فقه سیاسی - بین حالت تئوری و تطبیق و اجرای آن

فهرست کتاب

(۳) سیاست (فقه وقایع)

(۳) سیاست (فقه وقایع)

بعد از عنایت به ارکان و پایه‌های این فقه و فهم درست آن؛ واجب است شناخت و آگاهی، به سیاست و خط مشی که بر دعوتگران لازم است، تا در انجام وظیفه خویش (دعوت) از طریق آن عمل نمایند، حاصل شود و مردم را هم دعوت کنند تا مطابق آن حرکت کنند:

عن أبی هریرهسقال: قال رسول اللهِص«کانت بنو إسرائیل تسوسُهم الأنبیاءُ، کُلَمَّا هلک نبیٌّ خَلَفهُ نبیٌ، وأنّه لانبیَّ من بَعْدی، وَسْیَکُونُ خُلَفاءُ، ویکثُرون». قالوا: فما تَأْمُرنا؟ قال:«أَوْفُوا بِبَیعهِ الأوَّلِ فَالأوّلِ، ثمَّ أعْطُوهم حقَّهم، فإنَّ اللَّه سائلهُم عَمَّا إستدعاهُم [۱۷]».

ابوهریرهسروایت می‌کند که پیامبر خداصفرمود: «بر بنی اسرائیل انبیاء حکومت می‌کردند و هرگاه پیامبر آنها فوت می‌کرد، پیامبر دیگری جانشین آن می‌شد، امّا بعد از من پیامبری نمی‌آید، بلکه جانشینانی خواهند آمد که زیاد هستند».

پرسیدند: به چه امر می‌فرمایید؟ فرمود: «به ترتیب با آنها بیعت کنید و حق آنها را در تبعیت‌شان ادا کنید، و خداوند در روز قیامت، آنها را نسبت به حکومتی که بر شما کرده‌اند، مورد بازخواست قرار می‌دهد.

پس «سیاست» در تعریف علمی و شرعی آن؛ «دقت و مراقبت نسبت به امور مردم» [۱۸]می‌باشد، و اسلام با تمام فرامینش اعم از آیات و احادیث، اوامر و نواهی، احکام و قواعدش برای تحقق همین امر، آمده است.

پس «سیاست» در «فقه الواقع» مطابق‌سازی احکام ثابت و متقن کتاب و سنت بر مسائل و وقایع جدید می‌باشد، بدون هیچگونه ابهام و هیچ ضد و نقیض‌گویی فریبکارانه.

و این «سیاست شرعی» هیچ گونه شباهتی با آن سیاست و خط مشی که کفّار نیرنگ باز و مشرکان پایه‌ریزی کرده‌اند، ندارد.

و سیاست شرعی که در دعوت اسلامی مدنظر است، سیاستِ «مکافیلیِ»، نیست که در آن همه چیز بر اساس دروغ، فریب و نیرنگ است.

این سیاست، سیاست «الامیر» [۱۹]نیست که مبنی بر «دیپلماسی» دغل‌بازانه و فریبکارانه، و «بر توکلات» نفاق‌آمیز و واهی باشد!

آن «خط‌مشی و سیاست الهی و طریقه روشن پیامبرص است که هر کسی بخواهد در راه دعوت اسلامی گام بردارد از آن بی‌نیاز نخواهد بود [۲۰].

و مطابق‌سازی این «سیاست» بر «وقایع و حوادث» برای استنباط و استخراج «فقه» تعامل و ارتباط، دو حالت برای آن ممکن است؛ حالت اول: آن واقعه، واقعۀ جدید و آشکاری باشد که حکم شرعی آن، از طریق دلایل و براهین واقع و ثابت، معلوم و مشخص باشد، پس در این حالت تا حدّ امکان بایستی سعی شود که آن حکم را در مورد آن إعمال و اجرا نمود.

حالت دوم: آن حوادث، حوادثی ظنی باشد که امکان وقوع آن می‌رود و مبنی بر احتمال و ظن و برخی اوقات، مبنی بر (تخیّلات) می‌باشد! در مورد چنین وقایعی بایستی از راه احتیاط وارد شد ودر حکم آنها بایستی دقت بسیار کرد، چه این‌ها مانند حوادث نوع اول اساس و قاعده مشخصی ندارند.

و بیشتر مسائل سیاسی معاصر و اشکال گوناگون آن، تابع این حوادث ظنی و احتمالی است.

امّا ظنی‌بودن این مسائل نبایستی موجب عدم احتیاط و هوشیاری و دقت ما در آنها شود، از خلال آنچه گفتیم، می‌فهمیم که بدون شک «رعایت و ملاحظه امور مربوط به امّت» باید از طریق خاصی باشد و یقیناً جز اسلام، هیچ طریق دیگری نمی‌تواند آنگونه که شایسته است، این مقصود را تحقق بخشد.

بنابراین، اسلام، سیاست و خط‌مشی است به مفهوم «اسلام» [۲۱]، و وسیله و ابزار برای اطلاع‌رسانی نیست! اکنون بایستی این حقیقت شرعی ثابت را آنچنان بفهمیم که عقل و هوش ما را بیدار و آگاه سازد به این معنی که «بدانیم آنچه از ناحیه دشمنان اسلام در گذشته به ما رسیده یا بدبختی‌هایی که اکنون از آنها به ما می‌رسد یا در آینده خواهد رسید، عامل همه این‌ها عدم صلاحیت خودمان و کوتاهی و تقصیرمان در امر دین می‌باشد، ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ[الشوری: ۳۰]. «آنچه از مصائب و بلا به شما می‌رسد، به خاطر کارهائی است که خود کرده‌اید». ﴿مَّآ أَصَابَكَ مِنۡ حَسَنَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٖ فَمِن نَّفۡسِكَۚ[النساء: ۷۹]. «و آنچه بلا و بدی (از قبیل سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می‌رسد از خود تو است ( و به سبب قصور و گناهی است که مرتکب شده‌ای».

این در حالی است که برخی از دعوتگران دینی، پیامد مصائبی که به مسلمانان می‌رسد را، به گردن دشمنان اسلام انداخته و آنان را عامل این بلاها می‌دانند. حال آنکه چنین بینشی با روش و منهج الهی و طریق نبوی مخالف و مغایر بوده و مفاسد زیادی به دنبال خواهد داشت:

۱- اولاً: اینکه چنین بینشی در تجزیه و تحلیل وقایع مخالف است با آنچه در کتاب و سنت آمده، چرا که خداوند، پیامد شکست خوردن مسلمانان در جنگ‌های احد و حنین را به خودشان نسبت می‌دهد، حال آنکه این هزیمت و شکست در نتیجه برخورد و فعل کافران بود.

﴿۞فَلَمَّآ أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنۡهُمُ ٱلۡكُفۡرَ قَالَ مَنۡ أَنصَارِيٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِيُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٥٢[آل عمران: ۵۲]. «و در آن هنگام که آنان را (در آغاز جنگ احد) با کمک و یاری او از پای در می‌آوردند، خداوند به وعدۀ خود (که پیروزی بود و بر زبان پیغمبر رفته بود) با شما وفا کرد، تا آنگاه که سستی کردید و در امر (ماندن در سنگرها و رها کردن آنجاها) به کشمکش پرداختید و اختلاف ورزیدید ...».

﴿وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا[التوبة:۲۵]. «در جنگ حنین (که به کثرت خود و قلّت دشمنان مغرور شدید و خداوند شما را در اوائل امر، به خود رها کرد و دشمنان بر شما چیره شدند) بدانگاه که فزونی خودتان، شما را به اعجاب انداخت (و فریفته و مغرورِ انبوه لشکر شدید) ولی آن لشکریان فراوان اصلاً به کار شما نیامدند ( و گره از کارتان نگشادند [۲۲]».

۲- دوم اینکه چنین برداشتی از مسأله، موجب بزرگ شدن جلوه و قدرت کفّار در ذهن مسلمانان شده که تدریجاً سبب سستی و ضعف آنها می‌شود.

۳- همچنین این برداشت، مستلزم خالص و پاک به حساب آوردن نفس خودمان خواهد شد، به این معنا که ما تمام مقدمات پیروزی را فراهم آوردیم و استحقاق آن را یافتیم، امّا علیرغم آن، کفار بر ما چیره شدند و نتیجه‌اش، آن خواهد بود که متوجه تربیت و پرورش نفس خود نبوده و از محاسبه آن غفلت می‌ورزیم. همانگونه که نتیجه چنین برداشتی، این امر بزرگ و خطرناک یعنی تشویش و گمان در:

۴- در اینکه خداوند متعال به وعده خود که نصرت و پیروزنمودن مسلمانان بود، وفا نکرده و کفار توانستند وعده الهی را (پیروز گردان مسلمانان)، نقض کنند، حال آنکه حق تعالی می‌فرماید: ﴿وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا ١٢٢[النساء: ۱۲۲]. «این را خدا وعده داده است و وعده خداوند حق است، و چه کسی در سخن از خداوند راستگوتر است».

۵- این فهم، دلیل ضعف ایمان به خداوند متعال و توکل به اوست. و نسبت دادن بلاها و مصائبی که به مسلمانان می‌رسد به خودشان، به این معنی نیست که کفّار و دشمنان اسلام را از آنچه نسبت به مسلمانان انجام می‌دهند تبرئه سازیم، بلکه این امری جدا است و آن هم امری دیگری است.

پس وقتی که خداوند منزه، اسباب و عوامل شکست مسلمانان را در جنگ احد بیان می‌فرماید، بدان معنی نیست که کفار و مشرکین را از آنچه انجام داده‌اند در این جنگ، تبرئه و پاک سازد [۲۳]».

بنابراین سیاست حقیقی آن است که؛ فرد مسلمان و دعوتگر، جایگاه خود را بشناسد و شئون و امور امت خود را مورد توجه قرار داده و به درستی وقایع و مسائل را بفهمد و سرانجام، نزدیکان و افرادی را که نسبت به او احساس همبستگی دارند به مسیر حق الهی دعوت نماید ... و غیر از این؛ همه دروغ و کذب و تبعیّت از امیال و هواهای نفس می‌باشد. چرا که این، مخالفت با هدایت آسمانی پروردگار و انحراف از مشی پیامبران و دوری از راه درست و بی‌عیب دعوتگران آگاه می‌باشد.

امّا اینکه ما خود را دنبال سیاست‌های بی‌ارزش خسته کنیم و برای وقایع خیالی و تکراری تلاش نماییم، این همان چیزی است که دشمنان اسلام برای آن برنامه‌ریزی کرده‌اند تا جوانان مسلمان را از جایگاه واقعی خود دور ساخته و آنها و توجه آنان را از وظیفه مهم و اهداف بلندشان منحرف ساخته و به چیزهای بی‌ارزش معطوف کنند...

[۱۷] روایت شده به وسیله امام بخاری (۶/۳۶۰) و امام مسلم (۱۸۴۲). [۱۸] مقایسه شود با «خطط المقریزیّ» (۳/۳۵۷). [۱۹] اسم کتاب میکافیلی است. [۲۰] از سخنان شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتابش «السیاسه الشرعیه»، ص ۱۱ ودر «الإنابه»! آمده است، درست آن چیزی باشد که بیان کردم. [۲۱] کتاب «الجماعات الإسلامیه في ضوء الکتاب والسنّه»، ص (۱۶۶). [۲۲] جنگ حنین، در روز شنبه، شانزدهم شوال سال هشتم هجری، میان ۱۲۰۰۰ نفر از مسلمانان، و ۴۰۰۰ نفر از مشرکان که از قبائل ثقیف و هوازن بودند، اتفاق افتاد، که علیرغم بیشتر بودن تعداد سربازان اسلام، مسلمانان بنا به حکمت خداوند متعال در ابتدای جنگ دچار شکست شدند و خداوند خواست آنها را متوجه کند که پیروزی آنها به دست قدرت اوست و کثرت افراد هیچ گاه سبب پیروزی نیست اگر خداوند توفیق عنایت نفرماید. (مترجم) [۲۳] کتاب «السبیل ...» (ص ۳۸-۳۹).