فصل اول: اثباتی قاطع برای تهمت تحریف قرآن در عقیدهی شیعه
در این موضوع نمیخواهم سراغ دلایل قطعی برای اثبات این عقیدهی کفرآمیزِ امامیه، بروم، زیرا این کار نیازمند تلاش زیاد نیست، چون مشخص است و من نیز اول کسی نیستم که برائت را برای قرآن اثبات کنم تا به وسیله این اکتشاف به مدال افتخار دست یابم، لذا مجبور باشم برای بیان این کشف، ادله را بسط دهم و همچنین موضوع تحریف قرآن، به طور کلی پوشیده نیست طوری که نیازمند یک سفر اکتشافی باشد بلکه در اساسیترین کتابهایشان و بر زبان بزرگان مراجع و علمایانشان بدون ابهام و انحراف، بدان تصریح شده است.
کافی است که به آنچه علی بن ابراهیم قمی ـ استاد کلینی ـ در تفسیرش تحریر کرده، مراجعه شود و نیز به کلینی در کتابش (کافی)، نوری طبرسی در کتابش (فصل الخطاب)، ابوالحسن عاملی در مقدمهاش (مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار) بر تفسیر (البرهان) نوشتهی هاشم بحرانی، طبرسی در کتاب (الاحتجاج)، نعمت الله جزایری در (انوارش) و.... فهرست طولانی و پایان ناپذیری از منابع و مراجع برای کسی که میخواهد بدانها بنگرد یا مراجعه کند.
این قضیه از منظر آنان همچون مسألهی امامت ثابت است؛ محققان شیعه این چنین تصریح میکنند و میگویند: روایات تحریف مانند روایات امامت متواتر هستند و به یک شیوه نقل شدهاند؛ به عنوان مثال، بنگر که محمد باقر مجلسی دربارهی اخبار یا روایات تحریف چه میگوید:
«به نظر من اخبار در این زمینه متواتر است، و مطرح کردن آنها باعث از بین بردن اعتماد به اخبار میشود و به نظر من اخبار این باب، کمتر از اخبار امامت نیستند» [۲۸۵].
نوری طبرسی نیز همین را میگوید؛ لذا انکار تحریف به طوری ضروری و ناگزیر مستلزم انکار (امامت) است. این لب کلام آنهاست! و آنچه که برخی از آنها هنگامی که در انظار عموم تحت فشار واقع شدهاند، انکار نمودهاند یا در کتاب دعایی تألیف شده خصوصاً برای ترویج مذهب، مانند کتاب (المراجعات) لجاجتی است که از روی تقیه آن را تجویز میکنند به خاطر ترس رسوایی در برابر این جرم بزرگ!
[۲۸۵] مرآة العقول فی شرح أخبار الرسول، ۲/۵۲۵.