قاعده ششم: اسماء الله غیر محصورند و عددی معین ندارند
چون رسول خدا صدر حدیث مشهوری فرموده است:
«أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِى كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ»[۵] . «خداوندا! تو را به هر اسمی میخوانم که خود را بدان نام نهادهای یا در کتابت نازل فرمودهای یا به یکی از بندگان خود یاد داده ای، یا در علم غیب برای خود اختصاص دادهای».
و معلوم است نامهایی را که در علم غیب به خود اختصاص دادهاست هیچکس نتواند آنرا حصر و شمارش کند و بدان احاطه نماید.
و اما فرموده رسول الله صکه فرموده است:
«إنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمَا مِائَةً إِلاَّ وَاحِدًا مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ»[۶] . «همانا خداوند نود و نه اسم دارد، هرکس آنها را بشمارد[۷] داخل جنت شود».
دلالت بر حصر اسماء در این تعداد ندارد زیرا اگر مراد از آن حصر اسماء بود، میفرمود:
«إنَّ أسماء الله تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ اسْمًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ».«همانا اسماء خدا نود و نه هستند هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت شود».
یا عبارتی دیگر از این قبیل:
معنی حدیث این است: این تعداد از اسماءالله از آنچنان شأن و منزلتی برخوردارند که هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت میشود. بنابراین جمله: «مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ». مکمل جمله ماقبل است و مستقل نیست. مانند این است بگوئید: من صد درهم به نزد خود گذاشتهام تا به عنوان صدقه انفاق نمایم، این جمله مانع آن نیست مبالغی دیگر هم برای مصارف غیرصدقه به نزد خود داشته باشید.
و تعیین این اسماء از جانب رسول خدا صبه ثبوت نرسیده و حدیث روایت شده پیرامون تعیین آنها ضعیف است[۸] .
ابن تیمیه در [فتاوی: ص ۳۸۲، ج ۶] از مجموع ابن قاسم گوید: به اتفاق حدیثشناسان تعیین اسماء الله از کلام رسول خدا صثابت نیست، و در عبارتی قبل از آن گوید: ولید آن را از زبان بعضی از شیوخ شامی خود نقل کرده است چنانچه در بعضی از روایتهای حدیثش این مطلب توضیح داده شده است. و ابن حجر در فتح الباری ج ۱۱، ص ۲۱۵ چاپ السفلیه گوید: به نزد شیخین (بخاری و مسلم) علت ضعف حدیث روایت نمودن ولید به تنهایی نیست بلکه اختلاف در آن و اضطراب، تدلیس و احتمال ادراج را نیز میتوان از علل ضعف آن برشمرد.
و چون تعیین اسماء الله از رسول خدا صبه ثبوت نرسیده است، سلف در این مورد اختلاف دارند و چندگونه روایت از آنها وجود دارد، و آنچه برای من در کتاب و سنت رسول گرامی صروشن شده نود و نه اسم است.
اسماء الله موجود در کتاب عبارتند از: ۱- الله: معبود مطلق، ۲- الاحد: یگانه، ۳- الاعلي: والا در ذات و صفات، ۴- الاكرم: نیکوکار، ۵- الإله: معبود به حق، ۶- الاول: اول بلا ابتدا، ۷- الآخر: آخر بلا انتها، ۸- الظاهر: بلندمرتبه و غالب، ۹- الباطن: نهان و ناپیدا، ۱۰- الباری: آفریدگار، ۱۱- البر: خیر و نیکوکار، ۱۲- البصير: بینا، ۱۳- التواب: بسیار توبهپذیر، ۱۴- الجبار: بسیار قادر و عظیم، غلبهکننده، ۱۵- الحافظ: نگهدار، ۱۶- الحسيب: مراقب و حسابرس، ۱۷- الحفيظ: بسیار نگهدار، ۱۸- الحفي: مهربان، ۱۹- الحق: حق، ۲۰- الـمبين: آشکار، ۲۱- الحكيم: با حکمت، ۲۲- الحليم: بردبار،۲۳- الحميد: ستایش شده،۲۴- الحي: زنده، ۲۵- القيوم: (پاینده) بی نیاز، ۲۶- الخبير: آگاه، ۲۷- الخالق: آفریننده، ۲۸- الخلاق: بسیار آفریننده، ۲۹- الرئوف: بسیار مهربان، ۳۰ – الرحمن: بخشاینده، ۳۱- الرحيم: مهربان، ۳۲- الرزاق: روزیدهنده، ۳۳- الرقيب: مراقب، ۳۴- السلام: مبرا از عیب، ۳۵- السميع: شنونده،۳۶- الشاكر: سپاسگزار، ۳۷- الشكور: بسیار سپاسگزار،۳۸- الشهيد: حاضر و گواه، ۳۹- الصمد: کسی که برای رفع همهی نیازها رو به سوی او میشود، ۳۰- العالـم: دانا، ۴۱- العزيز: شکستناپذیر ، ۴۲- العظيم: بزرگوار، ۴۳- العفو: بسیار باگذشت، ۴۴- العليم: بسیار دانا، ۴۵- العلي: دارای علو مطلق، ۴۶- الغفار: بسیار آمرزنده، ۴۷- الغفور: آمرزنده، ۴۸- الغني: دارای غنای مطلق، ۴۹- الفتاح: گشاینده، ۵۰- القادر: توانا، ۵۱- القاهر: غالب و مسلط، ۵۲- القدوس: منزه، ۵۳- القدير: توانا، ۵۴- القریب: نزدیک، ۵۵- القوي: نیرومند، ۵۶- القهار: بسیار غلبهکننده، ۵۷- الكبير: بزرگ، ۵۸- الكريم: صاحب کرم، ۵۹- اللطيف: باریک بین آگاه، ۶۰- الـمؤمن: ایمنى بخش، ۶۱- الـمتعال: بزرگوار و والا، ۶۲- الـمتكبر: برتر از آن که بر کسی ستم کند، ۶۳- الـمتين: استوار، ۶۴- الـمجيب: اجابتکننده، ۶۵- الـمجيد: صاحب مجد و بزرگواری، ۶۶- الـمحيط: احاطهکننده بر همه هستی، ۶۷- الـمصور: صورتگر، ۶۸- الـمتقدر: توانا و قدرتمند، ۶۹- الـمقیت: روزیدهنده، ۷۰- الـملك: پادشاه، ۷۱- الـمليك: پادشاه توانا، ۷۲- الـمولي: سرور و سرپرست، ۷۳- الـمهين: مطلع بر نهان و آشکار، ۷۴- النصير: یار و پشتیبان، ۷۵- الواحد: تنهای بینظیر، ۷۶- الوارث: وارث، ۷۷- الواسع: گشاینده، ۷۸- الودود: بسیار مهربان، ۷۹- الوكيل: حافظ و نگهبان، شاهد، ۸۰- الولي: سرپرست و یاور، ۸۱- الوهاب: بسیار بخشنده.
اسماء الله در سنت[۹] رسول الله صعبارتند از: ۸۲- الجميل: زیبا، ۸۳- الجواد: بسیار بخشنده،۸۴- الحكم: دادگر عادل، ۸۵- الحيي: صاحب حیا، ۸۶- الرب: پروردگار، ۸۷- الرفيق: دارای رفق و مهربانی، ۸۸- السبوح: بینهایت منزه، ۸۹- السيد: سرور و آقا، ۹۰- الشافي: شفادهنده، ۹۱- الطيب: پاک، ۹۲- القابض: پسگیرنده، ۹۳- الباسط: گستراننده، ۹۴- الـمقدم: جلوبرنده، ۹۵- الـمؤخر: تأخیردهنده، ۹۶- الـمحسن: احسانکننده، ۹۷- الـمعطي: عطاکننده، ۹۸- الـمنان: دهنده نعمتهای بزرگ، ۹۹- الوتر: منفرد و تک و تنهای بیمانند[۱۰] .
این بود ذکر ۸۱ اسم در قرآن کریم و ۱۸اسم در سنت رسول خدا صکه آنها را بعد از پیگیری در قرآن وسنت جمع آوری کرده ایم هر چند که در اسم (الحفی) مترددم, زیرا بصورت مقید در کلام خدا به نقل از ابراهیم ÷آمده است:
﴿إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا﴾[مریم: ۴۷] .
و همچنین نسبت به «محسن» این تردید وجود دارد، چون ما درباره راویان این حدیث که در طبرانی وارد شده است اطلاعی حاصل نکردیم، ولی شیخ الاسلام آن را از جمله اسماء الله برشمرده است.
و بعضی از اسماء الله به صورت مضاف میباشند، مانند، «مالك الـملك، ذو الجلال والإكرام».
[۵] رواه احمد: ۱/۳۹۱، و ابن حبان: ۲۳۷۲ زوائد، و الحاکم فی الـمستدرک: ۱/۵۰۹، و هو صحیح. [۶] البخاری کتاب الدعوات: ۶۴۱۰. مسلم، کتاب الذکر و الدعاء: ۲۶۷۷، ۶. [۷] منظور از [احصاء] شمردن، حفظ و فهم میباشد. و کمال حفظ و فهم این است که خداوند متعال به مقتضای این اسماء عبادت شود و در این مساله سخنان دیگری نیز از ائمه نقل شده است. [۸] اشاره شیخ /به حدیثی است که ترمذی در (۳۵۰۷) و ابن حبان در (۲۳۸۴) و غیره روایت کردهاند. [۹] لازم است برای تکمیل فائده به تحریر احادیث که حاوی اسماء الله است، بپردازیم، لذا مطابق ترتیب مذکور در کتاب، احادیث را یادداشت مینمایم: اول: الجمیل این اسم در ضمن حدیث مرفوع ابن مسعود آمده است که رسول خدا صفرموده: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ». «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد». [مسلم: کتاب الايمان ۱۴۷، ۹۱] . دوم: الجواد: در حدیث مرفوع سعد بن ابی وقاص وارد شده که رسول خدا صفرموده: «إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ يُحِبُّ الطَّيِّبَ نَظِيفٌ يُحِبُّ النَّظَافَةَ كَرِيمٌ يُحِبُّ الْكَرَمَ جَوَادٌ يُحِبُّ الْجُودَ فَنَظِّفُوا...». «بیگمان خداوند پاک است و دوستدار پاکی است و پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد و بزرگوار است و بزرگواری را دوست دارد و بخشنده است و بخشندگی را دوست دارد است پس پاکیزگی را پیشه کنید». [ترمذی: ۲۷۹۹، ابن حبان: ۱/۲۷۹] . سوم: الحکم: در حدیث مقدام بن شریح آمده است که رسول خدا صفرموده: «...إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَكَمُ ، وَإِلَيْهِ الْحُكْمُ...». «بیگمان تنها خدا دادور است و دادوری از آن اوست». [ابوداود: ۴۹۵۵، نسائی: ۵۴۰۲، بخاری: فی الادب الـمفرد: ۸۱۱] . این حدیث صحیح میباشد. چهارم: در حدیث مرفوع سلمان آمده که رسول خدا صفرموده: «إِنَّ اللَّهَ حَيِيٌّ كَرِيمٌ، إِذَا رَفَعَ الْعَبْدُ إِلَيْهِ يَدَيْهِ يَسْتَحْيِي أَنْ يَرُدَّهُمَا صِفْرًا». «خداوند دارای حیاء است و بزرگوار است هرگاه بندهاش دستها را به سوی او بلند کند شرم دارد از اینکه داستان او را خالی بازگرداند». [ابو داود: ۱۴۸۸، ترمذی: ۳۵۵۶، ابن ماجه ۳۸۶۵] . این حدیث صحیح است. پنجم:الرب: در حدیث عمروبن عبسه آمده است: رسول خدا صفرموده: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الرَّبُّ مِنَ الْعَبْدِ فِى جَوْفِ اللَّيْلِ الآخِرِ...». «بهترین زمان برای نزدیکی خداوند به بندهاش نیمه دوم شب است». [ترمذی: ۳۵۷۹، ابن ماجه: ۳۸۶۵، حاکم: ۱/۳۰۹] . این حدیث صحیح است. ششم:الرفیق: در حدیث مرفوع عائشهل آمده است که رسول خداصفرموده: «إِنَّ اللَّهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ». «خداوند مهربان است و دوستدار مهرباني است». [مسلم: ۲۵۹۳، ۷۷] . هفتم: السبوح: در ضمن حدیث عایشه آمده که می گوید: رسول خدا صدر رکوع و سجودش میفرمود: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلاَئِكَةِ وَالرُّوحِ» «پاک و منزه است پروردگار فرشتگان و روحالامین». [مسلم در کتاب الصلاة: ۴۸۷، ۲۲۳] . هشتم: السید: در حدیث عبدالله بن شخیر آمده: «انْطَلَقْتُ فِى وَفْدِ بَنِى عَامِرٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقُلْنَا أَنْتَ سَيِّدُنَا. فَقَالَ: السَّيِّدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى» «من با نمایندگان بنی عامر به محضر رسول خدا صرفتیم وعرض ایشان کردیم تو سرور مایی فرمودند: سرور خداوند است». [احمد: ۴/۲۴، ابوداود: ۴۸۰۶، الألبانی آن را در صحیح الجامع تصحیح کرده است. ۳۵۹۴] . نهم:الشافی: در حدیث ابی هریره و عاشه آمده: «أَنَّ النَّبِىَّ ج كَانَ يُعَوِّذُ بَعْضَ أَهْلِهِ، يَمْسَحُ بِيَدِهِ الْيُمْنَى وَيَقُولُ: اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ الْبَاسَ ، اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِى ، لاَ شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ ، شِفَاءً لاَ يُغَادِرُ سَقَمًا» «رسول خدا صبرای یکی از اعضاء خانوادهاش که مریض بود این دعا را میخواند و با دست راست او را مالش میداد: خداوند ای پروردگار انسانها رنجوری را بیرون کن و شفا فرما زیرا تو شفادهندهای و شفایی به غیر از شفای تو نیست شفای آنچنان که اثری از رنجوری باقی نگذارد». [بخاری کتاب الطب: ۵۷۴۲، مسلم» ۲۱۹۱، ۴۶] . دهم: الطیب: در حدیث ابوهریره آمده که رسول خدا صفرموده: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لاَ يَقْبَلُ إِلاَّ طَيِّبًا». «خداوند پاک است و جز پاکی را نمیپذیرد». [مسلم کتاب الزکاة: ۱۰۱۵، ۶۵] . یازدهم و دوازدهم:القابض و الباسط: در حدیث انس سآمده میگوید: «قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ غَلاَ السِّعْرُ فَسَعِّرْ لَنَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُسَعِّرُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ الرَّازِقُ وَإِنِّى لأَرْجُو أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْكُمْ يُطَالِبُنِى بِمَظْلَمَةٍ فِى دَمٍ وَلاَ مَالٍ» «مردم عرض رسول خدا صکردندن: یا رسول الله صقیمت کالاها بالا رفته است برای ما نرخ گذاری کن رسول خدا صفرمود: تنها خداوند نرخگذار و گیرنده و دهنده و روزیرسان است و من امیدوارم هنگام ملاقات با خداوند هیچکس از شما از من خون و مالی طلب نکند». [ابوداود: ۳۴۵۱، ترمذی: ۱۳۱۴، ابن ماجه: ۲۲۰۰، دارمی: ۲/۲۴۹، احمد: ۳/۱۵۶،۲۸۷۶. بیهقی: ۶/۲۹، طبرانی در الکبیر: ۲۲/۱۲۵، و البانی در غایة المرام: ۳۲۳، آن را تصحیح کرده است] . سیزدهم و چهاردهم:المقدم و المؤخر: در حدیث علی ابن ابیطالبسآمده: «ان رسول الله ج يقول في آخر التشهد: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ وَمَا أَسْرَفْتُ وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّى أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ». «رسول خدا صدر تشهد اخیر میگفت: خداوندا از گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار و زیادهرویهایم و هر آنچه تو به آن از من داناتری درگذر زیرا تقدیمکننده و تأخیرکننده مطلق تویی و معبود به حقی جز تو نیست». [مسلم: ۷۷۱،۲۰۱] . پانزدهم: الـمحسن: در حدیث شداد بن اوس و انس و سمره آمده گوید: «حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِج اثْنَتَيْنِ، أَنَّهُ قَالَ:"إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مُحْسِنٌ يُحِبُّ الإِحْسَانَ، فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذَّبْحَ...». «خداوند ﻷنیکو است و دوستدار نیکوییها است پس هرگاه حیوانی را کشتید آن را به طرزی نیکو بکشید و هرگاه ذبح کردید آن را به صورتی نیکو ذبح کنید». [مسلم, ابوداود, نسائی: ۷/۲۲۷، ابن ماجه: ۳۱۷۰] . هفدهم: المنان: در حدیث انس سآمده: «أَنَّهُ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج جَالِسًا وَرَجُلٌ يُصَلِّى ثُمَّ دَعَا اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ فَقَالَ النَّبِىّ ج لَقَدْ دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعَظِيمِ الَّذِى إِذَا دُعِىَ بِهِ أَجَابَ وَإِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى». «با رسول خدا صنشسته بودم در آن حال مردی نماز میخواند و بعد از نماز این دعا را بخواند: خداوندا من از تو طلب می کنم چون ستایش از آن تو است معبودی به حق به غیر از تو وجود ندارد دارنده نعمتهای بزرگی آفریننده آسمانها و زمین هستی ای دارنده شکوه و بزرگیای همیشه زنده پاینده. پیامبر صفرمود: بدون شک خدا را با اسم بزرگی خواند که به وسیله آن نیایش را پذیرفته و خواسته را اجابت میکند». [ابوداود: ۱۴۹۵، ترمذی: ۳۵۴۴، نسائی: ۳/۵۲] . هجدهم:الوتر: در حدیث ابی هریره سآمده که رسول خدا صفرموده: «لِلَّهِ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ اسْمًا مَنْ حَفِظَهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَإِنَّ اللَّهَ وِتْرٌ يُحِبُّ الْوِتْرَ». «خداوند نود و نه اسم دارد هر کس آنها را حفظ کند داخل بهشت شود و خداوند فرد است و فرد را دوست دارد». [بخاری کتاب الدعوات: ۶۴۱۰، مسلم کتاب الذکر والدعاء ۲۶۷۷، ۵] . [۱۰] البته لازم به ذکر است که مترجم محترم هر چقدر بخواهند معانی این کلمات (اسماء و صفات خداوند) را بخواهند دقیق بنویسند ولی باز هم در برگیرنده معانی و محتوای دقیق زبان عربی نمی باشد. (مصحح)