فقه سیاسی - بین حالت تئوری و تطبیق و اجرای آن

فهرست کتاب

(۱) فقه وقایع و مسائل مستحدث چیست؟

(۱) فقه وقایع و مسائل مستحدث چیست؟

از آنجا که دانستیم، حیات واقعی أمت، از نظر ثبات و شکوفایی و پیشرفتش وابسته است به میزان عمل به کتاب و سنت، و برعکس نقصان و اختلال در موازین این حیات واقعی، بامقدار دوری و نادیده انگاشتن دستورات و فرامین آنها، ارتباط تنگاتنگی دارد» [۹]، سبب شده که از طریق آن صورت واقعی فقه وقایع جدید را آنچنانکه علمای اسلام پایه‌گذاری و قواعد آن را بیان کرده‌اند، بشناسیم:

عالم بزرگ، إبن قیّم جوزی [۱۰]، می‌فرماید:

«شخص مفتی و قاضی نمی‌توانند به درستی فتوا و حکم صادر کنند مگر اینکه دو نوع فهم داشته باشند:

نخست: درک آن واقعه و مسأله، و علم و شناخت به آن، و بدست آوردن علم واقعی به آنچه رخ داده با استفاده از قرائن و شواهد به گونه‌ای که کاملاً بر آن مسأله احاطه داشته باشد.

نوع دوم: فهم و دانشی که در آن واقعه لازم است، و آن دانستن حکم خداوند متعال در آن مورد خاص است که یا در قرآن کریم آورده شده و یا با واسطه از زبان پیامبرص به بندگان ابلاغ فرموده است.

سپس یکی را بر دیگری منطبق کرده است. کسی که نهایت تلاش خود را برای این مقصود به کار گیرد، دو اجر یا لااقل یکی از دو اجر را از دست نخواهد داد. بنابراین، عالم، کسی است که تلاش می‌کند برای معرفت و شناخت آن واقعه و تحصیل و علم به حکم خداوند متعال و پیامبرش در آن مورد خاص».

اکنون: بدون هیچ زیاده‌روی و مبالغه‌ای و بدون هیچ کوتاهی و اجمالی، خلاصه بحث در این مورد آن است که: فقه وقایع عبارت است از: شناخت و فهم احکام خداوند متعال در قرآن یا سنت حضرت پیامبر ص و تطبیق و پیاده نمودن آن بر وقایع جدید و مسائل روز.

أبن سریج [۱۱]می‌فرماید: هیچ موردی وجود ندارد مگر اینکه خداوند عزّوجل دربارۀ آن حکمی دارد، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَسِيبًا ٨٦[النساء: ۸۶]. «بیگمان خداوند متعال حسابرس هر چیزی است». ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقِيتٗا ٨٥[النساء: ۸۵]. «خداوند بر هر چیزی چیره است (و هر چیزی را می‌پاید)».

و در دنیا هیچ واقعه و مسأله‌ای وجود ندارد که همینطور بدون حکم رها شده باشد، زیرا تمام آنچه بر روی زمین است، از خوراک و نوشیدنی و پوشاک گرفته تا مسائل زناشویی، حتّی مرافعه و نزاع بین دو نفر و غیر آن، موردی وجودندارد که حکمی برای آن نباشد و غیر این، عقلاً محال است».

بنابراین از شروط مفتی است: «معرفت و شناخت مردم، وگرنه فریب و تقلّب و نیرنگ بر او چیره خواهد شد» [۱۲]و این معنای همان قولی است که از عمر بن خطابسنقل شده است که فرموده: «لَسْتُ بِالْـخَبِّ، وَلَا الْـخَبُّ یَخْدَ عُنی». یعنی «نه خودم فریبکارم و نه فریبکار می‌تواند مرا بفریبد».

پس «فقه وقایع (فقه الواقع)» اجرا و اعمال این قول اللهأاست که می‌فرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِتَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُۚ[النساء: ۱۰۵]. «ما کتاب (قرآن را که مشتمل بر حق و بیانگر هر آن چیزی که حق است) به حق بر تو نازل کردیم تا (مشعل راه هدایت باشد و بدان) میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوری کنی». و این قول پروردگار: ﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ[المائده: ۴۹]. «و به تو ای پیامبر فرمان می‌دهیم به اینکه) در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است، و از امیال و آروزه‌های ایشان پیروی مکن».

بدون هیچ تغییر و فریب، بدون هیچ زینت ساختگی و جعلی و بدون هیچ تظاهر و تحریفی!!

بر این اساس، از نخستین پایه‌های فقه مورد بحث شناخت و فهم درست کتاب و سنت، هم از نظر تطبیق و هم عمل - نه صرف ادَّعا و آرزو - بر شیوه سلف صالح می‌باشد! بنابراین کسی که آگاهی و دانش درست از قرآن و سنت پیامبرص نداشته و به مقاصد آنها عمل نکرده و ملتزم به احکام این دو نباشد، فهم و علم صحیحی از وقایع و مسائل نخواهد داشت، و آنچه نقل می‌کنند که «یک خطیبی در یکی از شهرها روی منبر رفته و از روی کتابی برای مردم خطبه خوانده، بعد، در پایان دعا کرده برای امیرالمؤمنین، سلطان عثمانی فلان شخص، که خدا پادشاهی و تخت او را جاویدان کند و سلطنت و فرمانروایش را مؤید فرماید» [۱۳]، این عملکرد یک خطیب بی‌خبر و ناآگاه به کتاب و سنت است نه یک عالم هوشیار و دانای خردمند!!

بایستی اینجا به صراحت بگوییم: که بازگرداندن مجد و شکوه از دست رفته اسلام، جز با تبعیت از قرآن و سنت حضرت پیامبرص امکان‌پذیر نیست.

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٨[یوسف: ۱۰۸]. «بگو: این راه من است که من (مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم (چنین می‌‌باشند)، و خدا را منزّه (از انباز و نقض و دیگر ناشایست) می‌دانم، ومن از زمره مشرکان نمی‌باشم (و کسی و چیزی را شریک خدا نمی‌انگارم)،». و تنها علمی که بصیرت و فهم انسان‌ها را تقویت می‌کند، می‌تواند در احیای این دعوت مؤثر واقع شود.

و علم به معنای حقیقی و واقعی‌اش، تنها علم به کتاب و سنت است، بنابراین این دو، راه و طریق روشن و مرواریدهای پاک و خالص هستند، و هیچ فهم و بینشی جز فهم و بینش سلف صالح و بزرگان امت، ما را به این علم نرسانده و ما را از کنه ضمیرمان و تاریکی‌های امیال نفسانی نجات نمی‌بخشد، چرا که طریق سلف صالح، طریق ایمان ... و دریچه اطمینان می‌باشد.

[۹] فقه النّوزال (۱/۷)، تألیف شیخ بکر أبوزید. [۱۰] إعلام الموقعین (۱/۸۷). [۱۱] همانگونه که «البحر المحیط» زرکشی (۱/۱۶۵) آمده است. [۱۲] «الفکر السامی»، تألیف الحجوی (۱/۴۲۸). [۱۳] کتاب «اخلاق الداعیه»، (ص ۶۴)!