واعظ و مداح نادان
واعظ نادان برایت خوشزبانی کرد ورفت
بعد ازآن مداح احمق نوحهخوانی کرد ورفت
روح پاکت را دچار کینه بـــــیجا نمود
فکـر کـردی روی منبر نکته دانی کرد ورفت
وای بر عمر گرانقدری که در باطل گذشت
وای بـرآن پیـرمـردی کـه جوانی کرد ورفت
ناله و نفرین، غرور و خشم، جهل و تیرگی
روی نـادانـی و کینـه، بدزبانی کـرد و رفـت
قصههایی جعلی و افسانههایی پوچ خواند
بیخدا شد چون که باشیطان تبانی کرد ورفت
اختلاف و کینـه انـدر امـت احمـد فکنـد
درخیال خام خود چون روضهخوانی کرد ورفت
در سپـاه جهـل، سـردمـدار راه کفر شد
خـانـه تـزویـرهـا را پـاسبـانـی کـرد و رفت