بهائیت فرزند ناخلف مذهب رفض

بهائیان معجزات محمدی را به جز در احادیث «عکا» انکار می‌کنند

بهائیان معجزات محمدی را به جز در احادیث «عکا» انکار می‌کنند

«و اما معجزات و امور عجیبی را که به او نسبت می‌دهند یعنی آن معجزاتی که دشمنان او از وی درخواست می‌کردند تا انجام بدهد، و علماء اسلام می‌خواهند آنان را اثبات کنند – توسط آیات صریح قرآن نفی می‌کردند.... ﴿وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّآ أَن كَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ[الإسراء: ۵۹] و امثال این آیه در قرآن بسیار زیاد است، و در مورد آن در کتاب‌های (الفرائد) و (درر البهیة) و (فصل الخطاب) به اندازه کافی سخن گفته‌ایم».

«و اما معجزاتی – که بدون درخواست و پیشنهاد – از خود او صادر می‌شد، هیچ سندی به جز روآیات و احادیثی که نمی‌توان به آنان اعتمادی کرد، ندارد. و در قبال این احادیث فقط می‌توان حسن ظن داشت!».

«اما در قرآن شریف و احادیث صحیحه که از او÷نقل شده است، و در مورد امور آینده خبر داده است [۳۷]هیچ شکی نمی‌توان کرد، و به جز غرض‌ورزان هیچکس دیگری آنان را انکار نمی‌کند، چون ایشان÷در مورد همه حالات امت خویش از صعود و نزول و نشاط و کسادی آن... خبر داده است، و همچنین در مورد اموری که در آخر الزمان اتفاق خواهند افتاد، همانند ظهور مهدی و نزول روح الله [۳۸]و قیام انبیاء دروغین و ظهور داعیان کاذب، و قیامت صغری و کبری و اشراط و علامات آن همه و همه مردم را اگاه نموده، و به صورت جزئی و کلی حتی محل وقوع این مسائل [۳۹]را بطرزی مشخص نموده است که هیچ انسانی نمی‌تواند با تمسک به درک بشری خود آن را ادراک نموده و حتی با دیدگاه وسیع سیاسیش در مورد آنان سخن بگوید، و حتی باید گفت که نمونه این اثار در مظاهر قدسی قبل از او نیز مشاهده نشده است».

«... و منظور ما از احادیث صحیحه، آن احایثی نیستند که اصطلاحا علمای اهل سنت، و شیعه آنان را صحیح می‌خوانند، چون اهل سنت، آن احادیثی را صحیح می‌خوانند که موافق با مذهب آنان بوده [۴۰]، و روایت‌کننده این احادیث نیز بر مذهب آنان باشد [۴۱]، و همه احادیث دیگر را حتی در صورت امین و مورد اطمینان‌بودن روایت‌کننده آن ضعیف و یا نادرست می‌خوانند [۴۲]. و به همین صورت نیز علمای شیعه هرگز اخبار کسانی را که بر طریقه آنان نباشند، معتبر نمی‌دانند».

و آنگاه در آخر صفحۀ ۱۲۳ ادامه می‌دهد:

پس ای پاکان! هم‌اکنون که چگونگی انتشار ادیان گذشته و دلایل اصحاب این ادیان را دانستید، این را هم بدانید که – خداوند از ملوک ابهایش بر شما نور افکند – دلائل مذکوره بر این ظهور اعلی، بیشتر، کامل‌تر و زیباتر از ادیان گذشته (بودائی، برهمائی، یهودیت، مسیحیت، و اسلام) دلالت می‌کند، بدانگونه که اگر شخصی از پیروان آن ادیان این ظهور اعلی را انکار کند، هرگز نمی‌تواند حقیقت دین خود را نیز اثبات کند، پس بگذارید در مورد نسبت هرکدام از آن دلائل با این ظهور اعظم صحبت کنیم... تا برای اهل ایمان به زیبائی تفاوت را نشان داده باشیم:

[۳۷] یعنی بشارت‌ها (و منظور از همه این یاوره‌گرائی‌ها همین نکته است). [۳۸] اولین غرض بهائیت از ادعای احترام نسبت به ادیان گذشته که اسلام نیز جزو آنان است این مسئله است که بگویند، همه این ادیان جهت بشارت‌دادن به امدن این شخص مسخره که عقول بنی بشر را به بازی گرفته است ظهور کرده‌اند، و این ادعا این طمع را در سینه می‌پرورانید که اتباع این ادیان به ربوبیت او ایمان بیاورند، چاشنی این ادعاها، ادعائی دیگر بود که عنوان می‌کرد که شان همه انبیاء گذشته، کمتر از بهاء بوده، و رسالت‌های آنان مقدمه ظهور این دیوانه بوده است، در نتیجه بهاء امد، و با آمدنش همه این شریعت‌ها را نسخ کرد – البته با احترامی که به آنان داشت – پس با ظهور دین او هیچ مجالی برای ادیان دیگر باقی نماند. [۳۹] بهائیان همه احادیثی را که بر طبق هوا و هوس شان نبوده، و در آن مصلحتی برای آنان وجود ندارد تکذیب می‌کنند. حتی اگر این احادیث از صحیح بخاری، مسلم، و یا دیگر کتب ششگانه باشد و به جای آن احادیثی موضوع و احادیثی را که در آن ذکر «عکا» آمده است از زباله‌دان احادیث دروغین جمع‌آوری کرده، و آنان را به رسول خدا جمی‌چسبانند، و با تفننی خاص به نشر این احادیث پرداخته، و آنان را معجزه‌ای دال بر نوبت محمد جمی‌دانند. [۴۰] و همه می‌دانیم که حقیقت عکس این موضوع است، بلکه اهل سنت عقیده دارند که آنچه موافق حدیث باشد، مذهب آنان است، و شعار آنان نیز همواره این بوده است که در صورتی که حدیث صحیح باشد، این حدیث مذهب من است، و بازهم همه می‌دانیم که احادیث قبل از به وجودامدن مذاهب فقهی وجود داشته و تنظیم شده‌اند، در نتیجه مذاهب فقهی که بعدا به وجود آمده‌اند، براساس همین احادیث و به تبعیت از آنان شکل گرفتند. [۴۱] و این نیز یک دروغ دیگر. چون اهل سنت، در صورت عدل و امین‌بودن راوی حتی در صورتی که این راوی از طائفه‌های دیگر باشد، از او حدیث روایت می‌کنند، به عنوان مثال اهل سنت از حسن بن صالح بن حی الهمدانی روایت نقل می‌کنند، در صورتی که او زیدی است، آنان از عدی بن ثابت الظفری الکوفی روایت نقل می‌کنند، در حالی که او شیعه است، از منصور بن ابی الخیاط روایت نقل می‌کنند، در حالی که او شیعه است، و از افراد بسیار دیگر.. و اگر کسی بخواهد در این مورد اطلاعات بیشتری کسب کند، به مقاله (تسامح أهل السنة فی الروایة عمن یخالفونهم فی العقیدة) که در ربیع الاول سال ۱۳۷۲ در مجله ازهر به چاپ رسیده است مراجعه کند. [۴۲] متخصصان و پژوهشگران بی‌غرض در طول تاریخ – که اخرین آنها آقای اسد رستم از مدرسان دانشگاه امریکائی بیروت می‌باشد – اینگونه عنوان می‌کند که علمای حدیث اهل سنت در بررسی و تحقیق اخبار، الگوی اعلای راستی و پاکی می‌باشند، آقای اسد رستم در مقدمه کتابش (مصطلح التاریخ) اینگونه می‌گوید که اگر بخواهیم بالاترین نمونه راستی و دقت علماء را در شیوه درج صحیح تاریخ قدیم مثال بیاوریم، باید از علمای حدیث مسلمآنان در عصر تدوین و عصور بعد از آن نام ببریم. حتی برخی از پژوهشگران بیگانه معاصر آنقدر شیفته یکی از آنان به نام (قاضی عیاض) می‌گردد که در مورد رساله اش در مصطلح حدیث می‌گوید: بزرگ‌ترین رجال تاریخ اروپا و امریکا نیز هرگز نخواهند توانست در بعضی از موضوعات این رساله بهتر از او بنویسند، حال آن که از زمان نگارش آن هفت قرن می‌گذرد.