بهائیت فرزند ناخلف مذهب رفض

بهائیان اعجاز قرآن را مگر در مورد بشارت به آمدن بهاء انکار می‌کنند

بهائیان اعجاز قرآن را مگر در مورد بشارت به آمدن بهاء انکار می‌کنند

او پس از این که انبیاء قبل از موسی و سپس انبیاء تورات، و دیانت مسیح را ذکر می‌کند، و مدعی می‌شود که اثبات مقام آنان در ظهور الهی بسیار ضعیف‌تر از اثبات مقام بهاء در ظهور الهی است، در انتهای صفحۀ ۱۱۸ تا صفحه ۱۲۲ می‌گوید:

«پس ای یاران، در امر اسلام به دلائلی که مسلمانان به آن دست یازیده‌اند تا حقیقت سیدنا رسول÷را به اثبات برسانند بنگرید:

آنان عقیده دارند که کتاب آسمانی و وحی الهی همان قرآن شریف و مصحف مجید است که آیات آن در زمان رسول÷نوشته شده و سوره‌های آن نیز حفظ گردیده است، و سپس در زمان خلفای او توسط گروهی از بزرگان صحابه و یارانش تدوین شده و مرتب گشته است، و همه ملت‌های اسلامی علی رغم اختلاف، تفرق، و مذاهب مختلف، و بدون هیچ اختلافی این کتاب واحد را قبول دارند، این کتاب یک جلد بیشتر نبوده و سی جزء است که به صورت متفرق و در مدت بیست و سه سال بر نبی÷نازل شده است، و سرور ما نبی – همانگونه که نزد همگان معلوم است – از قبیله قریش بود، یعنی قبیله‌ای که در زبان و لغت به فصاحت و بلاغت مشهورتر از همه قبائل بود، حتی اکثر علماء فصاحت بیان او [۳۴]و کلام بلیغش را معجزه می‌پندارند، اما ما این مسئله را در کتاب‌های بسیاری رد کردیم [۳۵]. و سبب اعجاز وحی اسمائی و دلائل اختلاف آن با کلام بشر را [۳۶]به صورتی عنوان کردیم که هیچ شخص دارای بصیرت و نظری به آن مشکوک نمی‌گردد».

«و اما دین و کلمه او (حضرت رسول) به جز در اقوام عرب از فارسیان، خزرها، ترکان، و هندیان هرگز به صورت کامل و تام ظهور نکرد که آن هم در قرآن دوم هجری بود.....».

[۳۴] منظور او این است که زیبائی قرآن به دلیل بلاغت و فصاحت محمد جاست، چون او از قبیله قریش یعنی بلیغ‌ترین و فصیح‌ترین قبائل عرب می‌باشد، در نتیجه – بزعم آنان – بیان قرآن از نزد خداوند نمی‌باشد، چون خداوند صفتی نداشته و فعل و کاری از او سر نمی‌زند، پس نمی‌تواند تکلم کند، بلکه انبیاء او هستند که ظهوردهندگان صفات و افعال او می‌باشند. [۳۵] یعنی این که قرآن در لغت و بیانش معجزه نمی‌باشد. [۳۶] از جهت بشارت‌ها. (در چند سطر دیگر به این مسئله خواهیم رسید..).