چگونگی ارتباط و رفتار با مردم

فهرست کتاب

رفتارهایی که مردم آن‌ها را دوست دارند و آن‌هایی را که دوست ندارند

رفتارهایی که مردم آن‌ها را دوست دارند و آن‌هایی را که دوست ندارند

هدف اینجا بحث و گفتگو در رابطه با بعضی قواعد و قاعده‌های کلی ثابت و مشترک در بین همه ملت‌هاست قواعدی که جزء فطرت و ذات انسان است و در این رابطه ارتباط و تبادل و برخورد با مسلمان و غیرمسلمان یکسان است، مسلمان شرق یا غرب، همگی ما باید این سری قواعد و قوانین را یاد بگیریم و عملاً‌ بر آن‌ها تمرین و ممارست کنیم. و چه بسا این تمرینات چندین سال طول بکشد تا بتوانیم به واسطه آن صفات یا خصوصیتی را که مردم آن را دوست ندارند، از خود دور کنیم و چیزی را که مردم دوست دارند به دست آوریم. پس موضوع برخورد، ارتباط، تبادل با افراد سالم جامعه بطور یکسان چنین است. اما افراد منحرف و غیرعادی باید بصورت فردی معالجه شوند. انسان سالم کسی است که اگر به او احترام گذاشتی، خوبی و محبت را می‌شناسد و ناسالم و غیرعادی کسی است که او را هراندازه اکرام کردی و به او احترام بگذاری، طغیان و سرپیچی می‌کند.

شاعرمی‌گوید:

إذا أكرمت الكريم ملكته
وإن أكرمت الئيم تمردا

هرگاه تو به انسان بخشنده و سالم احترام بگذاری مالک او می‌گردی و بر او مسلط خواهی شد و اگر به انسان پست و فرومایه احترام بگذاری باز نافرمانی و طغیان خواهد کرد.

باید نسبت به احترام گذاشتن به تمام مردم به اعتبار اینکه باهم یکی هستند و برابرند، حریص بود، اما افرادی غیرعادی یا منحرف هستند که باید فردی و بصورت خاص مورد معالجه قرار گیرند. با وجود اختلاف پیوندها، رابطه‌ها با هم عملاً چطور، می‌توانیم با مردم ارتباط پیدا بکنیم؟ روش برخورد تبعاً با وجود اختلاف پیوندها فرق می‌کند؛ ارتباط والدین با فرزند، زن و شوهر با هم، رئیس با کارمندان خود، و برعکس. قواعد کلی مورد نظر، تمامی این روابط را در برمی‌گیرد، و این ارتباط و برخورد همچنین با توجه به اختلاف درک و فهم افراد، فرق می‌کند. مثلاً طریقه و روش برخورد و ارتباط با یک انسان زیرک، فهمیده هوشمند، در مقابل یک فرد نفهم، تنبل و ناآگاه فرق می‌کند، لذا باید متناسب با خصوصیت و قدرت درک و فهم هرکسی با او صحبت کرد.

پسر مسعودسمی‌گوید: هرگاه حدیثی را برای قومی که قدرت درک و فهم آن را ندارند، مطرح کنی باعث فتنه و مصیبت خواهد شد [۸]. پس اگر کسی به نسبت ظرفیت شنوندگان خود صحبت نکند باعث بوجودآوردن فتنه و مصیبت برای بعضی‌ها خواهد شد، چون به حقیقت بعضی‌ها آن را نمی‌فهمند و به غلط به دیگران تفهیم می‌کنند در این حالت حدیث مورد نظر دچار ابهام و شک و تردید خواهد شد. موضوع دیگر اینکه روش برخورد و ارتباط به نسبت شخصیت‌ها، فرق می‌کند مثلاً برخورد و ارتباط با یک شخص شکاک و حساس با شخصی که سالم است فرق می‌کند؛ در نتیجه روش برخورد و ارتباط با توجه به شخصیت‌های مختلف و صفاتی که در آن‌ها موجود و مشهود است، فرق می‌کند.

نوع رفتارهایی که مردم آن‌ها را دوست ندارند:

۱- مردم دوست ندارند آشکارا در بین دیگران نصیحت شوند.

هیچگونه اختلاف نظری در اینکه مردم نصیحت کردن، در بین دیگران را دوست ندارند، وجود ندارد. زیرا آنان نمی‌خواهند که عیب‌هایشان پیش دیگران مطرح شود. تمامی مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان دوست ندارند که در حضور دیگران نصیحت شوند ولی اگر با آنان خلوت شود و به تنهایی نصیحت شوند، بهتر و راحت‌تر مساله را قبول کرده و درک می‌کنند و تو را به حقیقت دوست خواهند داشت چون به این طریق با نصیحت کردن مردم اشتباهاتشان را اصلاح کرده و خدمت بزرگی به آنان کرده‌ای.

امام شافعی/در این باره می‌فرماید:

تعمدني بنصحك في اتفرادي
وجنبني النصيحة في الجماعة
فإن النصح بين الناس نوع من
التوبيخ لا أرضي إستماعة
فإن خالفتني وعصيت قولي
فلا تجزع إذا لم تعط طاعة

خواستی که بتن‌هایی من را نصیحت کنی و از نصیحت کردن در بین مردم خودداری کرد در حقیقت نصیحت کردن در بین مردم نوعی سرزنش است که در این حالت دوست ندارم به آن گوش کنم اگر با من مخالفت کنی و به حرف‌هایم گوش ندهی، پس ناراحت نباش اگر جواب تو را ندادم یا از تو اطاعت نکردم. یعنی: هرگاه در یکی از کارها با من مخالفت کنی و خواستی در بین مردم مرا نصیحت کنی اگر جواب تو را ندادم و از تو اطاعت نکردم ناراحت و دلتنگ مباش؛ این خصلت جزء ذات بشری است مگر برای کسیکه به حدّ پختگی رسیده و نصیحت‌پذیر باشد اگرچه او هم این روش نصیحت کردن را دوست ندارد. ضمناً افرادی که تا این حد نصیحت‌پذیر باشند واقعاً کم هستند؟!

بعضی از مردم دوست دارند نتیجه کارشان را خیلی زود ببینند لذا انتظار دارند که مردم همان زمان که نصیحت می‌شوند، همان لحظه خودشان را تغییر بدهند. بعضی‌ها دوست دارند که در مجالس مردم را نصیحت کنند و می‌خواهند که مردم به آن‌ها گوش کنند و در همان مجلس اخلاق و رفتار خود را تغییر بدهند، اینگونه افراد به لحاظ اینکه از طبیعت و ذات بشری ناآگاهند، نمی‌توانند ظرفیت‌ها را تشخیص بدهند، چرا که برای هر تغییر و تحول درونی باید مردم فرصت کافی برای فکرکردن و تغییردادن اخلاق و رفتار خود داشته باشند.

[۸] رواه مسلم موقوفاً.