اوّل: تصوّف مدرن و جدید
و آن به صورت تقسیم دین و علمای آن، و شرع و فقهای آن به «فقهای مسائل جدید»(!) و «فقههای شرع»!! ظاهر شده است.
و این تقسیم از خطرناکترین مواردی است که گروهها و احزاب و دعوتگران و بانیان آنها مشخص نموده که سرانجام موجب هلاکت امّت شده و آنان را از علمای راستین آن یعنی علمای شرع دور میگرداند، و این اصطلاح از جهات چندی بسیار شبیه به این عبارتِ صوفیه یعنی عبارتِ «عالم به حقیقت»! و «عالمِ به شریعت»! میباشد: از جمله اینکه، سبب فاصله انداختن بین مردم و علمای شریعت، و ادعای نوعی از علم میشود که علمای شریعت، به آن دست نیازیده و از آن بیبهرهاند.
البته این چیزی نیست جز إدرکات و احساسات این جنبشها! و آراء و تصوّرات و نظرات آیندهنگریشان که سرانجام بدون آنکه امکان دستیابی به آن باشد موجب سرگشتگی و پریشانی افکار پیروان آن شده و چارهای جز تسلیم محض و قبول بیچون و چرای آن را نخواهند داشت!!
متصوفه برای دور ساختن مردم از کتاب و سنت و به بند کشیدن و تسخیر قوه ادرکشان و بهرهگیری از اقتدار و جهتدهی آن، چارهای جز این نداشتند [۲۷]و [۲۸]».
علمای حقیقی ... علمای شرعی!!
علمای (وقایع مستحدث و جدید) ... علمای شرع
و این، دقیقاً، همان اصطلاح «مدرنِ» غربی جدید است، امّا در قالبی دیگر: ترقّی خواهان ... ارتجاعیون پس چه خواهد شد؟
سپس نتیجه آن، جدا ساختن مردم از اصالتشان، و از ریشه برکندن آنها از پایه و بنیان میباشد! و این همان خطر فاجعه انگیزی است که فقه نادرست و عجیب و غریب برای وقایع و حوادث تراوش نموده و نگرانی ما آن است که به عنوان واقعیت و حقیقت بر مردم متشبه شده و آنان را به اشتباه اندازد. و این امر موجب لکه دار شدن واقعیت فقه میشود.
[۲۷] «الطلیعه فی براءه اهل السنّه»، ص ۳۲، تألیف عُتیبی با اندکی تغییر. [۲۸] البته مؤلف کتابی که این قسمت را در مذمت متصوفه ذکر نموده، تا حدّی افراط نموده چرا که متصوفه گرچه شیوه عملکردشان نادرست بوده و در مواردی مخالفت صریح با کتاب و سنت دارد امّا هدفشان (پناه بر خدا) دور ساختن مردم از کتاب و سنت نبوده و اشکال آنها، جهل به طریق درست عمل به کتاب و سنت و موارد متعدد دیگری میباشد و مؤلف میبایست به این مطلب تصریح میکرد. (مترجم).