بهائیت فرزند ناخلف مذهب رفض

گزافه‌گوئی آنان در مورد وحی بهائی

گزافه‌گوئی آنان در مورد وحی بهائی

«با این که پروردگار ابهای ما در آیام ظهورش با بلاها، مصیبت‌ها و پیچیدگی‌های زیادی روبرو بود [۴۳]که جای بحث آن اینجا نیست، و علی رغم این ه او از اهل علم نبوده و به مدارس علمی نیز وارد نشده بود، کتاب الهی – یا وحی آسمانی – او و الواح فارسی و عربیش همه افاق را پر کرده است، و نیز در صورتی که بگوئیم، کتاب‌های او از همه کتاب‌های آسمانی و صحف الهی ملت‌های زمین بیشتر است، گزافه نگفته‌ایم [۴۴]و خلاصه قول این که در ایام مبارکه او از قلم اعلی و بیان شرینش، چهارچشمه از آن معارف الهی و احکام سماوی جریان گرفت که قلب‌های زیادی به آن زنده گشته و نفوس بی‌شماری را شادمان کرد، مردگان و اموات بی‌شماری را زنده گردانیده، و سینه‌هائی را گشاده نموده است، و این چشمه‌ها همان چشمه‌های چهارگانه‌ای می‌باشند که از عرش خداوند و جنت علیای او جریان یافته‌اند، و از سرچشمه‌های فیاض آب حیات در ملاء اعلی تراوش می‌کنند، همانگونه که حافظان وحی به آن بشارت داده، و نیز خداوند بر زبان موسی از آن خبر داده است: تعلیم من همانند باران می‌بارد، و کلام من همانند شبنم قطره قطره گردیده، و همانند ریزش باران است بر گیاهان».

[۴۳] چه ذلیل است ربوبیتی که نمی‌تواند این بلاها و مصائب را از خود دور کند!! [۴۴] و کتاب‌های رب ابهای شما امتیاز دیگری نیز بر همه کتاب‌های آسمانی دیگر دارد، و آن این است که این کتاب علم، مشیت، قدرت، و سائر صفات و افعال را از خداوند نفی نموده، و آنان را به دیوانه‌ای منسوب می‌دارد که ادعا می‌کرد ظهوردهنده این صفات و افعال است، حال آن که – خود او اعتراف می‌کند – عاجزتر از آن بود که بتواند ذلت و بدبختی را از خود دفع کند.