«قلبشان شبیه همدیگر است»
اشخاصی که در قبرها گذاشته شدهاند، قادر به نفع و ضرر رساندن به خود نیستند چه برسد به اینکه بخواهند، به دیگران نفع و ضرر برسانند. تا چه اندازه حال تعظیم کنندگان قبور و خوف داشتن از آنها، به حال طائفه «ثقیف» نزدیک است که مسلمان شده بودند ولی از بتی که در نزد آنها بود، خوف و ترس داشتند در حالی که بت، مجسّمهای بیش نبوده و نمیتوانست نفع و ضرر برساند.
موسی بن عقبه میگوید: «زمانی که اسلام، میان مردم جای پایی باز کرد، قبایل مختلف، نمایندگان خود را جهت اعلان مسلمانی خود، به نزد پیامبر جمیفرستاد ند، بنابراین، جماعتی بالغ بر ١٠ نفر از قبیله ثقیف به نزد پیامبر جآمدند و پیامبر جنیز، آنان را به مسجد داخل نمود تا قرآن بشنوند. هنگامی که خواستند، اسلام آوردن خود را اعلام نمایند، به همدیگر نگاهی انداختند و به یاد بتی که آن را عبادت میکردند، افتادند و به آن نام «الربه» را نهاده بودند از پیامبر جدرباره حکم ربا و زنا و شراب، سوال نمودند و پیامبر جنیز، همه اینها را بر آنها حرام نمود و آنها نیز اطاعت نمودند و سپس درباره «الربه» سوال کردند که وظیفه اینها در قبال آن چه میباشد؟ پیامبر جنیز گفت: که منهدمش کنید. گفتند: هرگز، اگر بداند که میخواهی سرنگونش کنی، اطرافیانش را خواهد کشت. عمرسگفت: وای بر شما: تا چه اندازه شما نادان هستید، آن چیزی جزسنگ نیست، گفتند: ما به نزد شما نیامدهایم ای پسر خطاب.
سپس گفتند که ای پیامبر، انهدام آن را خودتان عهده دار شوید، ما هرگز نخواهیم توانست آن را از بین ببریم. پیامبر جفرمودند: شخصی را جهت انهدام آن به سوی شما خواهم فرستاد و آنها نیز رخصت برگشت خواستند ودر میان قوم خود، به دعوت اسلام مشغول شدند ودر حالی که آنها مسلمان شده بودند ولی در قلب آنها ترس و خوف از جانب بت وجود داشت. خالدبن ولید و مغیره بن شعبه به همراه گروهی از اصحابشرهسپار قوم ثقیف شدند تا بت را منهدم گردانند و مردان وزنان و کودکان به تماشای آن در حالتی ترسان و مضطرب جمع شدند و باور داشتند که بت منهدم نشده و حتی هرکس را که دست به آن بزند، خواهد کشت. مغیره بن شعبهستبر را برداشته و به طرف بت و درحالی که به یارانش میگفت: شما را به جهت عملکرد ثقیف خواهم خنداند، حرکت کرد وآن را با تبر زده وبا لگد به آن کوبید و خود بر زمین افتاد. مردم فریاد زدند، چون گمان کردند که بت اورا کشته است، سپس به خالد بن ولید و همراهانش گفتند: هر کس از شما که میخواهد، نزدیک بت شود. به هنگامی که مغیره، خوشحالی آنها را دید، بلند شده و گفت: قسم به خداوند ای جماعت ثقیف – این بت، پست و ذلیل و فاقد قدرت است و چیزی جز منگار ماسه نیست. پس به عبادت خداوند روی آورید و او سپس مجسمه را در هم شکست و اصحاب نیز برروی آن سوار شده و سنگ به سنگ آن را منهدم کردند.در عصر حاضر نیز اگر جمیع قبورهای مرتفع شده و بر رویشان قبهها ساخته شده را موحّدی در هم شکند آیا صاحب قبر قادر به انتقام گیری خواهد بود؟ مترجم