سوّم: آمیختگی سخنرانان و علماء با همدیگر و اشتباه مردم در شناخت آنها
و این آمیختگی زشت و تأسف باری است که منجر میشود به اینکه مردم، احکام شرعی را از کسی دریافت کنند و بپذیرند که شایستگی و اهلیت آن را ندارد.
چرا که سخنران و واعظ واقعی، بعد از شنیدن «گزارش اخبار» یا خواندن «مجلهای» یا نگاه به «روزنامهای» یا «به تلویزیون»، بالای منبر رفته، و همچو رعد و برق میدرخشد و از یاوهگوییها و اخبار نادرستی که برای مردم پخش میشود به خشم آمده و با خلاصه نمودن مجموعه مطالبی که خوانده یا شنیده در چند جمله، بطلان و ضعف آنها را بر ملا میسازد!
و این شیوه، موافق و مورد خوشایند شور و هیجان جوانان بوده، و نشاط و جوانمردی و غیرت عواطفِ تیزهوشان و فهیمان را به خود مشغول میکند!
لکن، دقت کن که این سخنران چگونه با این کلمات و جملات شورانگیزش، احساس و عواطف خود و جوانان را تخلیه میکند و چه طور شور و هیجان آنان و غیرتشان را به جوش میآورد!
این اشتباه و آمیختگی موجب میشود که این سخنران در ذهن این جوانان، به عنوان عالمی تلقی شود که هیچکسی در فصاحت و سخنوری، و در شیرین زبانی، توضیح و بیان زیبا و در صحت و درستی انتظاراتش، یارای او نیست و نمیتوان کسی را با او مقایسه کرد.
و او در واقع سخنرانی است که جز .... نیست!
امّا آن عالمی که وارث و جانشین پیامبران است - کسی که سالهای طولانی عمرش را در تحقیق و مطالعه کتاب و سنت و فراگیری درست احکام آنها و شناخت مفاهیمشان سپری نموده - نام او به تدریج از ذهن و قلب و جوانان پاک شده و قدر و منزلتش از بین میرود، تنها به خاطر تهمت و افترایی که دور از واقعیت بوده!!
و این همان باطلی است که چیزی در مقابلش نیست تا بطلان و بیاعتباری آن را هویدا سازد.