بهائیت فرزند ناخلف مذهب رفض

جنگ آنان با لغت مشترک در عالم اسلامی

جنگ آنان با لغت مشترک در عالم اسلامی

پیش از آن که به افقی دیگر از آفاق فرقه بهائیت سری بزنیم، می‌خواهم سخن دیگری را از لوح فوق الذکر یعنی «هو الناظر من أفقه الأعلی» بازگو کنم، او در خاتمه آن می‌گوید: «ای قلم اعلای من، (لغت فصحا) را به (لغت نورا) تبدیل کن».

این سخن سخنی دارای لفافه و پوشش است که باید روشن شود:

باب و بهاء در محیط و سرزمینی نشات یافتند که در آن دست‌های زیادی در طول هزار سال – و همچنین دولت صفوی در اوائل قرن دهم هجری – کوشیدند تا رسالت اسلام را بنام اسلام تغییر دهند، و در نتیجه دین دیگری را به جز دین محمدی اصیل که همان دین صحابه، تابعین، و تابعین آنها به احسان (التابعون لهم باحسان) است، ایجاد کنند. اما همه‌ی هم و کوشش این افراد این بود که دین جدید – با همه تغییراتی که در آن بوجود می‌آوردند – فقط نام دین قدیم یعنی اسلام را داشته باشد.

در نتیجه هنگامی که «بابیان» در سال ۱۲۴۶ در گردهمائی بدشت، کنده‌شدن خود از اسلام را اعلام کردند، همه حرص و کوشش آنان بر این بود که از تمامی جهات به مبارزه دین اسلام برخیزند، و یکی از اهداف آنان نیز لغت و زبان جهانی اسلام و همان لغت قرآن یعنی زبان عربی بود، نتیجتا انکار جهانی زبان عربی – یعنی لغت مشترک مسلمانان و زبان نماز و علوم اسلامی دیگر – یکی از عناون و سرلوحه دعوت آنان قرار گرفت، دسیسه آنان این بود که میان مسلمآنان و میراث علمی آنان که همواره و در طول چندین قرین به عنوان ذخیره پرارزشی برای انسانیت مطرح بوده است، شکاف و فاصله‌ای ایجاد گردد، و به همین دلیل است شکاف و فاصله‌ای ایجاد گردد، و به همین دلیل است که می‌بینیم دشمن خداوند یعنی بهاء به سوی ایجاد زبان دیگری می‌خواند که به زعم او زبان مشترک همه امت‌ها باشد.

او می‌دانست که زبان فارسی شایسته این کار نیست، و از این گذشته زبان فارسی، هرچند هم ناچیز به این میراث اسلامی اغشته گردیده است، و کلمات عربی خواه و ناخواه بدان راه یافته است، و هرگز نمی‌توان از آنان چشم پوشید، حال آن که هدف بهاء این بود که هین کلمات عربی از عرصه وجود ریشه‌کن شوند، لذا می‌بینیم که یکی از نکات مهم دعوت بهاء اختراع لغتی جدید است، و همین مسئله است که باعث فخرفروشی بهائیان به مخترعان لغت «اسپرانتو» گردیده است، چون آنان عقیده دارند که «پروردگارشان» قبل از ایجاد لغت اسپرانتو و دعوت به سوی آن به این فکر افتاده و به سوی آن خوانده است، این موضوعات احتیاج به تفصیل بیشتری دارد که این مقاله گنجایش آن را ندارد.