بسم الله الرحمن الرحیم
برادران عزیزم،
بخاطر تشکیل این سخنرانی و همچنین حضور در این جلسه از همگی شما تشکر میکنم و از خداوند -سبحانه وتعالی- خواهانم چیزی را که شایسته این مجلس است، تقدیم کنم چرا که بر هرسخنران واجب است که مقدار درک و فهم شنوندگان خود احترام گذاشته و آنچه را که شایسته آنان است، تقدیم کند. وقتی که برای این سخنرانی آماده میشدم خود را در مقابل تودهای عظیم و مقدار زیادی از حقایق دیدم این سخن شاعر برای من صدق پیدا کرد.
تكاثرت الظباء على خراش
فما يدري خراش ما يصيد
تعدادی آهو اطراف گرگ گرد هم آمدند لذا گرگ نمیدانست کدام را شکار کند. در حقیقت موضوع چگونگی ارتباط با انسان جداً موضوعی مهم و قابل توجه است که تمام ملتهای جهان از جمله ملتهای اسلامی به آن توجه خاصی دارند. در کشورهای غربی موسسههای مخصوصی وجود دارند که در آنها مهارتهای اجتماعی تدریس میشود. از جمله اینکه انسان چگونه صحبت کند؟ چطور برای خود یا به نسبت خود اعتماد و اطمینان حاصل کند؟ چگونه میتواند ماهرانه، زیبا، دلنشین با مردم صحبت کند؟ در قوانین اسلامی، آداب زیادی از جمله چگونگی آداب ارتباط، وجود دارد که پیامبران و خاتم آنها رسول اللهصبطور کامل کیفیت آن را برای ما تعلیم دادهاند. متاسفانه مسلمانان نتوانستهاند از آن استفاده کنند و تا حال از مرحله نظر، فکر، صحبت، تجاوز نکردهاند. مثلاً میگویند: آداب دوستی، آداب معاشرت، آداب سخن گفتن، چنین است و خیلی کم هستند کسانی که یاد بگیرند و یاد بدهند.
لذا تعلیم عملی خیلی کم بوده و بیشتر تعلیم بدون عمل وجود دارد در حالیکه آنچه مورد نظر است تعلیم عملی است [۱]و این همان موضوعی است که در این سخنرانی روی آن بحث خواهم کرد. ان شاء الله.
[۱] تربیت به نسبت تعلیم عمومیتر است. تعلیم، رساندن معلومات و معارف و تاکید بر حفظ آنها نزد متعلم است اما تربیت علاوه بر موارد فوق معلومات را به مهارتهای عملی تبدیل میکند و این مهارتها یا اجتماعی هستند یا علمی.