فقه سیاسی - بین حالت تئوری و تطبیق و اجرای آن

فهرست کتاب

مقدمه مؤلف

مقدمه مؤلف

إِنَّ الحمدَ لِلَّهِ، نَحْمدُهُ ونَستَعینُهُ ونَسْتَغْفرْهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِن شرُورِ أنْفُسِنَا وَمِن سیِّئاتِ أعْمالِنا، مَنْ یَهْدِهِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَن یُضْلِلْ فَلَا هادِیَ لَهُ. وأشْهَدُ أَنْ لَا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ وَاشْهَدُ أَنَّ مُحمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.

همانا، فقه وقایع که به معنی «درک و فهم وقایع» می‌باشد، یک اصل واقعی و استوار از قواعد فقه در دین، همچنین یکی از پایه‌‌های مهم و اساسی دعوت به سوی خداوند متعال می‌باشد. و این «فهم و دانش»، مغز و هستۀ اسلام می‌باشد که شخص مسلمان هرگاه از خِلال آن احکام را بفهمد و معرفت واقعی و درست نسبت به احکام داشته باشد، به وسیله آن خطا را از صواب تشخیص می‌دهد.

و بسیاری از مبلّغان این فقه (فقه وقایع) با هم ستیزه و معارضه کرده‌اند، و هر یک از آنها، آن را برای خود ادعا نموده و دیگری را متهم کرده به اینکه، او (وقایع و مسائل) را نمی‌فهمد و نسبت بدان علم و دانش ندارد.

حتّی جسارت اتهام آنها در این مورد به علما و پیشوایان برگزیده امت هم رسیده!

پس آنها را با توهین‌های تحقیر آمیزشان مورد شتم قرار داده و تاریکی و عدم وضوح ناشی از کم‌کاری‌های خود را به آنان نسبت داده و به آنان «جاهلان به وقایع»! «نادانان و ابلهان به سیاست»، گفته‌اند!

ایشان، خود را فریب می‌دهند [۱]زیرا افعال و کردارشان مغایر با اقوال و گفتارشان است [۲]آنگاه که می‌گویند: «ما برای علمای خود احترام قائلیم»! «ما شأن و منزلت بزرگان و پیشوایان خود را پاس می‌داریم»!!

من براستی از این بسیار در شگفتم، که اینها! با علماء و اهل علم نمی‌نشینند، و در جلسات درس حضور پیدا نمی‌کنند و کتاب نمی‌خوانند و اهل مطالعه نیستند (!) بلکه قسمت اعظم دانش و فرهنگشان محدود شده به خواندن یک مجله یا گوش دادن به یک نوار یا انتشارِ یک نشریه یا حضور در یک سخنرانی!! علیرغم همه این‌ها صحبت از «فقه وقایع» یعنی فهم درست وقایع و مسائل جدید و استنباط احکام آنها از نصوص کتاب و سنت می‌کنند!!

اکنون به این‌ها می‌گویم که آیا فقه وقایع، آن چیزی است که آنها ادعا می‌کنند؟ یا واقعاً، فقه وقایع، آن چیزی است که بایستی باشد و آنها آن را بفهمند؟!

تا بحال چند نفر از جوانان مسلمان، بارها نزد من آمده‌ و گفته‌اند: «چرا شما (علماء) در مورد فهم و علم به وقایع و مسائل جدید صحبت نمی‌کنید»؟!

به راستی که هیچ قدرت و توانایی برای حرکت ازنقصان به کمال وجود ندارد مگر به استعانت و کمک از خداوند مقتدر و توانا [۳].

این صحبت‌ها و موارد دیگری از این قبیل، مرا واداشت که برای مدت زیادی به واقعیت‌هایی که با آنها سر و کار داریم و در زندگی روزمره خود اعمالشان می‌کنیم، بیندیشم. البته با توجه به احوال این عدّه؛ از این جهت که ما ملتزم به دعوت به سوی کتاب و سنت بر اساس روش پیشینیان امت می‌باشیم: این دعوت فراگیری است که نهایتِ توجه و اهتمامش و حداکثر تلاشش را برای تثبیت عقیده در درون انسان‌ها و جای‌گیریِ یکتاپرستی در ضمیر و عقل انسان‌ها، قرار داده، و سعی می‌کند که عبادت بندگان با تمام اصول و ارکان آن، چنان محقق شود که وظیفه پیامبران و دعوت انبیاء در طی اعصار گذشته اقتضا می‌کرده است: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ[النحل: ۳۶]. «ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادیم (و محتوای دعوت پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و غیره) دوری کنید». ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥[الأنبیاء: ۲۵]. «ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادیم، مگر اینکه به اووحی کرده‌ایم که: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید».

و بدهی است که این قاعده اصلی و بنیادین، چیزهای دیگری را که متمم و مکمل آن هستند، بدنبال خواهد داشت از جمله: علم و دانش، تعلیم و یادگیری، دعوت، پاکسازی از شبهاتی که در رابطه با اسلام به وجود آمده، تربیت و پرورش براساس آموزه‌های دین پاک و زلال اسلام و موارد مهم دیگری از این قبیل. این تنها یک جهت قضیه بود.

طرف دیگر قضیه، آن افکار پراکنده و شایع، واین جماعت‌ها و گروه‌های مخالف باهم می‌باشد که هرکدام، آشکارا ادعای، داشتن فهم و درک وقایع و برافراشتن عَلَم آن (فقه وقایع) را می‌کنند!! [۴]

معیار و ضوابط این فقه و این بینشی که ادعا شده، نزد این‌ها چه می‌باشد؟!

آیا این معیار و ضوابط، همان معرفت و علم به کتاب و سنّت است یا جهل به این دو؟

پس آیا فقه وقایع (شناخت مسائل و وقایع جدید و استنباط احکام آن از نصوص کتاب و سنت) اصل و جوهر دین خداوند متعال می‌باشد یا نمی‌باشد؟!

- اگر هسته و جوهر دین خداوند متعال باشد، پس آشنایی به کتاب و سنت ضامن این خواهد بود که ما را به آن برساند و به آن ترغیب و برانگیزد!

- و اگر اصل و جوهر دین خداوند متعال نباشد، پس ما با داشتن کتاب پروردگار و سنت پیامبران ص از آن بی‌نیاز خواهیم بود، چرا که آن دو، شفای امراض فردی و اجتماعی بوده و برای حیات واقعی و ارزشمند ما کافی می‌باشند. و گمان نمی‌برم هیچکدام از دعوتگرانی که پیوسته از فقه وقایع اسم می‌برند، و آن را سرلوح کار خود قرار می‌دهند، باوری خلاف حقیقت آن داشته باشند، بلکه آنان نیز بر این اعتقادند که فقه وقایع به معنای شرعی آن، دانش و فهمی است برگرفته از قرآن، و سنت پیامبر اکرمص و نه چیزی ثابت و غیر قابل تغیر و یا زایدۀ توهمات بشری.

و به این خاطر قید «به صورت شرعی» را ذکر کرده‌ام، چراکه بسیاری از جوانان و حتی برخی از دعوتگران در درک مفهوم و حقائق این مسأله دچار سردرگمی شده‌اند: آنان گمان کرده‌اند فقه وقایع عبارت است از اینکه، با اصطلاحات به روز، افکار مردم را به سوی آن جلب نمایند و آن را در ظاهری شورانگیز و احساسی، امّا در چهارچوبی حزبی و گروهی و اسلوبهایی پنهان عرضه نمایند و آن را خط و مشی دعوتگری خود پنداشته‌اند!!

حال آنکه حقیقت و اساس دعوتگری به سوی خداوند متعال براساس برهان و دلیل بنیان گذاشته شده ونه امور زیبا و فریبنده. «سلف صالح نیز در ترویج شریعت وتبلیغ آن بر همین منش بوده‌اند و هر کس که به دلائل آنان در اثبات احکام تکلیفی نظری بیفکند، خواهد فهمید که آنان این مسائل را با آسانترین شیوه‌ای که برای مخاطب قابل درک باشد، بیان نموده‌اند بدون آنکه تلاش نمایند سخنان خود را در چهارچوبی سلسله‌وار و جذّاب مطرح کنند [۵]».

به عبارتی آسان‌تر، راه و روش فقه وقایع مستحدث و جدید همان است که علّامه عبدالرحمن السعدی در کتابِ «القواعد الحِسان لتفسیر القرآن» (ص: ۵) بیان داشته آنجا که گفته است: «هر کس خواهد راهی پیماید وکاری انجام دهد به این شرط که از راه درستش به آن بپردازد، یقیناً پیروز و موفق خواهد بود، همان طور که قرآن نیز در این رابطه چنین فرموده است: ﴿وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ[البقرة:۱۸۹]. «و از درهای خانه‌ها، به منازل وارد شوید». و هر چه امری مهمتر و بزرگتر باشد، لزوم رعایت این اصل، بیشتر به چشم می‌خورد و چه امری مهمتر و بزرگتر از مسأله‌ای که ما در اینجا به آن می‌پردازیم.

این أمر واضح است که قرآن برای هدایت انسانها نازل شده و همانطور که خود قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ[الإسراء: ۹]. «این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود می‌کند که مستقیم‌ترین راه‌ها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است».

این کتاب انسان‌ها را در هر زمان و مکانی به سوی راه راست رهنمون است.

حال بر مردم واجب می‌نماید به چنان فهمی از قرآن برسند که صحابهشبه آن دست یافتند، آن بزرگواران، چنان رفتار می‌نمودند که هر گاه آیاتی از قرآن تلاوت می‌کردند تا مفاهیم آن آیات را درک ننموده و بدانها عمل نمی‌کردند، به آیات دیگر نمی‌پرداختند. در واقع آنان، با ایمان داشتن به این مفاهیم و عقاید و باورهای راستین و اطاعت از دستورات قرآن و سنت، تلاش می‌کردند شرایط و احوال خویش را با این اصول و باورها منطبق و هماهنگ سازند: آنان چنان بوده‌اند که همیشه از خود می‌پرسیدند که آیا بدان احکام عمل نموده‌اند یا خللی در آن وارد کرده‌اند و همیشه به دنبال راهی بودند که از طریق آن، بر این باورها ثابت قدم مانده و کوتاهی‌های گذشته را جبران نمایند، و همچنین بتوانند خود را از مسائل مضر و زیانبار مصون دارند.

به عبارتی بهتر، صحابه بزرگوارشبا ایمان به اینکه ذاتی، قرآن را بر انسان نازل فرموده که آگاه به نهان و آشکار اوست، به همین دلیل، نهایت تلاش خود را به این مصروف می‌داشتند که با تبعیّت ازدستورات آن و رعایت آموزه‌های آن، به راه راست هدایت یابند.

بنابراین، انسان چون بداند که در قرآن منافع و زیان‌های او آشکار گردیده وهمه مسائل برای اوتبیین شده، خود را ملزم به عمل به آن می‌داند و خود و احوالش را با آن منطبق می‌سازد.

با این توضیحات، به این اصل پی می‌بریم که بایستی شرایط امروز خویش و تمامی مشکلات آن را با دستورات دین و راه و روش آن، هماهنگ سازیم و از هر نوع تلاشی که از احساسات و منافع آنی و زودگذر، سرچشمه گرفته باشد، پرهیز نمود.

بنابراین، تا زمانی که به صورت حقیقی و راستین و نه صوری و ظاهری، به قرآن رجوع نکرده و افکار خویش را با آن منطبق نسازیم و تمامی برداشت‌های شخصی و بجامانده از دوران نبرد مسلمانان با یکدیگر را رها ننماییم، نمی‌توان امیدی به وحدت مسلمانان، و عمل آنان به دستورات دین و رهایی ایشان داشت [۶]».

اکنون، مشخص می‌شود که فقه وقایع عبارت است از: کتاب و سنت ... علم و عمل ... هدایت ... فهم و شناخت ... بصیرت و معرفت ... بیداری و هوشیاری ... و ﴿إِلَى ٱللَّهِ تَصِيرُ ٱلۡأُمُورُ ٥٣[الشوری: ۵۳]. «و سرانجام کارها به سوی خداوند متعال می‌باشد».

وَلَا حَوْلَ ولَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْغَفُورِ [۷]. هیچ تغییر و دگرگونی و هیچ قوت و توانایی جز از جانب پروردگار قوی و بخشنده نیست.

[۱] یُناکدون أنْفُسَهُم. [۲] و ینُاقِعنُونَ واقِعَهُم. [۳] لا قوّهَ إلَّا بِاَللهِ. [۴] پس بنابراین امر این دعوت، آنگونه که بعضی از بزرگان در رساله او با عنوان «اخلاق دعوت کنندگان» (ص ۵۹ – ۶۰) گفته‌اند، - یک امر وهمی و از روی ظن و گمان – نیست : «یک دسته سومی را می‌بینی که عنایت و توجهشان به اسلام عملی است، این عدّه تنها، سنت و احادیث پیامبرصرا می‌آموزند و به بیان احادیث صحیح از سقیم و ناصحیح می‌پردازند ومردم را از نقل احادیث ضعیف و موضوع بر حذر می‌دارند، گاه این با مقداری بتذی وخشونت و ضعف تقوا یا غفلت از وقایع امت و مسائلی ک برای آن سامان‌‌دهی می‌شود، همراه است»! و این سخنی است که مخالف با (واقعیت و حقیقت امر) می‌باشد!! [۵] «الموافقات» امام شاطبی (۱/۵۹). [۶] کتابِ «في منهجیّهِ الدَّعوة الإسلامیّهِ المعاصرة»، ص ۶، تألیف احمد سلام. [۷] نوشته أبوالحارث الحلبی الاثریّ، شامگاه روز پنجشنبه که ده روز از ماه محرم سال (۱۴۱۲ ه‍. ق) باقی مانده.