غیبت و پیامدهای سوء آن در جامعه

مواردی كه حتی گمان آن هم نمی‌رود كه غيبت باشد، اما غيبت است

مواردی كه حتی گمان آن هم نمی‌رود كه غيبت باشد، اما غيبت است

۱- چه بسا شخصی، در حالی به ذکر ویژگیهای یک نفر می‌پردازد که آن فرد، راضی نیست؛ اما وقتی به او می‌گوییم، غیبت مکن، می‌گوید: «من، حاضرم این سخنان را روبروی خودش هم بگویم». این توجیه، به چند دلیل مردود است:

اول: اینکه پشت سر او چیزی گفته که وی از ذکر آن ناراضی می‌باشد و این خود، غیبت است.

دوم: اینکه شخص می‌تواند همان سخنان را روبروی فرد مزبور بگوید، مسأله‌ی جدایی است و نمی‌تواند دلیلی باشد بر اینکه این سخنان را پشت سرش بازگو نماید.

سوم: در صورت وجود این امکان که بتوان عیوب کسی را با خودش در میان گذاشت، دیگر هیچ دلیلی جز هوا و هوس برای بازگو کردن عیوب آن فرد در پشت سرش وجود ندارد.

چهارم: چه ضمانتی وجود دارد که شخص غیبت‌شونده، به خاطر مطرح کردن عیوبش در غیاب خود، ما را ببخشد؟

پنجم: در جامعه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، تنها گفتن این عبارت که «من حاضرم همین سخنان ار روبروی او هم بگویم»، یک ادعای بی‌اساس است. بطور قطع این ادعا، ترفندی شیطانی برای توجیه غیبت انجام شده می‌باشد.

۲- گاهی پیش می‌آید که مثلاً وقتی در جماعت یا مجلسی، نام شخصی برده می‌شود، برخی به محض شنیدن نام او، می‌گویند: «خدا را شکر که ما را درباری نکرد» یا «از کمیِ شرم و حیا، به خدا پناه می‌برم». بدیهی است کسی که چنین سخنانی را بر زبان می‌آورد، هم به مدح خویش می‌پردازد و هم دیگری را ذم می‌کند و این، غیبت است [۵۳].

۳- گاهی شخصی می‌گوید: «بعضی‌ها چنین کردند» یا «برخی فقها فلان کار را انجام دادند» یا «آنهایی که ما دیدیم چنین کردند» و غیره؛ این در حالی است که مخاطب او نیز این افراد را می‌شناسد و گوینده هم به همین منظور عبارات مذکور را بر زبان می‌آورد [۵۴]. بدیهی است که این کار نیز غیبت می‌باشد.

۴- چه بسا اتفاق می‌افتد که از کسی احوال برادر (مسلمانش) را می‌پرسد؛ اما وی در پاسخ، این جملات را بر زبان می‌آورد: «خدا، اصلاحمان کند» یا «خدا، ما را بیامرزد» یا «خدا، او را اصلاح کند» یا «از خداوند عافیت مسألت داریم» یا «از شرارت به خدا پناه می‌بریم» و عباراتی از این نمونه که به نحوی، بر اساس آن، به وجود نقص یا عیبی در شخص مزبور پی می‌بریم. این نیز غیبت است.

۵- اگر شخصی بگوید: «فلانی نیز به آنچه ما مبتلاییم، دچار شد» یا «فلانی که کاری نکرده! فقط همان کاری را انجام داده که ما نیز انجام داده‌ایم». گفتن این عبارات نیزغیبت است.

۶- برخی افراد با گفتن پیشوندهایی چون «حضرت آقا» یا حاج آقا» و مانند آن، قصد آن دارند که بر افراد خرده بگیرند و آنها را تحقیر کنند.

۷- گروهی چنین می‌پندارند که چون فلانی، کوچک و کم سن و سال است، پس غیبت او جایز می‌باشد. چنین باوری، خیلی عجیب و شگفت‌آور است. واقعاً دلیل این افراد برای چنین اعتقادی چیست؟ دلایل حرمت غیبت به صورت مطلق آمده و مقید به بزرگ و کوچک نشده است. بنابراین حکم غیبت، شامل بزرگ و کوچک و نیز شامل مرد و زن و همچنین شامل ثروتمند و فقیر می‌شود.

به‌راستی چرا کسانی که چنین اعتقادی دارند، نمی‌گویند: «اگر شخص کم سن و سالی، از یک بزرگسال غیبت کند، گنهکار نمی‌شود»؟! [۵۵](حقیقت، همین است و این، کودکان هستند که مؤاخذه نمی‌شوند، نه بزرگسالان). مگر این افراد نشنیده‌اند که رسول‌خدا ج فرموده است: «رفع القلم عن ثلاثة: عن النائم حتی يستيقظ وعن المبتلي حتی يبرأ وعن الصبي حتی يكبر» [۵۶]. یعنی: «تکلیف، از سه نفر ساقط است و آنها مؤاخذه نمی‌شوند: شخص خوابیده تا زمانی که بیدار شود؛ مریض تا زمانی که بهبود یابد و کودک تا زمانی که بزرگ شود (و به سن بلوغ برسد)».

در روایت دیگری، فرموده است: «رفع القلم عن ثلاث: عن المجنون المغلوب على عقله حتى يفيق وعن النائم حتى يستيقظ وعن الصبي حتى يحتلم» [۵۷]یعنی: «سه گروه از افراد مؤاخذه و بازخواست نمی‌شوند: دیوانه‌ای که عقل خویش ار از دست داده است تا زمانی که افاقه یابد و عقلش، سر جا بیاید و شخص خوابیده تا زمانی که بیدار شود و کودک تا زمانی که به سن بلوغ برسد».

۸- گاهی اتفاق می‌افتد که خداوند، به شخصی توفیق می‌دهد تا در موقعیتهای بسیار دشوار به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد؛ آن هم در شرایطی که هیچکس را مجال دعوت و ارشاد نیست؛ مخاطب او نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و صادقانه و از روی اخلاص به انجام نیکی می‌پردازد و یا از بدی‌ها باز می‌آید و تصمیم قاطع می‌گیرد که توبه نماید. اما با این حال چه بسا همین ناصح و دعوتگر در برابر وسوسه‌های شیطان مغلوب می‌گردد و به بازگو کردن عیوب شخص دعوت شده می‌پردازد و می‌گوید: فلانی، چنین و چنان کرد» یا «فلانی را نصیحت کردم که چنین کند و از فلان کار دست بردارد» و…

به راستی چه انگیزه‌ای غیر از هوا و هوس [۵۸]و حب غیبت، می‌تواند این شخص را وا دارد تا نزد مردم برود و عیوب و ویژگی‌های دیگری را بازگو کند؟!

مگر این آقا (یا خانمی) که به دعوت و ارشاد پرداخته، هدفش، گسترش خوبیها در میان مردم و دفع منکرات نبوده است؟!

پس چه لزومی دارد که پس از تحقق هدفش، معایب مخاطبش را بازگو نماید؟! مگر غیر از این است که این آقا یا (خانم) که تا چندی پیش دعوتگری دلسوز بود، اکنون نماینده‌ای برای شیطان شده و خود، گرفتار عمل بسیار زشتی گردیده است؟!

۹- برخی به این بهانه که فلانی، گنهکار است، در غیبت کردن سهل‌انگاری می‌کنند. در این مورد بایستی اندکی تأمل کرد؛ چراکه غیبت کردن از این‌ گونه افراد به طور مطلق جایز نیست و اگر چنین بود، غیبت کردن از هر مسلمانی جایز بود؛ مگر نه اینکه هیچ انسان مؤمنی، از گناه معصوم نیست؟

رسول‌خدا ج در تأیید این قضیه می‌فرماید: «ما من عبد مؤمن إلا وله ذنب يعتاده الفينة بعد الفينة، أو ذنب هو مقيم عليه لا يفارقه حتى يفارق الدنيا؛ إن المؤمن خلق مفتنا، توّاباً، نسّاء، إذا ذكّر ذكر» [۵۹]. یعنی: «هر بنده‌ی مؤمنی، دارای گناه (یا گناهانی) است که هر از چندی مرتکب آن می‌شود یا ممکن است تا لحظه‌ی مرگ همواره به انجام آن بپردازد. همانا شخص مؤمن (مدام) مورد امتحان [۶۰](خداوند) قرار می‌گیرد و (از ویژگی‌های اوست که) توبه می‌کند و فراموشکار است، اما چنانچه بدو تذکر داده شود، متنبه می‌شود (و پند می‌گیرد)».

انس س می‌گوید: رسول‌خدا ج فرمود: «كل ابن آدم خطاء وخير الخطائين التوّابون» [۶۱]یعنی: «فرزندان آدم به کلی، بسیار خطاکارند و بهترین خطاکاران، آنهایی هستند که بسیار توبه می‌کنند».

از اینرو، چرا برخی با اطمینان خاطر می‌گویند: غیبت کردن از گنهکار، مطلقاً مجاز است. تفسیر این افراد از کلمه‌ی (أخاك)در این فرموده‌ی رسول‌خدا ج چیست که در تعریف غیبت فرمود: «ذكرك أخاك بما يكره»؟ [۶۲]مگر نه اینکه واژه‌ی (أخاك)در این حدیث، هم گنهکار و هم دیگران را شامل می‌شود؟

رسول‌خدا ج فرموده است: «المسلم أخو المسلم: لا يظلمه ولا يخذله ولا يحقره. التقوى هاهنا -ويشير إلى صدره ثلاث مرات- بحسب امريء من الشّرّ أن يحقر أخاه المسلم، كل المسلم على المسلم حرام؛ دمه، وماله وعرضه» [۶۳]یعنی: «مسلمان، برادر مسلمان است. بر او ظلم روا نمی‌دارد؛ تحقیرش نمی‌کند و همچنین نمی‌گذارد (برادر مسلمانش) درمانده (و بی‌یاور) بماند. جای تقوا اینجاست -پیامبر ج پس از گفتن این جمله سه مرتبه به طرف قلب (مبارکش) اشاره نمود (و سپس فرمود:)- برای شرارت (و بدی) یک فرد، همین بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند. تمام مسلمان اعم از خون، مال و آبروی وی بر دیگر مسلمانان حرام است».

اکنون از آنان که غیبت افراد گنهکار را جایز می‌دانند، سؤال می‌کنیم: آیا ریختن خون مسلمان حلال است؟! مال او چطور؟! (اگر چنین نیست)، پس چرا شما از ریختن آبروی مسلمان باکی ندارید و از این کار باز نمی‌آیید، حال آنکه آبروی مسلمان نیز در ردیف خون و مال او قرار گرفته و به همان قوت محترم می‌باشد؟!

۱۰- الفاظ و عباراتی چون: «او، هندی است»، «او، مصری است»، «او، فلسطینی است»، «او، عجم یا عرب است»، «او، روستایی است»، «او، کفاش است»، یا «او، نجار یا آهنگر است» [۶۴]اگر از روی هوا و هوس گفته شود و کسی که چنین عباراتی در مورد او بکار رفته، ناراضی باشد، غیبت محسوب می‌شود. دلیل این مدعا نیز همان گفته‌ی رسول‌خدا ج می‌باشد که: «الغيبة ذكرك أخاك بما يكره».

[۵۳] نک؛ «مختصر منهاج القاصدین. [۵۴] موارد (۳ الی ۵) برگرفته از کتاب «الاذکار» امام نووی، باب (بیان مهمات تتعلق بحد الغیبة) می‌باشد. [۵۵] البته این بدان معنی نیست که کودکان را تشویق کنیم که غیبت‌ کنند؛ بلکه ما وظیفه داریم از همان دوران به کودک بیاموزیم که از محرمات بپرهیزند. [۵۶] ابوداود (۳۶۹) و ابن ماجه و «الرواء» (۲۹۷) و غیره. [۵۷] ابوداود (۳۷۰۱) و «الارواء» (۲۹۷) و غیره. [۵۸] به گفته سعدی: حذر از پیروی نفس که در راه خدای
مردم افکن‌تر از این غول بیابانی نیست
[۵۹] طبرانی و نک؛ «الصحیحة» (۲۲۷۶). [۶۰] در النهایه واژه‌ی (مفتناً) را اینگونه ترجمه کرده که از ویژگی‌های شخص مؤمن است که گناه می‌کند و سپس توبه می‌کند. باری دیگر نیز همان گناه را مرتکب شده و توبه‌اش را می‌شکند اما باز توبه می‌کند. [۶۱] ترمذی و ابن ماجه و غیره، علامه آلبانی این حدیث را در «صحیح الترغیب و الترهیب» (۳۱۳۹) حسن دانسته است. [۶۲] مسلم (۲۵۸۹). ترجمه‌ی عبارت مذکور به این ترتیب است؛ «غیبت کردن یعنی اینکه برادرت را به آنچه او را ناخوشایند است یاد کنی». [۶۳] مسلم (۲۵۶۴). [۶۴] نک: «الاذکار» نووی، باب تحریم الغیبة و النمیمه.