دلیل عقلی:
محال است خداوند کتابی را فرو فرستد یا به وسیله آن با فرستادهاش سخن گوید و آن کلام وسیله هدایت انسانها باشد ولی بزرگترین مسائل آن مجهول و همچون حروف هجائیه باشد که معنایی قابل فهم نداشته باشد، و قطعاً چنین امری با حکمت خداوند سازگاری نداشته و برخلاف عدل الهی میباشد. در حالی که خداوند متعال میفرماید:
﴿كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾[هود: ۱] .
«کتاب بزرگواری است که آیههای آن منظم و محکم گردیده است و شرح آن از جانب خداوند حکیم و خبیر به تفصیل بحث شده است».
این دلایل سمعی و عقلی بود بر علم ما به معانی نصوص صفات.
و دلایل سمعی و عقلی بر عدم آگاهی ما از کیفیت صفات را در قاعده ششم از قواعد صفات گذراندیم.
با این توضیح بطلان مذهب «مفوضه» که علم به معانی نصوص صفات را تأویل کرده و ادعا میکنند مذهب سلف اینگونه بوده است، معلوم میشود.
در حالی که سلف از چنین مذهبی مبرا بودهاند، و به تواتر ثابت شده که ایشان گاهی اجمالاً و گاهی تفصیلاً معانی نصوص را اثبات کرده ولی کیفیت آن را به علم خداوند حواله نمودهاند.
ابن تیمیه در کتاب معروف خود به نام [العقل و النقل: ص ۱۱۶ جلد ۱] که بر حاشیه کتاب (منهاج السنة) به طبع رسیده است میگوید: و اما مسئله تفویض، معلوم است که خدای متعال به ما امر کرده در قرآن تدبر کنیم. و ما را بر درک و فهم درست آن ترغیب فرموده است. پس چگونه جائز است خداوند همزمان از ما بخواهد از درک و فهم و شناخت قرآن روی برتابیم؟ و در دنباله آن در صفحه ۱۱۸ گوید: آن وقت ناچاریم اعتراف کنیم که هر آنچه را خداوند در شأن توصیف خود در قرآن گفته یا بسیاری از آن مطالب را حتى انبیاء هم نمیدانند بلکه ایشان کلامی را بازگو میکنند که معنی آن را نمیدانند.
ایشان میگویند: و معلوم و بدیهی است که چنین امری نقصی است هم برای قرآن و هم برای انبیاء! چون خداوند متعال قرآن را نازل کرده و در آن خبر داده که این کتاب وسیله هدایت و روشنگری راه هدایت برای انسانها است، و به رسول خود صامر کرده آن را به گونهای شفاف و روشن ابلاغ نماید و آنچه را که برای انسانها فرو فرستاده است برای آنان تفسیر و تبیین کند. و امر کرده تا در قرآن تدبر و تعقل داشته باشیم، با وجود این شریفترین موضوع و مطلب در قرآن بحث پیرامون صفات ذات باری است. پس اگر کسی معنای آن را نداند و در آن تدبر نکند و رسول خدا صنیز آنچه را که نازل شده برای انسانها تفسیر ننماید و به گونهای روشن و شفاف آن را تبلیغ نکند هر ملحد و مبتدعی ادعا میکند که حقیقت همان است که من میگویم و با رأی و عقل خود بدان پی بردهام و در آن صورت نصی هم در دست نیست آن را بطلان نماید زیرا این نصوص جملگی مشکل و متشابه بوده و هیچکسی معنی آن را نمیداند و اگر کسی معنی چیزی را نداند استدلال به آن جایز نیست، و چنین گفتهای به معنای سد باب هدایت از جانب انبیاء بوده و در همان حال گشودن دروازه مخالفین انبیاء است تا بدان بهانه بگویند: هدایت و بیان تنها در راهی است که ما در پیش گرفته ایم نه راه انبیاء، چون ما میدانیم چه بگوییم و با دلایل عقلی آن را روشن میسازیم، ولی انبیاء نمیدانند چه میگویند تا برسد به اینکه منظور و مطلب خود را تفسیر و بیان نمایند. حال روشن شد که گفته اهل تفویض که به زعم خود پیروان راستین سنت و سلف هستند از بدترین گفتههای اهل بدعت و الحاد است.
در اینجا میبینیم که کلام شیخ، کلامی است محکم و از جانب کسی است که دارای رأی رشید و کلام سدید میباشد، و برای تبیین موضوع به بیشتر از این نیازی نیست. خدایش رحمت واسع و فراوان کند و ما را با وی در جنات نعیم جمع و محشور نماید.