فصل دوم: نقض عقیدهی تحریف مطابق اسلوب قرآنی
عقایدی که مخصوص امامیه اثنیعشری میباشد و آنان را از سایر مسلمانان جدا مینماید، دو نوع است:
نوعی که وجود ندارد، همانند امامت و عصمت که آنها خود اختراع و اثبات کردهاند، گفتنی است که برای این قسم جز آیات متشابهات دلیلی از قرآن بر وجودش ندارند.
و نوعی که ثابت است، همانند حفظ قرآن که آن را نفی و انکار کردهاند، آنان برای این قسم نیز دلیلی جز شبهات بر نفی آن ندارند. باید اذعان داشت که امور ثابت قطعاً با شبهه نقض نمیشوند و بلکه اصلاً نقض نمیشوند و هر آنچه که با ثابت معارضه کند، قطعاً شبهه و باطل است.
و این دلیل و حجت قطعی و یقینی ما بر بطلان این عقیده مطابق منهج قرآنی است؛ اگر زیادی و کاستی در حرفی از قرآن جائز باشد، در کلمهای نیز جائز است و مستلزم جواز تغییر در بیشتر از این است و از اینجا قرآن به عنوان منبعی معتبر برای هدایت شناخته میشود اما بدون معنی، زیرا اگر شک و تردید به مصدر هدایت سرایت کرد به خود هدایت نیز تسری میکند، در این صورت تردید به اصلی از اصول دین سرایت کرده، اصلی که هدایت بر پایهی آن استوار است و برای هر انسانی ممکن است که با برانگیختن شبهات پیرامون آن، از زیرش در برود. و لذا با همان شیوه نیز میتواند اصلی را به اصول دین اضافه کند اما به صورت معکوس؛ لذا موجود را با این دلیل که زاید و اضافی است، نفی میکند. مفقود را نیز با این دلیل که ناقص و محذوف است اثبات میکند چنانچه دربارهی نصوص امامیه چنین چیزی گفتند.
خلاصهی سخن اینکه اعتقاد به جواز عارض شدن تحریف بر قرآن، منجر به تعطیل و نابودی دین میشود و در این صورت نیاز به پیامبری جدید داریم تا کتاب تازهای را بیاورد که ناظر بر این کتاب باشد و یا آن را تصدیق کند یا علیه آن گواهی دهد، و این مخالف اصل ختم نبوت است؛ زیرا خداوند کتاب را حفظ نموده و نبوت را خاتمه داده است، و هیچ نیازی به بعثت پیامبری جدید نیست؛ اگر وقوع تحریف در قرآن جایز باشد ما همواره نیازمند بعثت پیامبری جدید هستیم که برای ما ثابت کند و مواضع تحریف در آن را به طور قطعی به ما بنمایاند. در غیر این صورت چه کسی به انجام این نقش میپردازد؟)
آیا روایات؟ این محال است.... زیرا اگر تحریف به کتاب راه یابد به طریق اولی نیز به روایات راه مییابد، لذا چگونه این میتواند آن را علاج کند؟
آیا عقلها؟ عقلها مختلفند، لذا عقل چه کسی را به عنوان حَکَم قرار دهیم؟ جز اینکه صاحب عقل نبی باشد که از آسمان برای او وحی آمده باشد... چنین چیزی هم به دلیل پایان پذیرفتن نبوت، محال است؛ به این دلیلها و دیگر دلایل، مسلمین بر حفظ قرآن و بطلان قول تحریف و تکفیر کسی که این را میگوید، اجماع کردهاند.