چگونگی ارتباط و رفتار با مردم

فهرست کتاب

مردم کسی را که به حرف‌های آنان گوش می‌دهد، دوست دارند

مردم کسی را که به حرف‌های آنان گوش می‌دهد، دوست دارند

معمولاً مردم کسی را که به حرف‌های آنان گوش فرا می‌دهد و به آنچه که فکر آنان را مشغول کرده، توجه می‌کند و هدف او از این کار این نیست که در مورد خود برای آن‌ها صحبت کند، بلکه به آن‌ها گوش فرا می‌دهد تا آنان را تشویق کند در باره خود و مشاغل و مطالبات خود با او حرف بزنند، تا نوعی ارتباط نزدیک در بین خود و دیگران ایجاد کنند و دیگران بتوانند راحت مسائل خود را با او مطرح کنند، دوست دارند. و به این نوع افراد، سخنگوی با ادب با تربیت و ماهر و کاردان گویند. می‌گویند اگر می‌خواهی سخنگوی ماهر و کاردان باشی، باید مستمع و شنونده خوبی باشی. و این صفتی از صفات بشری است. انسان همیشه می‌خواهد، در باره چیزهایی که فکر او را به خود مشغول کرده‌اند، صحبت کند و دنبال کسی می‌گردد که او را در غم و اندوه خود شریک کند، یعنی با او درد دل کند، ما هم بنابر سیره و روش رسول اکرمصیاد گرفته‌ایم که فقط مستمع و شنونده نباشیم، بلکه باید به شیوه خیلی زیرکانه و ماهرانه و نیکو، سخنگو را وادار به سخن گفتن بکنیم. یکی از راه‌های طول دادن به سخن، این است که طرف سخنگو را طوری ماهرانه و زیبا تحریک و تشویق کنیم تا هیچگونه ابهامی در کلام او باقی نماند. به عنوان مثال، به داستان رسول اکرمصبا عبدالرحمن بن عوف دقت کنید، زمانی که رسول اکرمصاو را دید و بوی عطری به مشام آن حضرت رسید، رسول اکرمصبه او گفت: موضوع چیست؟ عبدالرحمن پسر عوف گفت: ازدواج کرده‌ام. و همچنین داستان جابر با رسول اکرمصوقتی که رسول اللهصاز او سوال کرد که آیا ازدواج کرده‌ای و جابر به او جواب داد: که ازدواج کرده‌ام، رسول اللهصفرمودند: «بكراً أم ثيّباً؟ قال بل ثيّباً قال هلا بكرا تلاعبها وتلاعبك» [۱۸]باکره است یا بیوه، گفت: بیوه، فرمود: چرا با دختر باکره ازدواج نکردی که تو با او بازی کنی و او هم با تو بازی کند. سپس جابر دلیل ازدواج خود را با زن بیوه توضیح می‌دهد، که بهتر می‌تواند از پسران او که از زن قبلی هستند، مراقبت و سرپرستی کند در حالیکه زن باکره و دوشیزه نسبت به این مسائل کم تجربه‌تر است.

(البته لازم به ذکر است که داستان مورد نظر در جای دیگر بدین صورت آمده است که وقتی جابر بن عبداللهسمی‌خواهد دلیل ازدواج خود را با زن بیوه توضیح دهد، می‌گوید که پدرم فوت کرد، هفت یا نه دختر از خود به جا گذاشت من هم بازن بیوه‌ای ازدواج کردم، دوست نداشتم زنی بگیرم که مانند دوشیزه، کم سن و بی‌تجربه باشد، زنی گرفته‌ام که آنان را سرپرستی کند، تربیت‌شان بدهد. پیغمبرص گفت: «مبارک باشد» یا گفت: «خیر باشد» نگاه کنید طرز گفتگوی رسول اکرمصبا جابر که چطور او را بر حرف زدن تحریک می‌کند؛ چرا با دوشیزه ازدواج نکردی با او بازی کنی... تا آخر حدیث به همین خاطر نویسنده کتاب «فن القيادة» می‌گوید: انسان معمولاً اتفاقات شخصی مانند پیشرفت، بدست آوردن مقام، نقل و انتقال از جایی به جای دیگر، ولادت و وفات که برای او پیش می‌آید، این‌ها را به عنوان اتفاقات مهمی در نظر می‌گیرد، لذا رئیس، مربی، راهنما، مدیر، مسول زیرک و باهوش کسی است که با این اتفاقات با گفتن کلمه‌ای که بیانگر تشویق، ترغیب، دلگرمی و یا قوت قلبی شخص مورد نظر است، احساس همدردی و مشارکت نماید. مثلاً بگوید: مبارک باد و یا خداوند عزاداری شما را نیک گرداند. پس مشارکت و همدردی و صحبت کردن با انسان در رابطه با مسائل و مشکلاتی که فکر او را بخود مشغول کرده است، باعث می‌شود که با فرد مورد نظر احساس نزدیکی کرده و این نوع رفتار عهد و پیمان و محبت بین آنان را ثابت و استوار می‌گرداند و با او احساس آرامش و راحتی می‌کند. نمونه دیگری که می‌خواهم برای شما تعریف کنم داستان جوانی است که شخصی بعد از مدت زیادی که او را در حرم ندیده بود، ناگهان در حرم او را ملاقات کرد و آن شخص در مورد خود با او مشورت می‌کرد که روش خود را در زندگی تغییر داده و احساس تازه‌ای به نسبت دین و مسائل دینی در او ایجاد شده ولی همسرش در این رابطه با او همکاری و مشارکت نمی‌کند. سپس جوان به آن شخص گفت: ای برادرم تعدادی از مردم هستند که احساس وابستگی شدیدی به اسلام پیدا می‌کنند، بعد از مدتی سختی و ناراحتی زیادی در زندگی زناشویی خود، احساس می‌کنند یعنی دچار ناراحتی می‌شوند و احتمالاً آنان دچار اشتباه می‌شوند، زیرا در این راه، گرفتار افراط بیش از حد شده و علاوه بر این از همسران خود نیز می‌خواهند که سریعاً آنان هم روش زندگی خود را تغییر دهند، و این همان چیزی است که باعث ایجاد تنفر و بدی ارتباط در بین آن دو می‌شود. آن شخص در جواب می‌گوید: این همان اتفاقی است که برای من افتاده است، به همین ترتیب جوان به سخنان آن شخص گوش می‌داد و تا زمانی که آن شخص از او نخواست که جواب او را بدهد و موضوع را بیشتر و بهتر برای او توضیح دهد، اجازه داد که در این باره صحبت کند، یعنی کاملاً مستمع حرف‌های آن شخص بود. و اگر از همان اول می‌خواست که به او جواب بدهد، به احتمال زیاد از این کار خودداری می‌کرد. الله اعلم.

[۱۸] متفق علیه من حدیث جابر بن عبداللهس.