باب و بابیت
در روز پنجم جمادی الاول سال ۱۲۶۰ محمد علی شیرازی اعلام میکند که او «باب» مهدی منتظر است، بر آنچه در کتاب آنها (الکواکب الدریة فی تاریخ ظهور البابیة والبهائیة) که در قاهره به چاپ رسیده است (۱۳۴۳ هـ ، ۱۹۲۴ م) او در آن ایام بیست و پنجساله بود. «باب» در اصطلاح شیعی کسی است که بین شیعه امامی و امام دوازدهم آنان یعنی محمد بن الحسن العسکری که میگویند در سال ۲۵۵ هجری ولادت یافته و در سال ۲۶۰ هجری و در سن ششسالگی در سرداب سامرا غیبت نموده است، حکم واسطه را دارد، و عقیده آنان بر این است که این شخص غائب همان مهدی است که او را «منتظر» میخوانند، و مدت یازده قرن است که در انتظار او بوده، و هرگاه نام او را بر زبان میرانند، تعجیل فرج او را از خداوند خواستار میشوند، و با ظهور و بازگشت او «رجعه» اتفاق میافتد که در این موضع در مورد آن بحث نخواهیم کرد، و به این دلیل که تقالید و اداب شیعه اینگونه اعلام میکند که آن شخص صاحب امتیاز که مقام واسطهگری میان مهدی غائب و شیعه را به عهده دارد، «باب» خوانده میشود، در نتیجه این جوان عامی و این تاجر بازاری یعنی علی محمد شیرازی اینگونه تصمیم میگیرد که خود را «باب» بخواند، و سپس نیز با تشویق و تلمیح ملا حسین بشروئی ادعا میکند که مهدی است.
مجتهدین و علمای شیعه پس از این ادعا او را آزمایش نموده و او را مورد امتحان قرار میدهند، و از او میخواهند که بعضی از سورههای قرآنی همانند «کوثر» و «العصر» و سورۀ «یوسف» را تفسیر کند، محمد علی شیرازی نیز به سرعت آنان را تفسیر نموده، و در این تفاسیر در عالم خیال به پرواز در میاید، و آنچه از کاظم رشتی شنیده بود، و ملا حسین بشروئی به او تلقین کرده بود نیز چاشنی این تفاسیر میکند، اما این تفاسیر را به لغتی مسخره و دارای لحن مینویسد که مورد نفرت شنونده قرار گرفته، و سبک مغزی و جهل او را درمییابند، و همین امر باعث میشود که حکومت را بر ضد او بشورانند.
داعیه بهائیت اول در مصر «ابوالفضائل جرفادقانی» در کتابش «الحجج البهیة) که در محفل مرکزی روحانیت بهائی در سال ۱۳۴۳ هجری (۱۹۲۵ م) به چاپ رسیده است، در صفحه ۱۲۷ این کتاب در حالی که از باب که او را «النقطة الاولی» میخواند صحبت میکند، میگوید:
«واما (نقطة الاولی) و مثال اعلای مبشر به جمال (ربنا الابها) جل ذکره وعز اسمه، در حالی که بیست و پنج سال داشت، دست به کار این امر شد.. و قبل از قیامش همراه با دائی خود به تجارت مشغول بود.. پس هنگامی که آنحضرت به اجازه ربه الابهی (بهاء) [۲]قیام نمود، و در مکه مکرمه [۳]به این امر مامور گشت، به شهر بوشهر بازگشت... و نزد دائی خویش منزل نمود...، و سپس به شیراز رفته و به دست دشمنان خویش افتاد، و تقریبا همه ایام دعوت خود را که هفت سال به طول انجامید در حبس و تبعید به سر برد که این حبس یا در خانه او و یا در خانه حکومت بود، تا این که به اذربایجان تبعید شد» [۴].
و پس از این که ملا حسین بشروئی یعنی «باب الباب» در سال ۱۲۶۰ توانست علی محمد شیرازی را در ادعای «باب» بودنش قانع کند، او (باب الباب) ۱۸ نفر از مرتدین را که از قبل دعوای احمد زین الدین احسائی و کاظم رشتی را اجابت کرده بودند، گرداوری نموده تا به باب اجازه کنند که به او ایمان اورده و تابع امر او میباشند، و بین آنان کلمه «حی» را به عنوان رمز قرار داد، چون در حروف «جمل» (رابطه بین حروف ابجد و اعداد) حرف «ح» بر عدد ۸، و حرف «ی» بر عدد ۱۰ دلالت دارند که در نتیجه از مجموع این دو حی و یا ۱۸ ساخته خواهد شد، و سپس آنان را در گوشه و کنار مملکت منتشر ساخت [۵].
[۲] من بسیار بعید میبینم که «رب الابهای» آنان در آن زمان در توجیه و جهت دهی باب دستی داشته باشد، اما مسئله به این صورت بود که تعیین خط مشی در آن زمان به دست «باب الباب» یعنی ملا حسین بشروئی انجام میگرفت، اما مؤلف کتاب «الحجج البهیة» که این خطوط را از او نقل میکنیم، میخواهد بهائیان را به این توهم بیاندازند که پروردگار ابهایشان – از پس ستر و پرده – باب الباب را جهت میداد، و باب الباب نیز به نوبه خود برای باب خط مشی ترسیم میکرد، و من این مسئله را بسیار بعید دانسته، و بر آن هیچ دلیل و حجتی نمیبینم. [۳] سفر باب به حج در سال ۱۲۶۰ صورت گرفت که دائی او و «محمد علی بارفروشی» ملقب به «قدوس» او را همراهی میکردند. [۴] حکومت ایران به این دلیل او را به آذربایجان تبعید کرد که اهل اذربایجان همه حنفیمذهب بودند، و در نتیجه در مقابل خدعه و نیرنگ باب حربهای دینی داشتند، چون آنان حتی به «مهدیت» عقیدهای نداشتند، چه رسد به «بابیت». [۵] بسیاری میپرسند که هزینه و اموالی که صرف گردآوری، تنقلات، و زندگانی این هجده نفر میشد، از کجا تأمین میگردید؟ به همین دلیل بسیاری مسئله را اینگونه میبینند که در پشت پرده این اعمال دست استعمار انگلیس و روسیه به کار مشغول بوده است، و آن دست بیگانه همان قدرتی است که بابیت و بهائیت را به وجود آورده است، اما من فکر میکنم که این طرز پنداشت مبالغهای بیش نباشد، چون اجنبی عاجزتر از آن است که اینچنین حرکتهای مذهبی را به وجود آورد، اما آنان پس از به وجودآمدن اینگونه حرکتها و در صورت وجود مصلحتی آن را تشویق نموده و نهال آن را آبیاری میکنند.