فصل سوم: آداب سفر، عمره و حج
آدابی که برای مسافر و عمره کننده و حجکننده، شناخت و عمل به آنها شایسته است؛ برای اینکه به عمرهای قابل قبول دست یابد و در انجام حج و سفری مبارک موفق گردد، زیادند، از آن جمله: آداب واجب و آدابی که مستحباند، و به عنوان مثال به مواردی اشاره میکنیم.
۱- در مورد وقت سفر، وسیلۀ سفر، رفیق سفر، انتخاب مسیر، اگر مسیرها زیاد بودند با خداوند طلب استخاره ـ طلب خیر کردن ـ کند و دربارۀ این مورد با کسانی که آگاه و عالمند مشورت کند. اما سفر حج، سفر خیریست که هیچ شکی در آن نیست.
روش استخاره کردن: شخص دو رکعت نماز میخواند سپس در پایان نمازش دعای مأثوری که در این باب وجود دارد میخواند و سپس سلام میدهد [٧].
۲- بر شخصی که حج یا عمره را انجام میدهد واجب است فقط به خاطر خدا و نزدیکی به او این اعمال را انجام دهد، و از انجام آنها به خاطر اهداف دنیایی، خودبینی، کسب لقب، ریا و شهرت بپرهیزد، چون اینها سبب باطل شدن عمل و عدم قبول آن میشود. خداوند پاک و منزه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳].
«همانا نمازم، عبادات، طاعات و مناسکم و بالاخره زندگی و مرگم برای خداست و بس که پروردگار جهانیان است. هیچ شریکی ندارد و به همین امر، دستور داده شدهام، و از جملة اولین مسلمانانم».
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾[الكهف: ۱۱۰].
«بگو بشری مثل شما هستم فقط بهسوی من وحی فرستاده شده که خدای شما فقط خدای واحد و یکتاست، پس هر کس امید به دیدار پروردگار را دارد، باید کار شایسته انجام دهد و باید در عبادت و پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».
و انسان مسلمان نیز چنین است و فقط خاطر خدا و سرای آخرت ـ بهشت ـ مورد نظرش میباشد.
﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا١٨﴾[الإسراء: ۱۸].
«کسی که فقط زندگی دنیایی را میخواهد، آنقدر که بخواهیم و برای هر کسی که بخواهیم، به زودی به او میدهیم، و سپس او را در حالی به جهنم میاندازیم که نکوهش شده و رانده شده است».
و در حدیث قدسی آمده است [۸]: «من بینیازترین شریکان از شریک هستم، هر کس عملی انجام دهد و در آن غیر من را با من شریک گرداند او و شرکی را که کرده ول میکنم».
و پیامبر صنسبت به امتش از دچار شدن به شرک اصغر بیم داشته [٩]: (بیشترین چیزی که من را به نگرانی میاندازد، دچار شدن شما به شرک اصغر ـ ریاء ـ است). و باز فرموده: «هر کس کاری را انجام دهد تا مردم از آن باخبر باشند ـ و او را تعریف کنند ـ خداوند او را در حضور عام رسوا و مفتضح مینماید. و کسی که برای ریا و تعریف کاری کند خداوند نیت باطلش را آشکار میسازد و بیآبرو خواهد شد» [۱۰].
و خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ٥﴾[البينة: ۵].
«و امر نشدند مگر به اینکه خداوند را بپرستند و عبادت را برای او خالص گردانند، و پاک و حقطلب باشند و نماز برپا کنند و زکات دهند و این دین راست و استوار است».
۳- بر شخصی که حج یا عمره میکند، آگاهی یافتن نسبت به احکام حج و عمره و احکام سفر، قبل از این که سفرش را آغاز کند، لازم است، آگاهی نسبت به مسائلی از قبیل: قصر و جمع نمازها، احکام تیمم، مسح بر خفها، و مسائلی از این قبیل که در راه انجام مراسم و آیینهای حج و عمره نیازمند آن است. پیامبر صمیفرماید: «اگر خداوند نظر خیر و صلاح به کسی داشته باشد او را نسبت به مسائل دینی آگاه و عالم میکند» [۱۱].
۴- توبه کردن از تمامی گناهان و لغزشها، فرقی نمیکند که شخص حجگذار، عمرهگذار و یا غیره باشد، و بر همۀ آنها توبه از گناهان و لغزشها واجب است،
و حقیقت توبه شامل موارد زیر است: جدا شدن از تمامی گناهان و ترک آنها، پشیمانی نسبت به گناهانی که در گذشته انجام داده، ارادۀ عدم بازگشت بهسوی آنها، و اگر حقوقی ـ مالی، ناموسی، معنوی و غیره ـ از مردم به گردن داشت، آنها را برگرداند حلالیت طلب کند قبل از اینکه از حسناتش کم شود و به حساب برادرش نوشته و یا اگر حسنهای نداشت از گناهان برادرش برداشته شود و به حساب او نوشته شود [۱۲].
۵- بر شخص حجگذار یا عمرهگذار لازم است که مالی حلال را برای حج یا عمرهاش برگزیند، چون که خداوند پاک است و فقط پاک را قبول میکند. و مال حرام مانع اجابت و قبولشدن دعای انسان میشود [۱۳]، و هر گوشتی که از مال حرام بوجود آمده باشد آتش جهنم به آن سزاوارتر است [۱۴].
۶- مستحب است که انسان مسافر قبل از سفرش وصیت و حقوقی را که مردم بر او دارند، بنویسد، چون اجل به دست خداوند متعال است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ٣٤﴾[لقمان: ۳۴].
«علم قیامت نزد خداوند است و باران را فرومیفرستد و آنچه را که در رحمهاست میداند و هیچ نفسی نمیداند که فردا چه چیزی برایش اتفاق میافتد، و هیچ نفسی نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد، حقیقتاً خداوند عالم و آگاه است».
و پیامبر صمیفرماید: «هر انسان مسلمانی که مال و ثروت با ارزشی داشته باشد که بشود نسبت به آن وصیت نماید نباید بیشتر از دو شب سپری شود، مگر اینکه وصیتنامة خود را نوشته باشد» [۱۵]. و باید بر وصیتنامهاش شاهد بگیرد، قرضهایی که بر عهدهاش است، ادا کند، و امانات را به صاحبانشان برگرداند و یا برای نگهداریشان از صاحبانشان اجازه بگیرد.
٧- مستحب است مسافر قبل از رفتن به سفر خانوادهاش را توصیه به رعایت تقوای الهی نماید، و توصیه به تقوا، توصیهای از طرف خداوند برای تمامی انسان است:
﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَإِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَنِيًّا حَمِيدٗا١٣١﴾[النساء: ۱۳۱].
«و به کسانی که قبل از شما به آنها کتاب داده شده بود و همچنین به شما توصیه کردیم که از نافرمانی خدا بپرهیزید و اگر کافر شوید ـ زیان به خدا نمیرسد ـ زیرا آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست و خداوند بینیاز و ستوده است».
۸- مستحب است که شخص مسافر در انتخاب دوستی صالح برای همراهی در سفرش کوشش کند، و حریص باشد بر اینکه آن رفیقش جزو طلاب علوم شرعی باشد؛ چون این موضوع سبب موفقیتش و عدم دچار شدن در خطا و اشتباه در سفر، حج و عمرهاش میشود.
پیامبر صمیفرماید: «انسان بر دین دوستش است، پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی میکند» [۱۶]و (فقط با انسان مؤمن دوستی و همنشینی کن و فقط انسان متقی و خداترس غذایت را بخورند» [۱٧].
و پیامبر صرفیق خوب را به کسی که مشک را حمل میکند و رفیق بد را به کسی که کورۀ آتش را میدهد، تشبیه کرده است [۱۸].
٩- مستحب است مسافر با خانواده، نزدیکان، اهل علم، همسایهها و یارانش خداحافظی کند. پیامبر صمیفرماید: «کسی که میخواهد به سفر رود به کسی که جانشین خودش میکند بگوید: «أستودعکم الله الذي لا تضيع و دائعه» «شما را نزد خدا به امانت میگذارم، خدایی که اماناتش را از بین نمیبرد» [۱٩].
پیامبر صهرگاه یکی از اصحابش میخواست سفر کند، با او خداحافظی میکرد، و میگفت: «أستودع الله دينك وأمانتك وخواتكم عملك» «دین و امانت و سرانجام اعمالت را نزد خداوند به امانت گذار» [۲۰]. و به هر یک از مسافران که از پیامبر صمیخواست او را نصیحت کند، میفرمود: «زودك الله التقوی وغفر ذنبك ويسّرلك الـخير حيث ما کنت» «خداوند تو را به توشة تقوی مجهز کند و گناهانت را بیامرزد و در هر کجایی که هستی توفیق خیرت دهد» [۲۱]. و مردی که عزم سفر داشت نزد پیامبر صآمد و گفت: ای رسول خدا صمرا وصیتی کن، پیامبر صفرمود: «تو را به رعایت تقوای الهی و تکبیر گفتن هر زمان که از بلندیای بالا رفتی، توصیه میکنم» وقتی که آن مرد رفت، پیامبر صفرمود: «پروردگارا زمین را برایش مسطح و نزدیک گردان و سفر را بر او آسان کن» [۲۲].
۱۰- مستحب است مسافر اول صبح روز پنجشنبه برای سفر خارج شود، چون پیامبر صاینگونه عمل کرده. کعب بن مالک سمیگوید: (خیلی کم پیش میآمد که رسول خدا صجز روز پنجشنبه برای سفر کردن بیرون روند) [۲۳].
و برای امتش دعای برکت در اول روز را میکرد، و میفرمود: «اللهم بارك لأمتي في بـكورها» «پروردگارا به صبحگاهان امتم برکت ده» [۲۴].
۱۱- مستحب است مسافر هنگام خارج شدن از منزلش، دعای خروج را بخواند: «بسم الله توکلت علی الله ولا حول ولا قوة إلا بالله، اللهم إني أعوذ بِكَ أَن أَضِلّ أو أُضَلّ أو أَزَلّ أو أُزَلَّ أَوْ أَظلِمَ أَوْ أَجهَلَ أَوْ يُجهَلَ عَلَیّ» «بنام خداوند، بر خدا توکل میکنم هیچ تلاش و کوششی بدون اذن خداوند وجود ندارد [۲۵]. پروردگارا، به تو پناه میبرم از اینکه گمراه کنم یا گمراه شوم، به خطا بیاندازم یا به خطا انداخته شوم، ظلم کنم یا مورد ظلم واقع شوم، نادان و احمق پندارم یا احمق پنداشته شوم» [۲۶].
۱۲- مستحب است مسافر هنگامی که سوار حیوان یا ماشین یا هواپیما یا وسائل نقلیۀ دیگری شد، دعای سفر را بخواند و بگوید: «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر» «خدا بزرگ است، خدا بزرگ است، خدا بزرگ است». سپس ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾[الزخرف: ۱۳-۱۴]. «پاک و منزه است خدایی که اینها را برایمان رام گردانده در حالی که ما توانایی رام کردن آنها را نداشتیم، و حقیقتاً ما بهسوی پروردگارمان بازمیگردیم».
«اللهم إنا نسألك في سفرنا هذا البر والتقوی ومن العمل ما ترضی، اللهم هوّن علينا سفرنا هذا واطوعنا بعده اللهم أنت الصاحب في السفر والخليفة في الأهل، اللهم إني أعوذبك من وعثاء السفر وکابة الـمنظر وسوء الـمنقلب: في الـمال والأهل ...». «پروردگارا ما در این سفرمان از تو نیکوکاری و تقوی و عملی را که میپسندی طلب میکنیم. پروردگارا این سفرمان را بر ما آسان کن و دوریش را بر ما کوتاه ساز، پروردگارا تو در سفر همراه و در خانواده سرپرستی، پروردگارا ما از سختی سفر و منظرة غمانگیز و بدی نظر بد در مال و خانواده و فرزند به تو پناه میجوییم» و چون از سفرش بازگشت آنها را باز بگوید و اینها را بیفزاید: «آيبون، تائبون، عابدون، لربنا حامدون» «ما بازگشتیم در حالی که توبهکاران، پرستندگان و برای خدایمان سجدهکنندهگانیم»» [۲٧].
۱۳- مستحب است انسان به تنهایی و بدون رفیق و همراه مسافرت نکند: پیامبر صمیفرماید: «اگر انسان در مورد تنهایی آنچه که میدانم، بدانند، هیچ سوارهای در شب تنها نخواهد رفت» [۲۸]و باز میفرماید: «یک سوار، شیطان است، دو سوار دو شیطانند و سه نفر جماعت به شمار میروند» [۲٩].
۱۴- مسافران از میان خودشان، برای اینکه اجتماعشان محکمتر، توافقشان میسرتر و در نایل شدن به هدفشان موفقتر باشند یک نفر را امیر کنند. پیامبر صمیفرماید: «هرگاه سه نفر به سفری رفتند، یک نفر را بر خود امیر سازند» [۳۰].
۱۵- مستحب است اگر مسافران در مکانی اطراق کردن کنار همدیگر جمع شوند. بعضی از یاران پیامبر صهر گاه در جایی اطراق میکردند در دشتها و درهها پراکنده میشدند تا اینکه پیامبر صفرمودند: «این پراکندگیتان در این دشتها و درهها کار شیطان است» [۳۱]بعد از آن همگی در یک جا جمع میشدند و اگر لباسی را بر روی آنها میانداختی همۀ آنها را میپوشاند.
۱۶- مستحب است انسان اگر در سفر یا غیر آن، در مکانی اطراق کرد، این دعایی را که از پیامبر صثابت است بخواند: «أعوذ بکلمات الله التامات من شر ما خلق» «پناه میجویم به کلمات تامة خدا از شر آنچه آفریده است» اگر این دعا را خواند، چیزی به او ضرری نمیرساند تا از آن مکان کوچ میکند [۳۲].
۱٧- مستحب است مسافر چون از تپهها و امثال آن بالا رفت تکبیر گوید و چون به درهها و امثال آن فرودآید، تسبیح گوید، جابر سمیگوید: «چون از بلندیها بالا میرفتیم تکبیر و چون به پایین میآمدیم تسبیح میگفتیم» [۳۳]. و صدایشان را به تکبیر بلند نکنند. پیامبر صمیفرماید: «ای مردم آرام و خوددار باشید، شما کسی را صدا نمیکنید که از شما دور باشد، بلکه کسی را دعا میکنید که با شماست، میشنوند و به شما نزدیک است» [۳۴].
۱۸- مستحب است مسافر اگر روستا یا شهری را دید، دعای داخل شدن در آن را بخواند: «اللهم رب السماوات السبع وما أظللن ورب الأرضين السبع وما أقللن ورب الشياطين وما أضللن ورب الرياح وما ذرين، أسألك خير هذه القرية وخير أهلها وخير مافيها وأعوذبك من شرها وشر أهلها وشر ما فيها» «پروردگارا، خالق آسمانهای هفتگانه و آنچه بر آن سایه افکندهاند، و خالق زمینهای هفتگانه و آنچه که حمل میکنند، و خالق شیاطین و آنچه که گمراه میکنند، و خالق بادها و آنچه که منتشر میکنند، خیر این روستا و خیر ساکنانش و خیر آنچه در آن است را از تو خواهانم، و از شر این روستا و شر ساکنانش و شر آنچه در آن است به تو پناه میبرم» [۳۵].
۱٩- مستحب است مسافر در شب خصوصاً اول شب ـ به سفرش ادامه دهد. بخاطر فرمودۀ پیامبر ص: «بر شما باد که در شب بروید، زیرا زمین در شب پیچیده میشود» [۳۶]. یعنی مسافت در شب زودتر طی میشود، بدون آنکه شخص احساس خستگی زیاد نماید.
۲۰- مستحب است مسافر سحرگاهان، هنگامی که فجر صادق طلوع میکند این دعا را بگوید: «سمّع سامع بحمدالله وحسن بلائه علينا، ربنا صاحبنا وأفضل علينا عائذاً بالله من النار» «شاهدی، بر حمد و ستایش ما برای خدا و بر نعمت و حسن عاقبتش در حق ما شهادت دهد، پروردگارا ما را در پناه خود قرار بده و حفظ بفرما، و نعمت فراوانت را بر ما ارزانی دار و هر نوع سختی و ناراحتی را از ما بازدار و این سخنان را در حالی که از آتش جهنم به خداوند پناه میبرم، بر زبان میآورم» [۳٧].
۲۱- مستحب است مسافر در سفر زیاد دعا کند، زیرا او شایستهتر است به اینکه دعایش قبول کرده شود و خواستهاش برآورده شود، بخاطر این فرمودۀ پیامبر ص: «سه دعا بدون شک قبول میشوند: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای پدر درحق فرزندش» [۳۸].
و بر شخص حجگذار نیز لازم است که زیاد دعا کند، خصوصاً روی صفا و مروه، در عرفات، در المشعرالحرام بعد از فجر صادق، بعد از رمی جمرات صغری و وسطی در ایامالتشریق، چون پیامبر صدر این شش مکان در حالی که دستانش را بلند میکرد زیاد دعا میکرد [۳٩].
۲۲- شخص مسافر باید بر حسب علم و توانایش امر به معروف و نهی از منکر کند، و لازم است که این کار را از روی علم و آگاهی و با نرمی و آرامش و گفتار لطیف انجام دهد، و بدون شک نسبت به کسی که نهی از منکر نمیکند، احساس نگرانی میشود از اینکه خداوند ﻷدعایش را قبول نکند.
بخاطر این فرمودۀ پیامبر ص: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، یا به کارهای پسندیده امر میکنید و از کارهای ناپسند بازمیدارید، یا نزدیک است که خداوند عذابی را بر شما از نزد خویش بفرستد و سپس او را بخوانید و او دعای شما را اجابت نکند» [۴۰].
۲۳- شخص مسافر از تمامی گناهان دور شود، هیچ کس را با زبان یا دستش اذیت نکند، مزاحمتی را که باعث اذیت حاجیان و عمرهکنندگان شود، بر ایشان بوجود نیاورد، میان مردم سخنچینی نکنید، و در غیبت مردم نیافتد، با دوستان و همراهان و سایر مردم فقط با شیوهای پسندیده گفتگو کند، دروغ نگوید، و در مورد خداوند از روی جهالت صحبت نکند و سایر گناهان دیگر را نیز انجام ندهد.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّ﴾[البقرة: ۱٩٧].
«حج در ماههای مشخصی انجام میشود، کسانی که با احرام بستن حج را بر خودشان واجب گرداندهاند، باید بدانند که در هنگام حج جماع کردن، گناه کردن و جنگ و جدال کردن، وجود ندارد».
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٥٨﴾[الأحزاب: ۵۸].
«و آنان که مردان با ایمان و زنان با ایمان را بدون هیچ دلیلی میرنجانند، حقیقتاً بهتان و گناهی آشکارا متحمل شدند».
و انجام گناه در حرم مکی مثل انجام آن در سایر نقاط نیست. خداوند پاک و منزه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِي جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰكِفُ فِيهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٢٥﴾[الحج: ۲۵].
«حقیقتاً کسانی که کافر شدند و ایمانداران را از راه خدا و مسجدالحرامی که آن را برای ساکنان آن و کسانی که از خارج آن میآیند، یکسان قرار دادیم، بازمیدارند و همچنین کسانی که بخواهند در آن از راه حق منحرف شوند و شروع به ظلم و ستم کنند، ما عذابی دردناک را به آنها میچشانیم».
۲۴- شخص مسافر بر تمامی واجبات مواظبت داشته باشد، که از مهمترین آنها نماز اول وقت و همراه جماعت است. و در عبادات کوشا باشد، مثل: قرائت قرآن، ذکر، دعا، با سخن یا عملی، نسبت به مردم نیکی کند، مهربانی با آنها و یاری رساندن به مردم دربرآورده کردن نیازهایشان. پیامبر صمیفرماید: «مثل مؤمنان در علاقمندی، رحم و همکاری با هم مانند جسدی هستند که اگر عضوی از اعضای آن درد کند سایر اعضای جسد، در ناراحتی و تب قرار میگیرند» [۴۱].
۲۵- شخص مسافر به اخلاق نیک و پسندیده آراسته شود، و با مردم نیز با همین اخلاق نیک مراوده داشته باشد، و اخلاق پسندیده شامل: صبر، گذشت، نرمی، مهربانی، بردباری، آرام بودن و عجله نداشتن در امورات، فروتنی، جوانمردی، بخشش، عدالت، پایداری، رحمت، امانتداری، خلوت گزیدن، پرهیزگاری، بخشودگی، وفای به عهد، حیا داشتن، راستی، دینداری، خیراندیشی، پاکدامنی، سرزندگی و انسانیت است. بخاطر بزرگی اخلاق نیکو پیامبر صفرموده: «کاملترین مؤمن از لحاظ ایمان، با اخلاقترینشان است» [۴۲]. «انسان مؤمن به سبب اخلاق پسندیدهاش، پاداش انسان روزهگیر و شبزندهدار را میگیرد» [۴۳].
۲۶- شخص مسافر انسانهای ضعیف و رفیقانش را در سفر با جان، مال و مقامش یاری دهد، و با مالهای اضافیش و سایر دارائیهایش آنها را در آنچه که به آن نیازمندند، کمک کنند. از ابوسعید س روایت است که آنها در سفری با رسول خدا صبودند، که پیامبرصفرمود: «کسی که سواریی اضافه بر نیازش داشته باشد، باید با کسی که سواری ندارد همکاری نموده و او را به پشت سرش سوار نماید، و کسی که توشة اضافه بر نیازش داشته باشد باید به کسی دهد که توشه ندارد» و از انواع مال آنچه را که یافت ذکر نمود، تا اینکه گمان کردیم برای هیچ یک از ما حقی در زیادتی نیست») [۴۴](.
و از جابر سروایت است که «پیامبر صدر راه خود را به آخر میکشید و به این ترتیب ناتوان و درمانده را رانده و [۴۵]یا یک نفر را پشت سرش سوار نموده و برایش دعا مینمود» [۴۶]. و این دلالت بر مهربانی و حریص بودن پیامبر صبر مصالح یارانش دارد، برای اینکه همگی مسلمانان و خصوصاً مسئولان مملکتی به او اقتدا کنند.
۲٧- شخص مسافر در بازگشت به خانهاش عجله داشته باشد و سفرش را بدون دلیل زیاد طولانی نکند. بخاطر فرمودۀ پیامبر ص: «سفر پارهای از سختی و ناراحتی است، نان و آب و خواب را از انسان به دور میسازد، هر گاه مسافر کاری را که به خاطر آن سفر کرده انجام داد، باید با عجله بهسوی خانوادهاش برگردد» [۴٧].
۲۸- مستحب است که شخص مسافر در هنگام بازگشت از سفرش آنچه را که از پیامبر صثابت شده، بگوید. پیامبر صاگر از جنگی یا حجی یا عمرهای برمیگشت، به هر مکان بلندی از زمین که میرسید سه بار تکبیر میزد سپس میگفت: «لا إله الا الله وحده لا شريك له، له الـملك و له الحمد وهو علی کل شیء قدير، آيبون، تائبون، عابدون، ساجدون لربنا حامدون، صدق الله وعده، ونصر عبده وهزم الأحزاب وحده» «هیچ معبود به حقی جز ذات الله که بیهمتاست وجود ندارد، ملک تنها از آن اوست، و سپاس و ستایش خاص اوست، و او بر همة اشیاء تواناست، ما بهسوی خدا برمیگردیم و در پیشگاهش توبه میکنیم و پروردگار خود را عبادت و ستایش مینماییم، خداوند وعدة خود را تحقق بخشیده و بندة خود را یاری داده است، و تنها اوست گروههایی را که علیه اسلام جمع شده بودند شکست داد») [۴۸](.
۲٩- مستحب است شخص مسافر اگر روستا یا شهرش را دید، بگوید: «آيبون، تائبون، عابدون، لربنا حامدون» «ما بازگشتیم در حالی که توبهکاران، پرستندگان و برای خدایمان سجدهکنندهگایم». و این جمله را تکرار کند تا داخل شهرش میشود؛ چون پیامبر صاین کار را انجام داده است) [۴٩](.
۳۰- شخص مسافر اگر سفرش طولانی شده، بدون دلیل در شب وارد خانهاش نشود، مگر آنکه به آنها قبلاً خبر داده و آنها را از ساعت ورودش آگاه کرده باشد. چون پیامبر صاز این کار نهی کرده.
جابربن عبدالله سمیگوید: «پیامبر صاز اینکه مرد در شب وارد خانهاش شود، نهی کرده است») [۵۰](. و حکمت این مسئله را روایت بعدی بیان کرده است: «تا زنهایی که موهایشان ژولیده است بتوانند آن را شانه کنند و آنهایی که نیاز به نظافت و حمام و از بین بردن موهای اضافی دارند خودشان را تمیز نماید». و در روایتی دیگر آمده: «پیامبر صنهی کرده از اینکه مرد در شب وارد خانهاش شود، تا عیبهایشان را برملا سازد و دنبال لغزشها و اشتباهاتشان باشد که آیا خیانت میکنند یا نه») [۵۱](.
۳۱- مستحب است شخص مسافر وقتی از راه میرسد، به مسجدی که نزدیک خانهاش است برود و در آنجا دو رکعت نماز بخواند، بخاطر عمل پیامبر ص«پیامبر صهنگامی که از سفر برمیگشت از مسجد شروع نموده و در آن دو رکعت نماز میگذارد») [۵۲](.
۳۲- مستحب است شخص مسافر وقتی از راه میرسد با کودکان خانوادهاش یا همسایههایش اگر به استقبال او آمدند مهربانی کند و روی خوش به آنها نشان دهد.
از ابیعباس سروایت است که: «وقتی پیامبر صبه مکه رسید، تنی چند از خردسالان بنیعبدالمطلب به استقبال او آمدند، و پیامبر صیکی را در جلو و دیگری را پش سر خود سوار میکرد» [۵۳].
عبدالله بن جعفر سمیگوید: «وقتی که از سفر برمیگشت، به ما برمیخورد، به من و حسن و حسین برمیخورد و یکی از ما را در آغوشش و دیگری را بر پشتش حمل میکرد تا وارد مدینه میشدیم» [۵۴].
۳۳- مستحب است شخص مسافر وقتی از سفر برمیگردد به دیگران هدیه دهد، برای اینکه از هدیه دادن، پاک شدن دلها و از بین رفتن کینهها، حاصل میشود. و مستحب است هدیه قبول کرده شود و به آن جواب داده شود، و برگشت دادن هدیه بدون عذر شرعی مکروه است. و به همین دلیل است که پیامبر صفرموده: «به همدیگر هدیه دهید، تا همدیگر را دوست بدارید» [۵۵]. و هدیه یک از اسباب ایجاد محبت و دوستی در میان مسلمانان است. و به همین خاطر بعضیها گفتهاند:
هدايا الناس بعضهم لبعض
تولد في قلوبـهم الوصالا
[۵۶]
هدیه دادن مردم به همدیگر وصلت و نزدیکی را در دلهایشان ایجاد میکند.
از زیباترین هدیهها، آب زمرم است؛ زیرا آبی پربرکت است. پیامبر صدربارۀ آب زمزم میفرماید: «آن، آبی مبارک است، وکسی که آن را مینوشد سیراب میشود، و شفادهندة بیماری است» [۵٧].
از جابر سروایت است که: «آب زمزم بر هر نیتی که نوشیده شود تأثیر میکند» [۵۸]. و گفته شده که پیامبر ص: «آب زمزم را در ظروف و کوزهها حمل میکرد، و بر مریضان میپاشید و آنها را آب میداد» [۵٩].
۳۴- مستحب است اگر شخص مسافر به سرزمینش بازگشت، در آغوش گرفته شود؛ چون این عمل از یاران پیامبر صثابت شده، همچنان که انس سمیگوید: «یاران پیامبر صهرگاه همدیگر را میدیدند با هم دست میدادند و هر گاه از سفر برمیگشتند، همدیگر را در آغوش میگرفتند» [۶۰].
۳۵- مستحب است شخص مسافر هنگام بازگشت از سفر دوستانش را جمع کند و به آنها غذا دهد. چون این عمل را پیامبر ص، انجام داده از جابربن عبدالله سروایت است که: «رسول خدا صهر گاه به مدینه برمیگشت، شتر یا گاوی را سرمیبریدند». معاذ بر این روایت اضافه کرده که از شعبه از محارب از جابر بن عبدالله سشنیده که: «پیامبر صاز من ـ جابر ـ شتری را خرید به دو اوق و یک درهم یا به دو درهم و وقتی به صرار [۶۱]رسید، دستور داد که گاوی را بکشند سپس از آن خوردند ...» [۶۲]یک اوقه رطل مصری است و نوعی واحد پول بوده است.
به این غذا، النقیعه گفته میشود و آن غذایی است که مسافر هنگام بازگشت از سفرش آن را برای دوستانش تهیه میکند [۶۳].
و این حدیث و امثال آن دلالت دارند بر اینکه امام یا رئیس قومی اگر از سفر بازگشت به دوستانش غذا دهد و این عمل نزد سلف صالح مستحب بوده است [۶۴].
۳۶- در سفر، زنگوله، نی، فلوت و سگ همراه مسافر نباشد، بخاطر اینکه ابوهریره ساز پیامبر صروایت میکند که فرمودند: «ملائکه با گروهی که در بین آنها سگ و زنگوله باشد، همراهی نمیکنند» [۶۵]. باز از ابوهریره سروایت است که پیامبر صفرمودند: «زنگوله، فلوت شیطان است» [۶۶].
۳٧- اگر شخص مسافر خواست که با یکی از همسرانش ـ در صورتی که بیش از یک زن داشته باشد ـ به سفر برود باید بین آنها قرعهکشی کند و قرعه به نام هر کس درآمد، با او به سفر رود، چون امالمؤمنین عایشه لمیفرماید: «رسول خدا صاگر میخواست به سفری رود بین همسرانش قرعهکشی انداخت و قرعه به نام هر که درمیآمد با او سفر میکرد» [۶٧]. و این سنت است، شخص هرگاه بخواهد با همسرش به سفر رود، در قرعه انداختن راحتی بزرگی نهفته است [۶۸].
[٧] باب الإستخاره در صحیح بخاری (٧/۱۶۲) و حصن المسلم، سعید القحطانی، ص (۴۵). [۸] صحیح مسلم (۲٩۸۵). [٩] مسند امام احمد (۵/۴۲۸)، و شیخ البانی آن را در صحیح الجامع الصغیر (۲/۴۵) حسن دانسته است. [۱۰] متفق علیه، صحیح بخاری (۶۴٩٩) و صحیح مسلم (۲٩۸٧). [۱۱] صحیح بخاری (٧۱). [۱۲] سورهی نور آیهی ۳۱. صحیح بخاری (۶۵۳۴-۶۵۳۵). [۱۳] صحیح مسلم (۱۰۱۵). [۱۴] الحلیة، ابونعیم (۱/۳۱)، امام احمد در کتاب الزهد مفهوم آن را آورده، ص (۱۶۴) و در مسندش (۳/۳۲۱)، دارمی (۲/۲۲٩) و غیر آنها و شیخ البانی در صحیح الجامع الصغیر (۴/۱٧۲) آن را صحیح دانسته، فتحالباری (۳/۱۱۳). [۱۵] متفق علیه، صحیح بخاری (۲٧۳۸) و صحیح مسلم (۱۶۲٧). [۱۶] ابوداود (۴۸۳۳) و شیخ البانی در صحیح سنن ابوداود (۳/۱۸۸) آن را صحیح دانسته است. [۱٧] ابوداود (۴۸۳۲)، ترمذی (۲۳٩۵) و شیخ البانی در صحیح سنن ابوداود (۴۸۳۲) و صحیح ترمذی (۲۵۱٩) آن را حسن دانسته است. [۱۸] متفق علیه، صحیح بخاری (۵۵۳۴)، صحیح مسلم (۲۶۲۸). [۱٩] مسند احمد (۲/۴۰۳)، سنن ابن ماجه (۲۸۲۵) و شیخ البانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۱۶-۲۵۴٧) و صحیح سنن ابن ماجه (۲/۱۳۳) آن را صحیح دانسته است. [۲۰] سنن ابن داود (۲۶۰۰) و سنن ترمذی (۳۴۴۲) و شیخ البانی در صحیح ترمذی (۳/۱۵۵) آن را صحیح دانسته است. [۲۱] ترمذی (۳۴۴۴) و شیخ البانی در صحیح ترمذی (۳/۴۱٩) آن را حسن صحیح دانسته است. [۲۲]. ترمذی (۳۴۴۵)، ابن ماجه (۲٧٧۱)، احمد، حاکم، شیخ البانی در صحیح ترمذی (۳/۱۵۶) و صحیح ابن ماجه (۲/۱۲۴) و صحیح ابن خزیمه (۴/۱۴٩) آن را حسن دانسته است. [۲۳] صحیح بخاری (۲٩۴۸). [۲۴] ابوداود (۲۶۰۶) و ترمذی (۱۲۱۲)، ابن ماجه (۲۲۳۶)، مسند احمد (۱/۱۵۴-۳/۴۱۶)، ابوعیسی میگوید: حدیث حسن است و شیخ البانی در صحیح ابوداود (۲/۴٩۴) و صحیح ترمذی (۲/٧-۸) آن را صحیح دانسته است. [۲۵] ابوداود (۵۰۵٩)، ترمذی (۳۴۲۶) و گفته: این حدیث حسن صحیح غریب است، و شیخ البانی در صحیح ترمذی (۳/۴۱۰) و صحیح ابوداود (۳/٩۵٩) آن را صحیح دانسته است. [۲۶] ابوداود (۵۰٩۴)، ترمذی (۳۴۲٧)، نسائی (۵۵۳۶)، ابن ماجه (۳۸۸۴)، ترمذی میگوید: این حدیث، حسن صحیح است، و شیخ البانی در صحیح ابوداود (۳/٩۵٩)و صحیح ترمذی (۳/۴۱۰-۴۱۱) آن را صحیح دانسته است. [۲٧] مسلم (۱۳۴۲). [۲۸] بخاری (۲٩٩۸). [۲٩] ابوداود (۲۶۰٧)، ترمذی (۱۶٧۴) و گفته: حدیث حسن صحیح است، مسند احمد (۲/۱۸۶-۲۱۴)، حاکم در مستدرک (۲/۱۰۲) و گفته سندش صحیح است و ذهبی هم آن را تأیید کرده، شیخ البانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۶۲) و صحیح ترمذی (۲/۲۴۵) آن را صحیح دانسته است. [۳۰] ابوداود (۲۶۰۸-۲۶۰٩) و شیخ البانی در صحیح سنن ابوداود (۲/۴٩۴-۴٩۵) آن را حسن دانسته است. [۳۱] ابوداود (۲۶۲۸) و شیخ البانی در صحیح سنن ابوداود (۲/۱۳۰) آن را صحیح دانسته است. [۳۲] مسلم (۲٧۰٩). [۳۳] بخاری (۲٩٩۳). [۳۴] بخاری (۲٩٩۲)، مسلم (۲٧۰۴). [۳۵] نسائی (۵۴۴) و عمل الیوم و الیلة، ابن السنی (۵۲۴)، ابن حبان (۲۳٧٧)، صحیح ابن خزیمه (۲۵۶۵)، مستدرک حاکم (۱/۴۴۶-۲/۱۰۰) و گفته: صحیح است و ذهبی هم آن را تأیید کرده و حافظ ابن حجر عسقلانی آن را حسن دانسته و هیثمی در مجمع الزوائد (۱۰/۱۳٧) میگوید. طبرانی در أوسط با سند حسن آن را روایت کرده. شیخ ابن باز/در «تحفة الأخيار» میگوید: نسائی ص (۳٧) با سند حسن آن را روایت کرده است. [۳۶] ابوداود (۲۵٧۱)، مستدرک حاکم (۱/۴۴۵) و گفته: بر شرط شیخین صحیح است و ذهبی آن را تأیید کرده، سنن کبری، بیهقی (۵/۲۵۶) و شیخ البانی در «سلسلة الأحاديث الصحيحة» (۶۸۱) و صحیح سنن ابوداود (۲/۴۶٩) آن را صحیح دانسته است. [۳٧] مسلم (۲٧۱۸). [۳۸] ابوداود (۱۵۳۶) و ترمذی (۱٩۰۵) و ابن ماجه (۳۸۶۲) و احمد (۳/۲۵۸) و شیخ البانی در صحیح ترمذی (۴/۳۴۴) آن را حسن دانسته است. [۳٩] زاد المعاد، ابن القیم (۲/۲۲٧-۲۸۶). [۴۰] ترمذی (۲۱۶٩)، ابن ماجه، احمد (۵/۳۸۸) و ترمذی آن را حسن دانسته و شیخ البانی در صحیح ترمذی (۲/۴۶۰) آن را صحیح دانسته است. [۴۱] متفق علیه، بخاری (۶۰۱۱)، و مسلم (۲۵۸۶). [۴۲] ابوداود (۴۶۸۲)، ترمذی (۱۱۶۲) و گفته حدیث حسن صحیح است، مسند احمد (۲/۲۵۰-۴٧۲)، مستدرک حاکم (۱/۳) و گفته: حدیث بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی هم آن را تأیید کرده و شیخ البانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۲۸۴) و صحیح ترمذی (۱/۵٩۴) آن را صحیح دانسته است. [۴۳] ابوداود (۴٧٩۸) و شیخ البانی در صحیح ابوداود (۳/٩۱۱) و صحیح الجامع الصغیر (۱٩۳۲) آن را صحیح دانسته است. [۴۴] مسلم (۱٧۲۸). [۴۵] یزجی الضعیف: او را میراند و به دنبال خودش میکشاند تا به رفیقانش برسد. النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر (۲/۲٩٧). [۴۶] ابوداود (۲۶۳٩)، مستدرک حاکم (۲/۱۱۵) و گفته: حدیث بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی هم آن را تأیید کرده، و شیخ البانی در صحیح ابوداود (۲/۵۰۰) و سلسلة الأحادیث الصحیحه (۲۱۲۰) آن را صحیح دانسته است. [۴٧] بخاری (۱۸۰۴)، مسلم (۱٩۲٧). النهمة: حاجت، نیاز، کار. [۴۸] بخاری (۱٧٩٧)، مسلم (۱۳۴۴). [۴٩] مسلم (۱۳۴۲). [۵۰] لایطرق أهله: در شب بر آنها داخل نشود اگر از سفر برگشت. بخاری (۱۸۰۱)، مسلم (۱٩۲۸، ۱۸۴). [۵۱] مسلم (۱٩۲۸، ۱۸۴). [۵۲] بخاری (۴۴۳)، مسلم (٧۱۶). [۵۳] بخاری (۱٧٩۸)، (۵٩۶۵). [۵۴] مسلم (۲۴۲۸، ۶٧)، ابوداود (۲۵۶۶)، ابن ماجه (۳٧٧۳)، فتح الباری (۱۰/۳٩۶). [۵۵] مسند ابویعلی (۶۱۴۸)، بیهقی در سنن کبری (۶/۱۶٩) و شعب الإیمان (۸٩٧۶)، بخاری در الأدب المفرد (۵٩۴)، حافظ ابن حجر عسقلانی در التخلیص الحبیر (۳/٧۰)، و سندش حسن است، و شیخ البانی در ارواء الغلیل (۱۶۰۱) آن را حسن دانسته است. [۵۶] المنهاج للمعتمر و الماج، سعودبن ابراهیم الشریم ص (۱۲۴). [۵٧] مسلم (۲۴٧۳) بیهقی، طبرانی، بزار، سندش صحیح است. مجمع الزوائد (۳/۲۸۶). [۵۸] ابن ماجه (۳۰۶۲)، بیهقی در سنن کبری (۵/۲۰۲)، مسند احمد (۳/۳٧۲)، شیخ البانی در صحیح ابن ماجه (۳/۵٩) و ارواء الغلیل (۱۱۲۳) و سلسلة الأحادیث الصحیحة (۸۸۳) آن را صحیح دانسته است. [۵٩] ترمذی (٩۶۳)، مستدرک حاکم (۱/۴۸۵)، شیخ البانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۸۸۳) و صحیح الجامع الصغیر (۴٩۳۱) آن را صحیح دانسته است. [۶۰] طبرانی در «الأوسط مجمع البحرين زوائد المعجمين» (۵/۲۶۲) و هیثمی در مجمع الزوائد (۸/۳۶) و گفته: رجالش، رجال صحیحی هستند. [۶۱] صرار: جایی است پشت مدینه، که سه مایل از مدینه دور است و در طرف شرق آن قرار دارد. فتحالباری (۶/۱٩۴). [۶۲] بخاری (۳۰۸٩)، مسلم (٧۱۵، ٧۲). [۶۳] النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن أثیر (۵/۱۰٩)، القاموس المحیط ص (٩٩۲)، المغنی، ابن قدامه (۱/۱۱٩). [۶۴] ابن بطال چنین گفته است، فتحالباری (۶/۱٩۴). [۶۵] مسلم (۲۱۱۳). [۶۶] متفق علیه، بخاری (۲۵٩۳)، مسلم (۲۴۴۵). [۶٧] مسلم (۲۱۱۴)، مسند احمد (۲/۳٧۲)، ابوداود (۲۵۵۶). [۶۸] از استادمان، امام ابن باز، هنگام شرحش بر صحیح بخاری، حدیث (۲۸٧٩)، آن را شنیدم.