صدرالدّین شیرازی و ابنسینا
دیگر از مشاهیر نقّادان ابنسینا، فیلسوف معروف عصر صفویّه صدرالدّین محمد شیرازی ملقّب به ملّاصدرا (متوفّی در سال ۱۰۵ هجری قمری) است. صدرا با اینکه بوعلی را بسیار ستوده ولی در مواضع مختلف از کتاب أسفار «الأسفار الأربعة» آراء او را نقض و ردّ مینماید و در باب نهم از سفر چهارم اسفار، ایرادات خود را بر ابن سینا گرد آورد و مینویسد:
«وامّا الشّیخ صاحب الشّفاء ... والعجب انّه کلّما انتهی بحثه إلی تحقیق الهویّات الوجودیّة، دون الأمور العامّة والأحکام الشّاملة، تبلّد ذهنه وظهر منه العجز وذلك في کثیر من المواضع» [۲۳].
یعنی: «امّا شیخ، صاحب کتاب شفاء (ابن سینا) ... شگفت است که هر گاه کاوش وی به تحقیق دربارۀ هویّات وجودی میانجامد (نه به امور عامّه فلسفه و احکام عمومی آن) ذهنش کند میشود و ناتوانی او در اینباره آشکار میگردد و این عجز در جایگاههای بسیار وجود دارد»!
آنگاه صدرا، مواردی را که بنظر او ابن سینا بخطا رفته و از شناسائی آنها ناتوان مانده برمیشمارد که از جملۀ آنها: «حرکت در مقولۀ جوهر» و «انکار اتحاد عاقل و معقول» و «عجز از اثبات حشر أجساد» و «اعتقاد به سرمدی بودن أفلاک و ستارگان» و غیر اینهاست که ذکر همۀ آنها از حوصلۀ این رساله بیرون است و غرض ما در اینجا اظهار موافقت با نقّادان آراء شیخالرئیس در تمام مسائل و مباحث نیست بلک منظور اصلی، ارائۀ این معنا است که بزرگان فکر در زمانهای مختلف با اندیشهها و نظرات بوعلی موافقت کامل نداشتهاند و بنابراین اگر کسی در مواردی تسلیم رأی و عقیدۀ شیخ نگردید و حق را در سوی دیگر دید این کار را نباید مایۀ انکار و موجب مذمت او شمرد بلکه لازمست که دلیل وی را نگریست و مقهور رأی مشاهیر و أکابر نگردید! البته مخالفان شیخالرئیس به کسانیکه ذکر آنها رفت محدود نمیشود و بسیاری از فقها و علمای شریعت در فتاوای خود با ابن سینا به سختی مخالفت کردهاند مانند ابنصلاح [۲۴] (عثمان بن عبدالرحمن شهرزوری متوفّی در سال ۶۴۳ هجری قمری) و أمثال او، ولی ما از نقل این قبیل فتاوی خودداری میکنیم زیرا فتاوای مزبور پیوندی با نقد علمی آراء ابن سینا ندارند و برای تحذیر عوام از نزدیک شدن به آثار ابن سینا صدور یافتهاند! مگر نوشتههای فقیه شهیر اهل سنّت ابوالعبّاس احمدبن تیمیّه (متوفّی در سنۀ ٧۲۸ هجری قمری) که کوشیده است بصورتی مدلّل با کتب ابن سینا روبرو شود و دربارۀ وی اظهارنطر کند [۲۵] و در میان فقهاء این قبیل افراد کماند و قلیلٌ مّاهُم! [و چه اندکند اینان!]
[۲۳] الأسفار الاربعه، الجزء الثانی منالسفر الرابع، چاپ تهران، صفحه ۱۰٩. [۲۴] به فتاوای ابنصلاح، چاپ ترکیه (دیار بکر) رجوع شود. [۲۵] در اینباره به کتاب «الرّدّ علی المنطقیّین» چاپ بمبئی نگاه کنید. لازم به توضیح است که نام اصلی این کتاب «نصیحه أهل الإیمان في الردّ علی منطق الیونان» میباشد.