آیاتی که به سنت خداوند در پشتیبانی از مؤمنان اشاره دارند:
الف – خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ قَٰتَلَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ٢٢ سُنَّةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا ٢٣﴾«و اگر کافران با شما مىجنگیدند، به یقین پشت مىکردند، آن گاه کارسازى و یاورى نمىیافتند * [چنین است] شیوه خداوند که پیش از این گذشته است و براى سنّت خدا تبدیلى نخواهى یافت».
قرطبی در تفسیر این بخش از آیه: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلُ﴾میگوید: «روش خداوند و روال قبلی او یاریرسانی به مؤمنان علیه دشمنان خود بوده است»ابن کثیر در همین زمینه چنین میگوید: «سنت یزدان و روال کار خدا در جهان اینگونه است که همواره به هنگام رویارویی کفر و ایمان در آوردگاهی سرنوشت ساز به دفاع از ایمان علیه کفر پرداخته و حق را سرافراز و باطل را سرنگون خوار ساخته است، همانگونه که روز بدر چنین کرد» [۱۳].
ب - باز خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ كُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِ﴾[الأنعام: ۳۴]. «پیامبران زیادی پیش از تو تکذیب شدند، اما در برابر تکذیبها شکیبایی ورزیدند و نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، (اما همچنان پابرجا ماندند) تا آنگاه که یاری ما به آنان رسید و مقررات خدا هم تغییرناپذیر است».مراد از مقررات تغیرناپذیر خدا عهد ازلی خداست مبنی بر حمایت قاطعانه از مؤمنان چه در دنیا و چه در آخرت، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣﴾[الصافات: ۱٧۱-۱٧۳]. «عهد ازلی ما در بارۀ بندگان برگزیده و رسولانمان این است که آنان قطعاً یاری خواهند شد و لشکریان ما حتماً پیروز خواهند شد».
ج- زمخشری در تفسیر این آیات، «کلمه» را این فرمودۀ خداوند: ﴿إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣﴾. میداند و در ادامۀ توضیح خود میافزاید: مراد از آیۀ «کلمه» وعدۀ پیروزی مؤمنان بر مخالفان در پیکارگاههای دنیوی و برتری نهایی دینداران بر دینستیزان در جهان آخرت است.
د- خداوند در جایی دیگر میفرماید: ﴿كَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ ٢١﴾[الـمجادلة: ۲۱]. «خداوند مقرر کرده است که بیگمان من و پیامبرانم پیروز خواهیم شد. آری، خداوند نیرومندِ شکستناپذیر است».در توضیح این آیه چنین آمده است: «خداوند چنین حکم کرده و در لوح ازلی و در لیست مقدرات تخلفناپذیر قطعی و غیر قابل تغییر خود چنین مقرر کرده که سربلندی و فیروزی دنیا و آخرت از آن خود او کتاب او و رسولان و بندگان دیندارش خواهد بود» [۱۴].
هـ - خداوند باز در این مورد میفرماید: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ ٥١﴾[غافر: ۵۱]. «بیگمان ما پیامبران خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان به پا میخیزند، یاری خواهیم کرد».ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: «سنت و قانون خداوند چه در گذشته و چه اکنون، چنین بوده که وی در دنیا مدافع و یاریگر بندگان دیندارش بوده و آنان را در مقابل آزار و اذیت مخالفان سرافراز و شادمان میسازد. سُدِّی میگوید: هیچ پیامبری الهی و هیچ گروهی از مؤمنان حقگستر و دینپرور به دست ملت خود کشته نشدهاند، مگر آن که به محض پایان یافتن آن را در دنیا از قاتلانشان باز پس گرفته اند، سُدِّی میافزاید: پیامبران و دینخواهان در دنیا به قتل میرسیدهاند، اما در همان حال در آنجا سربلند و موفق بودهاند» [۱۵]. مفهوم این سخن این است که مؤمنان که طرفداران حقیقت محسوب میشوند، اگرچه به ظاهر مغلوب اهل باطل بوده و به دست آنان کشته میشده اند، اما در عین حال موفق و پیروز بوده اند، زیرا فرجام نهایی و غلبه ولو پس از مدتی از آن مؤمنان خواهد شد، بدین ترتیب که گروههایی خواهند آمد و انتقام حقجویان را از باطلگرایان خواهند گرفت، و این علامتِ شکست تباهکاران و تسلط مؤمنان برآنان است.
و – و بلأخره خداوند میفرماید: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[الروم: ۴٧]. «یاریرساندن به دینداران وظیفۀ همیشگی ما بوده است».در توضیح این آیه آلوسی میگوید: «این آیه از آنجا که مؤمنان را صاحب حق و خداوند را موظف به حمایت از آنان معرفی میکند، و بیان میدارد که انتقام [خداوند از تجاوزکاران] به خاطر دفاع از مسلمانان صورت میگیرد، فزونیبخش افتخار و ارجمندی آنهاست. ظاهر آیه هم گویای دنیویبودن این حمایت و همگانیبودن آن است، و لذا مؤمنان غیر معاصر با انبیاء†را هم دربر میگیرد» [۱۶].
[۱۳] تفسیر ابن کثیر، ۴ / ۱٩۲. [۱۴] تفسیر ابن کثیر، ۴ / ۲۲٩. [۱۵] تفسیر ابن کثیر، ۴ / ۸۳ و ۸۴. [۱۶] تفسیر آلوسی، ۲۱ / ۵۲.