(۴) حکمِ پرداختن به «فقه وقایع جدید»
یکی از مسائلی که مورد اتفاق همه علما بوده و برای طالبان علوم اسلامی واضح و روشن است این است که معارف اسلامی و واجبات شرعی به دو دسته تقسیم میشود: فرض عین و فرض کفایه [۲۴].
شیخ الاسلام إبن تیمیه میفرماید [۲۵]: «شکی نیست بر هر شخصی واجب است که نسبت به آنچه پیامبرص آورده، ایمانی عام و کلی داشته باشد، همچنین این هم جای شک نیست که معرفت و علم تفصیلی و جزئی نسبت به آنچه پیامبر آورده، فرض کفایی است، و این داخل در امر تبلیغی است که پیامبرص هم به خاطر آن فرستاده شده، و داخل در تدبر و دقت در مفاهیم و احکام قرآن و علم به کتاب و حکمت و مراقبت و پایبندی نسبت به قرآن و دعوت به راه راست از روی حکمت، و تذکر و اندرز نیکو، و بحث و مجادله به طریق خیرخواهانه و خردمندانه و امثال این مواردی که خداوند بر مسلمانان واجب نموده، میباشد. اینها واجب کفایی بودند به نسبت امت.
اما آنچه واجب عینی است و بر تک تک افراد لازم است، با توجه به توانایی مکلفین و شناخت و درک آنها ونیازهایشان و با توجه به آنچه به آن امر شدهاند، متفاوت و متنوع است. به این معنی، بر شخصی که برخی از مسائل علمی را نمیتواند بفهمد، واجب نیست که همچو شخص دیگری که توانایی فهم و درک آن را دارد، علم حاصل کند. و بر کسی که نصوص و احکام را میشنود و فهم میکند، واجب است که به طور جزئی و تفصیلی نسبت به آنها علم داشته باشد حال آنکه همین امر بر فرد دیگری که قادر به شنیدن و درک آن نیست واجب نیست. همچنین بر شخص مفتی و محدّث و کسی که اهل بحث است چیزهایی واجب است که بر افراد دیگر واجب نیست».
اکنون که این تقسیم علمی شرعی را دیدید، از شما میپرسم، در کدامیک از این دو نوع واجبات، فقه مدنظر ما دارای صورت و شکلی واقعی خود میباشد نه صورت خیالی و وهمی؟
جای تردید نیست نزد اهل نظر و علما که این فقه (فقه وقایع جدید)، تنها بر آن دسته از افراد امت واجب است که در هر زمانی، حقایقی را که نتیجه تحقیقات و بیداریشان نسبت به آنچه دشمنان اسلام بر ضد اسلام میگویند، برای امت بیان میکنند، و این صرفاً به خاطر این است که نسبت به افراد این امت دقت و احتیاط لازم کرده باشند نه به خاطر برانگیختن احساسات و عواطف یا تخلیه شور و هیجانات نفس ...!!
و کسی که در «فقه» اهل اجتهاد و نظر باشد بایستی به درجه بالایی از آگاهی و فهم رسیده باشد تا شایعهها و افتراهایی که در فصل ششم ذکر شده، و اطلاعرسانیهای غلط و نادرست بر او مبهم و پوشیده نماند.
نه همچو طفلی بیدرک و نابالغ باشد که در آنچه میشنود بدون آگاهی و فهم، تردید کند، همانگونه که اکنون برای بسیاری از کسانی که در «فقه وقایع» فرو رفتهاند، چنین است، بدون اینکه صلاحیت و شناختی در این مورد داشته باشند!!
بنابراین ترس و وحشت بزرگی که در این اواخر نسبت به «فقه وقایع» به وجود آمده هیچ بهره و نصیبی از روشمندی ندارد! و اعتراض شدیدی که دعوتگران و مدعیان همین فقه مورد بحث علیه علما و طالبان علم به راه انداختهاند، در واقع هیچ اساس و اعتباری ندارد!
زیرا این دعوتگران گمان میکنند که به «فقه وقایع» آگاهی تام داشته و به اوضاع و احوال شرق و غرب آشنا و برحذرکننده (آگاهکننده) دیگران از نیرنگ بازیهای سیاسی میباشند، بنابراین آنها فرض کفایه را اقامه و اجرا کردهاند. پس با چه دلیل و توجیهی به دیگران اعتراض کرده و انکارشان میکنند؟!
﴿مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ١٥٤﴾[الصافات: ۱۵۴]. «چه چیزتان شده است، چگونه داوری میکنید؟ (هیچ میفهمید چه میگوئید؟».
بنابراین وظیفه شرعی، ایجاب میکند که بعضی از علمای بزرگ و برجسته بعد از معرفت و شناخت وسیع و دقیق نسبت به احکام شرعی و اقسام اوامر و نواهی الهی، برای مطالعه و تحقیق در مورد وقایع تخصص پیدا کند تا آنچه را که اولویت و رجحان دارد از غیر آن متمایز و جدا سازند!
اکنون بایستی گفت:
همانا، ملامت و سرزنش همدیگر با عبارتی همچو، ناآگاهبودن به «فقه وقایع و مسائل جدید»، یا «غفلت و کوتاهی نسبت به وقایع و موقعیت امت و آنچه بایستی برای امت اندیشید و برنامهریزی کرد»، غالباً خطا و بیانصافی و دور از واقعیت میباشد... .
زیرا بایستی پرسید، معیار و ضابطهای که با آن میتوان این غفلت و آن فقه و درک را فهمید، چه چیز است؟ آیا فقط نوشتن مقالات و برپایی سمینارها و سخنرانی و جمعآوری کتابها و مجلّات است؟!
براستی که بعید است، چنین باشد.
در واقع تلاشی که آرام و بیسر و صدا و مستمر است و در جزئیات با کتاب و سنت مطابقت دارد به مراتب از قیل و قال و جار و جنجال تبلیغات و کنفرانسهایی که غالباً از امیال شخصی افراد سرچشمه میگیرد، بهتر است.
همچنان که شاعر میگوید:
ضعاف الأشد أکثرها زئیراً
واصرمها اللواتی لاتزیر
شیران ضعیف نعره و غرششان بیشتر است
لیک شیران قوی، از خود غرشی نشان نمیدهند.
[۲۴] فرض کفایه : آن دسته از واجبات شرعی است که بر مجموع امت (من حدیث المجموع) واجب است و اگر برخی از امت آنرا انجام دهند، تکلیف از دیگر افراد ساقط وگرنه همه گناهکار خواهند بود. مثال آن مثل : امر به معروف و نهی از نکر است. فرض عین : آن قسمت از واجبات است که بر تک تک افراد مکلف واجب است و اگر شخص مکلف شخصاً آنرا انجام ندهد در پیشگاه خداوند گناهبار و مورد بازخواست خواهد بود مثل، نمازهای واجب. (مترجم). [۲۵] «مجموع الفتاوی» (۳/۳۱۲).