لطيفههايی در نكوهش غيبت
۱- روایت شده که روزی شخصی، نزد حسن بصری/آمد و گفت: «ای حسن! شنیدهام که تو از من غیبت کردهای»! حسن بصری/گفت: «تو آنقدر برایم ارزش نداری که نیکیهای خویش را به تو ببخشم».
۲- به شخصی گفتند: فلانی، از تو غیبت نمود. او، یک سینی پُر از خرما نزد وی فرستاد و گفت: «به من خبر رسیده که نیکیهایت را به من هدیه نمودهای، لذا برآن شدم تا در پاسخ هدیههایت، چیزی برای تو بفرستم، اما مرا ببخش که من توانایی آن را ندارم که هدیهای به ارزش نیکیهایت، برای تو به ارمغان بفرستم».
۳ـ چنین روایت کنند که عبدالله بن مبارک/گفته است: «چنانچه قصد غیبت کسی را بنمایم، از پدر و مادرم غیبت میکنم؛ چرا که آنها بیش از دیگران سزاوار این هستند که نیکیهایم را به آنان ببخشم».
۳- روایت کنند که روزی گذر عمرو بن عاص س بر قاطری مرده افتاد. او، خطاب به همراهانش فرمود: «اگر شخصی از گوشت این قاطر مرده، شکم سیر بخورد، بهتر از آن است که گوشت برادر مسلمان خویش را بخورد» [۷۵].
۴- روزی شخصی از دیگری به بدی یاد کرد. همراهش به او گفت: آیا با رومیان جنگیدهای؟ او گفت: خیر. بار دیگر پرسید: آیا در جهاد علیه ترکها شرکت کردهای؟ وی پاسخ داد: خیر. در پایان بدو گفت: (ای فلانی!) رومیان و ترکان از تو در امان ماندند، اما برادر مسلمانت از شر تو در امان نماند.
۶ ـ وقتی توان انجام سه کار را نداری، حداقل از انجام سه کار بپرهیز: «وقتی نمیتوانی (به دیگران) خیر برسانی، پس حداقل به آنان بدی مکن. اگر نمیتوانی به نفع مردم باشی، پس حداقل به ضرر آنها مباش و اگر توانایی روزه گرفتن نداری، گوشت مردمان را مخور».
شاعری چنین سروده است:
المرء إن كـان عاقلاً ورعاً
أشغله عن عيوب غيره ورعه
كـما العليل السقيـم أشغله
عن وجـع الناس كلهم وجعه
یعنی: «شخصی، اگر عاقل و پرهیزگار باشد، تقوایش، او را از پرداختن به عیوب دیگران باز میدارد، همچنانکه درد و بیماری، مانع اندیشیدن شخص بیمار به دردهای دیگران میشود.
[۷۵] این قول از عمرو بن عاص س ثابت شده و علامه آلبانی نیز در «صحیح الترغیب و الترهیب» (۲۸۳۸) نسبت آن را به وی صحیح دانسته است.