است اما از دیگری چنان دور گشته که جز محرومیت و خواری چیزی برای وی نمانده است. چراکه این تقدیر خداوند عزیزِ حکیم است و فضل اوست که به هرکس بخواهد میدهد و الله دارای فضل و بخشش بزرگ است.
﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ٢١﴾[الحديد:٢١]
دهم: اینکه بداند الله متعال بندهاش را در خوشی و ناخوشی و نعمت و مصیبت تربیت میکند؛ و در هر حالت عبودیت و بندگی را از او میخواهد. اما بندهای که در خوشی و سلامتی خداوند متعال را بر کناره (با تردید) عبادت میکند (و ایمانش بسیار ضعیف و سست است) چنانکه اگر خیری به او برسد (دلش) به آن آرام میگیرد و اگر بلایی (برای آزمایش) به او برسد، روی میگرداند (و به کفر باز میگردد)؛ چنین کسانی از جمله بندگانی نیستند که خداوند متعال آنها را برای بندگی خود برگزیده و انتخاب کرده است؛ پس تردیدی نیست ایمانی که در هنگام ابتلا و آزمایش و سلامتی و عافیت استوار بماند همان ایمان مفید در وقت نیاز و حاجت است؛ اما ایمانی که تنها در زمان سلامتی و عافیت باشد همراهی آن با بنده چند صبایی به طول نمیانجامد و او را در شمار مومنان قرار نمیدهد و به منازل مومنین نمیرساند؛ بلکه ایمانی او را پیوسته همراه است که در بلا و مصیبت و عافیت و سلامتی استوار باشد. چرا که ابتلا و آزمایش برای بنده همچون دم آهنگری است و در واقع سنگ محک ایمان وی میباشد که در این میان یا از این کوره طلای خالص خارج میشود یا زغالی خالص؛ یا اینکه از آن، دو ماده از جنس طلا و مس خارج میشود که در اینصورت بلا و مصیبت پیوسته دامنگیر وی خواهد بود تا بخش مسی آن از بخش طلایی آن جدا گردد و تماما طلای خالص بماند. بنابراین اگر بنده بداند که نعمت الله متعال بر او در بلا و مصیبت با نعمت الهی در زمان عافیت و سلامتی همراه است، مشغول شکر قلبی و زبانی او میشود: «اللهم اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ»: «پروردگارا مرا در ذکر و یادت و شکر و سپاسگذاریات و عبادت نیکویت یاری فرما». و براستی چگونه نباید از کسی سپاسگذاری نمود که برای انسان امری را فراهم میکند که در اثر آن خباثت و ناخالصی وی از بین میرود و او را به طلایی خالص تبدیل میکند که صلاحیت مجاورت با او تعالی و نگریستن به او را مییابد؟!
ثمرهی این اسباب و امثال آنها صبر بر بلا و مصیبت میباشد؛ بنابراین اگر تقویت شوند، ثمرهی آنها رضایت و شکر خواهد بود. از الله متعال میخواهیم که با عفو و بخشش خود خطاها و گناهان ما را بپوشاند و به منت و کرم و بزرگواریش با ابتلا و آزمایش خود ما را رسوا نگرداند.