هشتم: عدم تفکیک و فرق گذاشتن بین چیزهایی که اولویت و رجحان دارند و غفلت و بیدقتی در شرعیات
چرا که از مهمترین شروط یک دعوت صحیح، «شروع کردن از آن چیزهایی است که در درجه اوّل اهمیت قرار دارند؛ به این صورت که نخست با امر کردن به اخلاص داشتن در عبادات و نهی از شریک قائل شدن برای ذات حق، دعوت به اصلاح و تهذیب عقیده نماید، بعد امر به بپاداشتن نماز و دادن زکات و انجام دیگر واجبات و اجتناب و دوری از محرّمات نماید، همانگونه که این، شیوه تمامی انبیاء درامر دعوتشان بوده است.
چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ۳۶]. ما به میان هر ملّتی، پیغمبری فرستادیم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و غیره) دوری کنید».
همچنین میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «ما پیش از تو، هیچ پیغمبری را نفرستادهایم، مگر اینکه به او وحی کردهایم، که معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید». و آیات دیگری از این قبیل.
و هنگامی که پیامبر اکرمص معاذ را به یمن فرستاد، به او فرمود: تو نزد ملّتی میروی که اهل کتاب هستند، پس نخستین چیزی که آنها را بدان دعوت میکنی، شهادت و گواهی به آن باشد که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد، بعد اگر در این مورد دعوت تو را پذیرفتند و گواهی دادند، پس آنها را مطلع کن از اینکه خداوند یگانه، پنج وعده نماز را در طول شبانه روز بر آنها واجب نموده است» [۳۲]حدیث ...
پیامبر خداص در طریق و شیوه دعوتشان بهترین پیشوا بوده و کاملترین روش و مسیر را داشته است، چه ده سال اول دعوتشان در مکه، تنها مردم را به توحید دعوت و از شریک قائل شدن برای خدا نهی مینمودند، قبل از آنکه آنها را به بر پا داشتن نماز و دادن زکات و روزه گرفتن و انجام حج، امر، و از ربا و زنا و سرقت و قتل نفس بدون حق نهی فرمایند».
بنابراین، این، همان «غایت و مقصود حقیقی دین، و غایت و هدف از آفرینش جن و أنس، و مقصود حقیقی از فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی میباشد [۳۳]».
پس کسانی که به واقعیت امر دعوت جاهل میباشند، شور و هیجانات داغ و شدیدشان، آنان را نسبت به فهم حقیقی این اولویّت کور و ناتوان کرده است، و من سخنان آنان را تکرار نمیکنم.
بسیاری از ایشان همچون ما، میگویند که دعوت به «توحید و یکتاپرستی» مهمترین بخش دعوت است، لکن «احوال و اوضاع» و «رفتار و کردارشان» گویای آن است، که آنها این شعارها را عملاً انکار نموده و صرفاً به قصد اینکه با برخی از گروههای دعوتگری که از شیوه صحیح دعوت انبیاء منحرف شدهاند به هم برسند و تشکیل فرقه و جماعتی بدهند، چنین شعارهایی را سر دادهاند!
و مثال عدم تفکیک و جداسازی واقعیت، سر سپرده بودن و وابسته بودن بسیاری از کسانی است که دعوت به «فقه واقعی» میکنند یا کسانی شبیه آنان، که همگی شیفته و سر سپرده امرِ «حاکمیت و اقتدار سلطه» هستند.
و مقصودشان از «حاکمیت» ایجاد دولت و حکومت اسلامی است!
این علاقه و اشتیاق وافر به تشکیل حکومت و اجرای احکام اسلام باعث شده است از این نکته مهم غافل شوند که اهتمام نسبت به توحید بایستی براساس این باشد که توحید مهمترین اصل ایمان است، کما اینکه در دوران پیامبران†نیز، چنین بوده است.
آیا شخص عاقل و منصف میتواند چنین چیزی را منکر شود؟!
و آیا یک مسلمان آگاه و هوشیار، چنین میگوید یا چنین معتقد است که مسلمانان، امروز، همچون مسلمانان قرون اولیه، در امر اعتقاد و عباداتشان جز از کتاب و سنت بهره نمیگیرند و به چیز دیگری نیاز ندارند؟
همانا، دعوت برای حاکمیت و اقتدار اسلام و اجرای آن، امری مهم بوده و برای هر شخص مسلمانی که اسلام را بعد از رعایت شروط آن - و آنچه را که پیامبر خداص آورده، فهم درست کرده باشد، امری خطیر و حائز اهمیت میباشد.
امّا اکنون از خود میپرسیم که آیا دعوت به داشتن اقتدار و سلطه، مستلزم اهمال و سستی و کوتاهی در اصلی از اصول اسلامی میباشد؟
جواب: خیر.
بنابراین حاکمیت خداوند متعال، بایستی از بزرگترین چیز در اسلام شروع شود که همانا آن، اعتقاد و باور به خداوند متعال و اسماء با شکوه و صفات کمال و بینقص اوست، همانگونه که اللهأدر قرآن کریم از طریق این صفات خودش را برای ما معرفی نموده و پیامبر اکرمص نیز آنها را به ما آموخته تا قلبهای ما به وسیله آن پر از نور و ایمان و یقین و شکوه و جلال حق متعال بشود [۳۴]».
اولویّت دعوت به اصلاح عقیده بایستی به طور شایسته با مراحل دعوت همخوانی داشته و مطابق با آن انجام پذیرد به خاطر اهمیت آن در ساختن پیکره نفس انسان و جایگاهش در اصلاح عقل بیمار، بدون آنکه سیاست و فریبکاری بر آن چیره شود و بدون مقدم نمودن احساسات بر آن! اگرچه این امر با زبان حال باشد همانگونه که ذکر کردیم - بدون هیچگونه بحث و سخنی در مورد آن.
[۳۲] قسمتی از مقدمه کتاب «منهج الأنبیا ...» (ص ۵) تألیف صالح الفوزان، حدیث متفق علیه میباشد. [۳۳] «منهج الانبیاء» (ص ۱۰۸) تألیف شیخ ربیع بن هادی. [۳۴] منهج الانبیاء (ص ۱۳۰).