اصل دوم: خمس مکاسب
امامیه، مسلمانان را ملزم میکند که خمس آنچه را که از مال و متاع کسب میکنند و مالک میشوند به فقها بدهند. (و هر کس از اداء آن امتناع بورزد از فاسقین و غاصبین حق فقها میباشند، بلکه هر کس این عمل را مشروع بدارد از کافرین است).
این الزام شامل همه چیز میآید: از خانه، اموال غیر منقول، ماشین، باغ، سود تجارت، صنعت، کشاورزی، اجارهها، هدایا، هبهها، مهریه و آنچه را که مضاف بر خرج سالیانه از برنج، گندم، جو، حبوبات، شکر، چای، نفت، و روغن، پیراهن، فرش، ظروف زائد در منزل و کتب را در بر میگیرد؛ بلکه محصولات باغها و مال حرام مانند مسروقات و سودهای مأخوذه از ربا که این دو مورد اخیر را باید ۲ بار خمس بدهد، یک بار برای حلال بودنش و بار دوم برای خمس واقعی [۳۴۱].
هنگام مقارنه کردن بین قیمت خمس و ارزش زکات تفاوت آشکاری مییابیم: گاهی خمس نسبت به زکات صد برابر میشود؛ شکی نیست که باید برای مالیاتی به این اندازهی وحشتناک، نصی واضح از نصوص شرعی آن را فرض کرده باشد، به گونهای که تأویل و تغییری بدان راه نیابد.
زکات که صد درجه پایینتر از خمس است، با دهها آیات صریح قرآنی که اختلافی در آن نیست و نمیتوان آن را به غیر از زکات به چیز دیگری تأویل نمود، ثابت شده است.
گفتنی است آیات وارده در این زمینه گاهی به صورت امر آمده است و گاهی نسبت به ترک آن هشدار میدهد، همچنان که شأن قرآن در زمینه ضروریات دین به همین گونه میباشد، از جملهی آیات وارد شده برای مسألهی زکات:
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ﴾ [البقرة: ۱۱۰].
«(پس بر شعائر دینیتان ماندگار باشید) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و (بدانید) هر کار نیکی که پیشتر برای خود بفرستید، آن را در نزد خدا خواهید یافت (و پاداش آن را خواهید دید) و خدا به هرچه میکنید آگاه و بینا است».
﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ١ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ٢ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ٣ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ٤﴾[المؤمنون: ۱-۴].
«مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند. ... و کسانیند که زکات مال بدر میکنند».
﴿وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ٦ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ٧﴾.
«وای به حال مشرکان! مشرکانی که به پاکسازی خود نمیپردازند و آنان به آخرت هم ایمان ندارند».
﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ٤١﴾[الحج: ۴۱].
«(آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف، و نهی از منکر مینمایند، و سرانجام همه کارها به خدا برمیگردد (و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد، همان گونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است)».
و غیر از این آیات، دهها آیات دیگر نیز هست که بعضی از آنها راجع به شریعت ملتهای گذشته آمده است، زیرا تمامی شریعتها در اصول دین (که نزد خداوندﻷ اسلام است) با هم مشترک هستند و اسلام نزد همهی شرایع یکی است هر چند در جزئیات فرعی با هم اختلاف دارند.
پس توحید، نبوت، معاد، نماز، روزه و زکات حتی حج در ادیان قبلی آمده است. خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ٢٥﴾[الأنبياء: ۲۵].
«ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادهایم، مگر این که به او وحی کردهایم که: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید».
و در این آیه که مورد خطاب یهود است، خداوند تبارک و تعالی گفته است:
﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ [البقرة: ۸۳].
«و به مردم نیک بگوئید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید».
و بعد از آمدن اسلام این امر شدت بیشتری یافت:
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ٤٣﴾[البقرة: ۴۳].
«و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و با نمازگزاران (به صورت جماعت) نماز بخوانید».
و در سورهی مریم از زبان حضرت عیسی÷ آمده است.
﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا٣١﴾[مريم: ۳۱].
«و مرا - در هر کجا که باشم - شخص پربرکت و سودمندی (برای مردمان) مینماید، و مرا به نماز خواندن و زکات دادن - تا وقتی که زنده باشم - سفارش میفرماید».
و در سورهی انبیاء -علیهم السلام- آمده است:
﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ﴾[الأنبياء: ۷۳].
«ما آنان را پیشوایانی نمودیم که برابر دستور ما (مردمان را به کارهای نیک، راهنمائی و) رهبری میکردند، و انجام خوبیها و اقامه نماز و دادن زکات را بدیشان وحی کردیم».
و خداوند متعال در این آیات، هرگز خمس را در کنار این وصایا و واجبات ذکر نکرده است.
[۳۴۱. ] منهاج الصالحین : خوئی، و رسالة الخمس : محمد محمد صدر.
پس دلیل وجوب خمس بر امت اسلام، چیست؟
آیا نصوص صریح قرآنی در دلالت بر وجوب این مورد عظیم(واجب بودن خمس) و پرداخت آن به صنف واحدی از جامعه که فقهاء باشند، یافت میشود؟ همچنان که خداوندﻷ مستحقین زکات را ذکر کرده است:
﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ٦٠﴾ [التوبة:۶۰].
«زکات مخصوص مستمندان، بیچارگان، گردآورندگان آن، کسانی که جلب محبّتشان (برای پذیرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته) میشود، (آزادی) بندگان، (پرداخت بدهی) بدهکاران، (صرف) در راه (تقویت آئین) خدا، و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و کاشانه) میباشد. این یک فریضه مهمّ الهی است (که جهت مصلحت بندگان خدا مقرّر شده است) و خدا دانا (به مصالح آفریدگان) و حکیم (در وضع قوانین) است».
آیا قرآن به دادن خمس مکاسب اشارهای کرده است؟ و ذکر کرده که باید به فقها تسلیم شود؟ همچنان که به طور صریح به مستحقین زکات و عاملین آن اشاره شده است؟
در قرآن آیهای مشتمل بر خمس و دادن آن به فقها، یافت نمیشود
در قرآن آیهای که دلالت بر خمس مکاسب و دادن آن به فقهاء باشد، یافت نمیشود.
در تمام قرآن فقط آیهای در مورد خمس غنایم که از کفار و آن هم در میدان نبرد گرفته شود، یافت میشود:
﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ٤١﴾[الأنفال: ۴۱].
«(ای مسلمانان!) بدانید که همه غنائمی را که فراچنگ میآورید، یک پنجم آن متعلّق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان (پیغمبر) و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه است. (سهم خدا و رسول به مصالح عامّهای اختصاص دارد که پیغمبر در زمان حیات خود مقرّر میدارد یا پیشوای مؤمنان بعد از او معین مینماید. بقیه یک پنجم هم صرف افراد مذکور میشود. چهار پنجم باقیمانده نیز میان رزمندگان حاضر در صحنه تقسیم میگردد. باید به این دستور عمل شود) اگر به خدا و بدانچه بر بنده خود در روز جدائی (کفر از ایمان، یعنی در جنگ بدر، روز هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری) نازل کردیم ایمان دارید. روزی که دو گروه (مؤمنان و کافران) رویاروی شدند (و با هم جنگیدند، و گروه اندک مؤمنان، بر جمع کثیر کافران، در پرتو مدد الهی پیروز شدند) و خدا بر هر چیزی توانا است».
روز فرقان همان روز بدر است (روزی که ۲ گروه با همدیگر ملاقات کردند) مسلمان به رهبری پیامبر ج و کافران به رهبری ابوجهل جمع شدند. موضوع سورهی انبیاء -بدون استثناء- در مورد این جنگ سرنوشت ساز میان مسلمانان و مشرکین است؛ مسلمانان در این جنگ اموال مشرکین را به عنوان غنیمت گرفتند، پس برای تقسیم این غنایم نیازمند توضیحاتی بودند که این غنایم را چگونه تقسیم کنند؛ و آیهای در این رابطه از سوره انفال نازل شد تا جوابی باشد برای سؤال آنها در ابتدای سورهی انفال:
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ [الأنفال: ۱]. (ای پیامبر از تو دربارهی انفال سؤال میکنند).
پس وجه ارتباط مکاسب مسلمانان و داراییهایشان به موضوع سورهی انفال چیست؟
تنها یک تشابه لفظی برای کلمهی خمس که به صورت مقید و مضاف به غنایم هست، یافت میشود. و این لفظ نیز برای همهی اموال مطلق نیست. و در قرآن آیهی دیگری که مشتمل بر (خمس) باشد، یافت نمیشود.
یعنی این امر عظیم (گرفتن خمس از اموال ملت و دادن آن به گروه قلیلی از مردم که فقهاء باشند) در قرآن هیچ دلیلی ندارد تنها یک لفظ واحد و متشابه در این زمینه آمده که نیازمند نصوص زیاد و صریحی میباشد که حاوی هیچگونه شکی نباشد و مرزی برای التفات باقی نگذارد، همچنان که در بسیاری از اوامر شریعت این چنین میباشد! پس چگونه این اوامر را به شریعت اسلام اضافه میکنند؟!
به همین خاطر در سیره یا تاریخ یا روایات از رسول الله ج گزارش نشده که شخصی را روانه بازار کرده باشد تا از امول مسلمانان و کسب و کار و سودشان یا از اثاث و مقامشان، خمس بگیرد، و هیچ یک از خلفاء نیز چنین عملی را انجام ندادهاند. و هنگامی که حضرت علی÷ به عنوان امیر مسلمین معین شد، ذکر نشده که نه در کوفه و نه در شهرهای دیگر همچنین عملی را انجام داده باشند. و سلاطین عباسی نیز چنین عملی را انجام ندادهاند که از بنی هاشم بودند و برحسب فقه امامیه مستحق خمس میباشند [۳۴۲].
این چنین قاعده (تنگنایی در عبادات و توسعه در أموال و لذایذ) را بر این مسأله تطبیق دادند، زیرا «خمس» مال و متاع است و باید آن را توسعه بدهند. و اگر دادن خمس یک امر عبادی میبود، نصوص وارده در این زمینه را به فشردهترین شیوه تفسیر میکردند.
[۳۴۲] الکافی : کلینی۱/۵۴۰، منهاج الصالحین : خوئی۳۴۷-۳۴۹ و در آن چنین آمده: خمس در عصر ما به دو قسمت تقسیم میشود: یک قسمت آن برای امام موجود و قسمت دومی برای بنیهاشم کنار گذاشته میشود.