ابوذر و ابن سینا
طبری در کتاب تاریخش(٥/٦٦) و بیشتر مصادر اسلامی نقل کردهاند که عبدالله بن سبا یهودی معروف به ابن سوداء وارد شام شد و با ابوذر س ملاقات کرد و به وی گفت: آیا تعجب نمیکنید که معاویه میگوید: مال مال خداست. البته در این شکی نیست که همه چیزاز آن الله است. اما معاویه میخواهد مسلمانان را از این مال محروم نماید به همین خاطر اسم مسلمانها را حذف نموده است. ابوذر با شنیدن سخنان نزد معاویه آمد و گفت: چرا مال مسلمانان را مال الله نامیده اید؟ معاویه س فرمود: ای ابوذر، خدا بر تو رحم نماید. آیا ما بندگان خدا نیستیم، مال مال خدا نیست و امر امر خدا نیست، خلق خلق خدا نیست و امر امر خدا نیست؟ ابوذر گفت: این سخنان را نگو. معاویه گفت: من نمیگویم که مال الله نیست اما اشکالی ندارد که «مال مسلمانان» بگویم. سپس ابن سوداء یهودی به سراغ صحابه بزرگوار، فقیه اهل شام، ابودردا س رفت و همان سخنان را که به ابوذر گفته بود برای او نیز مطرح کرد. ابودردا س در پاسخ وی گفت: تو کیستی؟ سوگند به خدا، فکر میکنم یهودی باشی. بعد از آن ابن سوداء نزد صحابه مجاهد، عباده بن صامت س رفت. عباده او را گرفته و نزد امیر معاویه س آورد و به وی گفت: سوگند به خدا، این همان کسی است که ابوذر را علیه تو شورانده است.
قاضی ابوبکر بن عربی میگوید: میان ابوذر و معاویه جنگ لفظی درگرفت. ابوذر سخنانی مطرح کرد که در زمان عمر س مطرح نمیکرد. امیر معاویه بخاطر اینکه مبادا عموم مردم دچار فتنه شوند، مراتب را به عثمان گزارش داد. زیرا ابودر مردم را به زهد و پرهیزگاری دعوت میکرد که همه مردم تحمل آن را نداشتند بلکه تعداد اندکی میتوانستند چنین زهدی را تحمل نمایند. بدنبال آن عثمان س نامه ای به ابوذر س نوشت و از وی خواست تا به مدینه بیاید. هنگامی که ابوذر رضی الله عنه به مدینه آمد، مردم اطراف او جمع شدند. ابوذر رضی الله عنه به عثمان رضی الله عنه پیشنهاد کرد که من میخواهم در ربذه زندگی کنم. عثمان فرمود: مانعی ندارد. آنگونه ابوذر س گوشه نشینی را انتخاب کرد. ابوبکر عربی میگوید: بخاطر راه و روشی که ابوذر برای زندگی انتخاب کرده بود فقط چنین زندگی شایسته وی بود.
ربذه در حومه مدینه منوره و در سه میلی آن قرار داشت. منطقه ای قابل سکونت و برای گوشه نشینی بسیار مناسب بود. و خود ابوذر ربذه را بعنوان محل سکونت خود انتخاب کرد چنانجه علامه ابن خلدون در صفحه ١٣٩ جلد دوم تاریخش میگوید: ابوذر نزد عثمان رفت و از وی خواست تا از مدینه بیرون رود و فرمود: رسول الله س به من دستور داد تا هنگامی که ساختمانهای مدینه به منطقه سلعرسیدند از مدینه بیرون بروم. عثمان س هم به وی اجازه داد. ابوذر به ربذه رفت و در آنجا مسجد ساخت. عثمان س هم چند شتری به وی داد و مرتب برای وی آذوقه میفرستاد. و ابوذر س نیز هر چند گاهی به مدینه سر میزد. یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید: ربذه یکی از بهترین محلهای سکونت در راه مکه بود. آنچه از برسی تصوف شریعت و تطبیق این تصوف در زندگی سلف این امت درباره مال به دست میآید، اینست که مسلمان بعد از پرداخت زکات مالش در امتحان وآزمایش الهی قرار دارد که وی مالش را در جه راهی استمعال مینماید. آیا مسلمان با مالش باعث قدرت، عزت و سعادت مسلمانان میشود. تاجر از راه تجارت، کشاورز با کشاورزی اش و صنعتگر با صنعتش باعث عزت و سرفرازی مسلمانان میشود یا خیر؟ اسلام در صدر اول از ثروت ثروتمندان صحابه استفاده زیادی کرد. و تجارت تاجر مسلمان، کارخانه مسلمان و کشاورزی مسلمان اگر مسلمان را از دشمنانش بینیاز گرداند به همان اندازه که نیت آنها درست باشد قدرتی برای آنها بشمار میآید.
و بطور کلی مسلمان بدون هیچ گونه محدودیتی مال و ثروت جمع آوری نماید بشرطیه از راه حلال آن را کسب نماید. و به اندازه کفایت خویش بخوبی مصرف نماید و همیشه تلاش کند تا بنده و گرفتار کمالیات و امور بی ارزش و پست تمدن نگردد. و مسلمان بعد از اینکه زکات ثروتش را پرداخت نماید بقیه ثروت وی بعنوان امانتی است که خداوند به او سپرده است. پس باید به گونه ای در آن مال دخل و تصرف نماید که باعث اضافه شدن ثروت، قدرت، عزت و سعادت مسلمانان گردد.
اما روش ابوذر س مبنی بر اینکه مسلمانان نباید در حالی شبش را سپری نماید که مال و ثروتی دارد، هرگز به مصلحت مسلمانان نیست همانطوریکه راه وروش تعدادی از ثروتمندان مسلمان که فقط برای خودشان زندگی میکنند و به رفاه و آسایش خود میاندیشند و به عزت اسلام و قدرت دولت اسلامی و نیازمندان جامعه اسلامی هیچگونه توجهی نمیکنند، جایگاهی در اسلام ندارند. و خلاصه کسانی که اسلام را نمیشناسند اسلام هم آنها را نمیشناسد.