بهائیت فرزند ناخلف مذهب رفض

جدال دو برادر بر سر کتاب «ایقان»

جدال دو برادر بر سر کتاب «ایقان»

از عجایب است که ببینیم بر سر کتاب «ایقان» میان دشمن خداوند «بهاء مازندرانی» و برادر و مخالف او «یحیی مازندرانی» منازعه و جدال می‌گیرد و هرکدام از آنان ادعا می‌کنند که این کتاب از آن او است، و همه می‌دانیم که آنها در ایران باهم بودند و نیز باهم به عراق و سپس به قسطنطنیه و ادرینه انتقال یافتند، و هنگامی که در سال ۱۲۸۵ قرار شد که آنان را به عکا تبعید کنند، یحیی مازندرانی از همراهی برادرش و همچنین ربوبیت او سر باز زده و خواست تا از او جدا گردد، در نتیجه او به «قلعه ماگوسه» در جزیره قبرص تبعید شد، و در آنجا بود که یحیی ادعا کرد که کتاب ایقان که به زبان فارسی انتشار یافته بود، از آن او است، و در مقابل نیز برادر او حسین (بهاء) اینگونه اظهار می‌داشت که «این کتاب وحی و تنزیل من است».

و حتی در «اشراق نهم» که از جمله بزرگ‌ترین تعالیم «بهاء الله» می‌باشد و در قاهره به چاپ رسیده است، در صفحۀ ۱۰۴ می‌گوید:

«هنگامی که به عراق وارد شدیم، امر خداوند را خاموش [۲۷]و نفخات وحی را مقطوع یافتیم، و اکثریت [۲۸]را دیدیم که همانند سنگ مرده، اثری از زندگی در آنان نبود، به همین دلیل بار دیگر در صور دمیده شد و این کلمات مبارکه از زبان عظمت جریان گرفت: (بار دیگر در صور دمیدیم و آفاق را از نفخات وحی و الهام زنده گردانیدیم)، و هم‌اکنون هرکسی از پشت هر پرده‌ای بیرون آمده و قصد ازار این مظلوم را دارد [۲۹]. و این نعمت بزرگ را منع نموده و انکار کردند، پس ای اهل انصاف اگر این امر را انکار می‌کنید، پس خود بگوئید که کدام امر دیگر در زمین قابل اثبات بوده و لایق اقرار است؟ بسیاری از غرض‌ورزان در جمع این آیات ظهور [۳۰]همت ورزیدند، و آن را با تملق از دست صاحبان آن بدر آوردند، حال آن که نزد اهل هر مذهبی اینگونه تظاهر می‌کردند که بر مذهب آنانند، بگو همراه با غیظ خود بمیرید، او با امری آمده است که هیچ بینا، شنوا، و دارای فهم و عدل و انصافی نمی‌تواند آن را انکار کند. و (قلم قُدم) بر این مسئله شهادت می‌دهد».

پسر او (ع ع = عبدالبهاء عباس) این جمله را: «و آن را با تملق از دست صاحبان آن بدر آوردند» اینگونه تفسیر می‌کند:

«یعنی این که از او دزدیده و آن را همانند سوره ملوک و رساله ایقان در کتابخانه‌های لندن و پاریس به یحیی منسوب دارند».

در نتیجه می‌بینیم، آنچه که رب آنها بهاء و بنده او عبدالبهاء و سائر بندگان بهاء را به غیظ و خشم می‌آورد، این است که رساله ایقان در کتابخانه پاریس و در موزه بریتانیا به نام یحیی برادر بهاء نگاهداری می‌شود.

[۲۷] چون عراق پس از ایران و قبل از ظهور بهائیت مهد دوم دعوت بابیت به شمار می‌رود، و همه یاران شیخ احمد احسائی و همچنین هنرپیشه آنان «قرة العین» در آنجا به سر می‌بردند، حکومت عثمانی قرة العین را به عنوان مهمان در منزل «شهاب الالوسی» صاحب تفسیر محافظت می‌کرد، او در سخنانش با شهاب بسیار محافظه‌کار بود. چون نمی‌توانست به او طمعی ببندد، در نتیجه به جز سخنانی که بتوان آن را تاویل کرد، حرف دیگری به او نمی‌زد، اما با کسانی که احتمال می‌داد به اسلام خیانت نموده و مرتد شدند سخن می‌گفت، به عنوان نمونه: «همانا رب ودود نازل شده، و موعود ظهور نموده است». قبل از این مسئله نیز «ملا علی بسطامی» رسول بابیت و نیز محمد علی بارفروشی (قدوس) در عراق به سر می‌بردند، و از عراقیان امثال «شیخ بشیر النجفی» و «شیخ سلطان الکربلائی» و «محمد شبل الکاظمی» مدد می‌جستند، و قرة العین نیز اول بار در سال ۱۳۶۳ در منزل محمد شبل الکاظمی به سر می‌برد، تا این که «نجیب باشا» والی بغداد به انتقال او به منزل شهاب الالوسی دستور داد، هم‌اکنون دشمن خداوند بهاء در اشراق نهم اینگونه شکایت می‌کند که او پس از همه این امور به بغداد آمده است، اما اتش این دعوت خبیث را خاموش می‌بیند، حال آن که او انتظار داشت که پس از کوشش‌های بسطامی، قدوس و قرة العین، این درخت خبیث پای گرفته و نمو کرده باشد، و نیز به این دلیل که او طبیعت و محیط شیعه را آماده قبول این مسئله می‌دید، اما نظر او اشتباه از آب درآمد و در عراق با سرشکستگی کامل روبرو شد، و هم‌اکنون نیز برادرش و نزدیکترین خویشان خود را می‌بیند که بر ضد او جبهه گرفته است. [۲۸] یا شیعه عراق. [۲۹] اهل یک عقیده چقدر باید بدبخت باشند که پروردگارشان از ظلم مخلوقین زبان شکایت بگشاید. [۳۰] آیات ظهور همان کتاب ایقان است، و هم‌اکنون بهاء دارد از برادر خویش شکایت می‌کند که با استفاده از تملق این کتاب را غصب نموده است، و او نزد اهل هر مذهبی اینگونه تظاهر کرده که او بر مذهب آنها است.