چگونه به خلافت رسید؟
در صحیح بخاری حدیث شماره (٣٧٠٠) بروایت عمرو بن میمون س چنین آمده است: هنگامیکه امیرالمومنین عمر بن خطاب س مجروح گردید، مردم به وی گفتند: ای امیرالمومنین! وصیت کن، جانشین تعیین کن. عمر س فرمود: «من کسی را شایسته تر برای خلافت سراغ ندارم از آن افرادی که رسول الله ج فوت کرد در حالی که از آنها خشنود و راضی بود» بعد از آن، علی ابن ابی طالب، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحه بن عبدالله، سعد ابن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف س را نام برد و فرمود: عبدالله بن عمر در جلسه شما شرکت میکند.
اگر سعد به امارات رسید مسئله تمام است و اگر هر کدام از شما به امارات رسید از سعد کمک بگیرد زیرا من سعد را بخاطر ناتوانی یا خیانت بر کنار نکردم ـ مدائنی این جملات را افزوده است: من معتقدم که خلافت به عثمان یا علی ب میرسد، اگر عثمان به خلافت برسد، وی مری نرم طبیعت است و اگر علی به خلافت برسد مردم درباره او اختلاف خواهند کرد» سپس به خلیفه بعد از خودش وصیت هایی کرد که در آخر این وصیت چنین آمده است: «به بادیه نشینان نیکی کنید زیرا آنها اصل عرب و جوهر اسلاماند، به عهد و پیمان اهل ذمه وفا کنید، از آنها دفاع کنید، به اندازه توانایی آنها از آنها مالیات بگیرید».
عمرو بن میمون س میگوید: هنگامی که عمر رضوان الله و سلامه علیه به شهادت رسید، وی را بیرون آوردیم و براه افتادیم چون مرکب جنازه به منزل عائشه ل رسید، عبدالله بن عمر سلام کرد و فرمود: عمر بن خطاب اجازه میخواهد. عائشه ل فرمود: وی را داخل بیاورید. اینگونه جنازه عمر داخل گردید و در کنار دو رفیق زندگی اش، رسول الله ج و ابوبکر صدیق س به خاک سپرده شد. هنگامی که مراسم دفن به پایان رسید گروه شش نفری کاندید ای خلافت تشکیل جلسه دادند. عبدالرحمن بن عوف گفت: سه نفر از شما به نفع سه نفر دیگر کنار برود، زبیر س گفت: من به نفع علی ابن ابی طالب س کنار رفتم. طلحه س گفت: من به نفع عثمان س کنار رفتم و سعد س فرمود: من به نفع عبدالرحمن بن عوف کنار رفتم .
بعد از آن عبدالرحمن بن عوف س خطاب به عثمان و علی ب فرمود: هر کدام از شما از حق خلافت کناره گیری نماید انتخاب خلیفه را به او میسپاریم او هم خداوند واسلام را در نظر بگیرد و هر کس نزد وی بهتر است انتخاب نماید. هردو بزرگوار سکوت کردند. عبدالرحمن بن عوف س فرمود: آیا حق انتخاب خلیفه رابه من میسپارید؟ یعنی با همان شرایط که من از حق خلافت صرف نظر میکنم و یکی از شما را برای خلافت انتخاب میکنم، سوگند به خدا من در این باره کوتاهی نخواهم کرد و بهترین شما را انتخاب خواهم کر. هردو گفتند: یعنی عثمان س به نمایندگی از طرف خودش و طلحه س و علی س به نمایندگی از خودش و زبیر س : بله، هر چهار نفر موفقعت کردند که حق انتخاب را به عبدالرحمن بن عوف س بسپارند البته بعد از اینکه عبدالرحمن بن عوف س از حق خودش تنازل نمود. عبدالرحمن بن عوف س دست علی س را گرفت و به وی گفت: قرابت و خویشاوندی شما با رسول الله ج و قدمت اسلام تان بر کسی پوشیده نیست، پس شما را به خدا سوگند میدهم آیا اگر خلافت را به شما سپردم عدالت را رعایت میکنی و اگر عثمان س را برای این امر انتخاب کردم، سمع و طاعت میکنی؟ سپس عثمان را با خلوت برد و همین سخنان را به وی گفت. ـ مدائنی میگوید: سعد ابن ابی وقاص س به وی مشوره داد تا عثمان س را انتخاب نماید و شبها عبدالرحمن بن عوف س نزد صحابه و بزرگانی که در مدینه بودند میرفت و رایزنی میکرد، نزد هر کس میرفت به عثمان س رای میداد ـ هنگامی که از هردو عهد و پیمان گرفت، خطاب با عثمان س گفت: ای عثمان! دستت را بلند کن و با او بیعت کرد و بدنبال آن علی س هم بیعت کرد سپس کسانی که در خانه حضور داشتند بیعت کردند.
آنچه خواندید سندی تاریخی است که از شاهد عینی، عمرو بن میمون س به ثبت رسیده است و آن را ابوعبدالله محمد بن اسماعیل در صحیح خودش بروایت از شیوخ و اساتید خویش که بهترین و راستگوترین راویان حدیث هستند روایت و حفظ کرده است. و در اخبار تاریخی هیچ خبری وجود ندارد که در صدق و صحت به ایت خبر برسد.