به نام خداوند بخشایندۀ مهربان
خداوند بزرگ را میستایم و بر پیامبر بزرگوارش و همه اهل بیت و یارانش درود میفرستم.
این که نظر و دیدگاه فقه اسلامی را در برابر هنر و هنرمندی، به تنوع بخشهای آن واضح سازیم، کاریست صعب و دشوار که در داشتن استعداد تصنیف و قوۀ تحقیق به طور فطری، تحصیل اصولی و سیستماتیک و تبحر در علوم اسلامی را لازم دارد، و این کار از دانشجویان تازه به مطالعه رسیده، به ویژه آنهایی که به تحصیل پرداختهاند؛ ولی معلوماتشان در زمینۀ علوم عربی و اسلامی فراگیر نبوده محدود است؛ نمیتواند میسر باشد.
من که فارغ فاکولتۀ ادبیات میشدم، تصمیم نداشتم درین زمینه رسالهیی را بنگارم، زیرا هرچند در علوم اسلامی قبل از ورود به فاکولتۀ ادبیات تحصیلاتم را به درجۀ عالی رسانده بودم، اما خود را از تحقیق و دستهبندی نظریات و ابراز نظر درین مورد ناتوان میشمردم، و اینگونه موضوعات را بلندتر از فهم خود میدانستم، تا دربارۀ آن تحقیقی بنگارم.
آنچه مرا برین کار واداشت و علاقهمند نمود، ابراز نظرهای متفاوت و مختلفی بود که در بین من و همصنفیها و استادانم، به ویژه استاد محترم آقای رهیاب که تیوری ادبیات را تدریس مینمودند، مطرح میشد، و بسا اوقات که بحث و گفتگوی ما، ساعات درسی را دربر میگرفت، و به نتیجه و فیصلهیی هم نمیرسید، لذا برآن شدم که دربارۀ دیگاه فقه اسلامی در رابطه به هنرهای شعر، موسیقی و آوازخوانی، مجسمهسازی و تصویر، رقص و... رسالهیی تحقیقی را تهیه بدارم، تا محدودهها و مرزها در زمینه مشخص گردد.
امیدوارم خداوند بزرگ، در قسمت تحقیق و ابراز نظرها، اقتصاد و انصاف را به من مرحمت فرموده باشد، و این رسالهام مورد استفادۀ برادران خواننده قرار گرفته و در زمرۀ حسناتم محسوب گردد، درین قسمت لازم میدانم از محترم استاد بزرگوار آقای رهیاب که این رساله را تحت نظر و رهنماییهایشان نگاشتهام و به من رهنماییهای مهربانانه داشتهاند، اظهار سپاس و قدردانی مینمایم. والسلام
ربیع الأول ۱۴۲۱ هـ ق مطابق جوزای ۱۳۷۹ هـ ش
شهر هرات
فضل الرحمن «فقیهی»