نظر امامان مذاهب، دانشمندان دینی و فقهاء دربارۀ موسیقی و آوازخوانی
مسلّم است که تمام ابراز نظرها و فتواهای امامان مذهب و دانشمندان براساس کتاب و سنت بوده و با توجه به این دو اصل عمده و معتبر صدور یافته است، لذا براساس احادیث متفاوت المدلولی که در باب موسیقی و آوازخوانی روایت شده است، و قبلاً از آن روایات یادآوری نمودیم، نظریات دانشمندان دینی و فقهاء نیز درین باره متفاوت به نظر میرسد، برخی از دانشمندان و ائمه حکم بر تحریم موسیقی و آوازخوانی را ابراز داشته برای منع از آن تشدید به عمل آوردند، به همینگونه از برخی از ایشان دو نوع روایت متفاوت یعنی روایت منع و تحریم و روایت جواز و اباحت نقل شده است که میتوانیم بین این روایات فقط نظر به کیفیت و موقعیت انجام عمل، توافق برقرار سازیم.
براساس آنچه گفتیم متأخرین نیز در کتابهای فقه و فتوی نظریات متفاوت و گوناگونی ارائه داشتهاند، برخی بر تحریم و منع موسیقی و آوازخوانی و برخی دیگر جواز و اباحت آن را فتوی دادهاند که اینک به بررسی نظریات و دلایل این دانشمندان میپردازیم.
جمهور دانشمندان دینی آوازخوانی با موسیقی و بدون موسیقی را تحریم نموده و به آیۀ ششم از سورۀ لقمان که قبلاً در رابطه آیۀ مذکور و اقوال مفسرین دربارهاش بحث نمودیم، استدلال جستهاند [۱۴۶]، و نیز به احادیثی که بر منع آوازخوانی و مذمت آن وارد شده مثل حدیث ابی مالک اشعری که آن را امام بخاری در صحیح خود روایت نموده تمسک ورزیدند [۱۴۷].
از امام ابوحنیفه روایت شده که سختگیرترین مردم در باب موسیقی و آوازخوانی بوده آن را از گناهان برمیشمرده است [۱۴۸]، و مذهب دیگر دانشمندان کوفه مثل ابراهیم، شعبی، حماد، ثوری، و دیگران نیز همین نظریه بوده است و همه در تحریم آن اتفاق نظر داشتهاند [۱۴۹]، دیگر یاران و شاگردان امام ابوحنیفه نیز به حرمت موسیقی و آوازخوانی رأی خود را ارائه داشتهاند، چنانچه به این حدیث پیامبر جاستدلال جستهاند که «اسْتِمَاعُ الْمَلَاهِي مَعْصِيَةٌ وَالْجُلُوسُ عَلَيْهَا فِسْقٌ وَالتَّلَذُّذُ بِهَا كُفْرٌ» [۱۵۰].
از امام مالک/دربارۀ اهل مدینه که آوازخوانی را رخصت میشمردند سؤال شد، وی به جواب گفت: آوازخوانی و موسیقی را در عقیدۀ ما اشخاص فاسق انجام میدهند، وی ابراز داشته است که هرگاه کسی کنیزی را خریداری کند و بعداً آگاه شود که موسیقی نواز است، برایش جواز دارد آن را به عنوان این که معیوب است از طریق خیار عیب مسترد نماید [۱۵۱].
اما شافعی/دربارۀ موسیقی و آوازخوانی ابراز نظر نموده است که هرکه این عمل را انجام دهد مردود الشهادة بوده به بیخردی و ناجوانمردی نسبت داده میشود [۱۵۲]، این نظریه که موسیقی نواز شهادت وی قبول نمیشود همچنین در کتب فقه حنفی نیز ذکر شده است [۱۵۳].
به همینگونه اصحاب امام شافعی شنیدن آوازخوانی از زنان بیگانه را از محرمات پنداشته و ابو طیب طبری از امام شافعی نقل نموده که هرکه مردم را برای شنیدن آوازخوانی کنیز خود جمع و دعوت نماید، مردود الشهادة بوده و عملش دیاثت به حساب میآید [۱۵۴].
از امام احمد بن حنبل/روایت شده که وی گفته است: مزمار (نی استوانهیی شکل) نای (نی کتک)، سرنا (نی بزرگ) طنبور و مغزفه (ساز پیانو) و آنچه مانند اینها است حرام میباشد [۱۵۵]. به همینگونه از دیگر دانشمندان، تحریم و کراهت موسیقی و آوازخوانی روایت و نقل شده است قاسم بن محمد میگوید: «آوازخوانی و موسیقی عمل باطل است و باطل در آتش است» [۱۵۶].
مکحول میگوید: هرکه کنیزی خریداری کند و آن را فقط جهت آوازخوانی خریداری نماید و نگاهش دارد، چون بمیرد بر وی نماز نخواهم خواند [۱۵۷].
از ابراهیم نخعی نقل شده که وی گفته است: اصحاب ما سر کوچهها را گرفته دفها را پاره مینمودند [۱۵۸]. طبری میگوید: علمای شهرها بر مکروهیت آوازخوانی و منع از آن اتفاق دارند، و از ابوالفرج نقل است که قفال، از یاران ما به این نظر است که شهادت آوازخوان و رقاص قبول نشود [۱۵۹]. از فضل بن عیاض منقول است که فرموده است: غناء و موسیقی مقدمۀ برای زناکاری است [۱۶۰].
همچنان از یزید بن ولید نقل شده که میگفت: خود را از موسیقی و خوشآوازی دور سازید، زیرا شرم و حیا را کم ساخته، شهوت را مزید میگرداند، جوانمردی را محو نموده، عمل و اثر شراب را در وجود به جا میگذارد، و اگر بازهم انجام میدادید، از مخالطت با زنها بپرهیزید، زیرا موسیقی باعث به وجودآمدن زناکاری است [۱۶۱].
و اما برخی دیگر از دانشمندان، از جمله اهل مدینه، بعضی از اهل ظواهر (آیات و احادیث) و گروهی از صوفیه، خوشآوازی را با آلات موسیقی روا دانسته اند [۱۶۲]. ایشان در زمینه میگویند که: در آیات قرآنکریم و احادیث نبوی جهیچ دلیل قطعی و صریحی بر تحریم و منع از آوازخوانی و موسیقی وجود ندارد، چنانچه ابن حزم که از طرفداران این نظریه است دربارۀ آیۀ که در مذمت «لهو الحدیث» نازل شده است، ابراز نظر مینماید که آنگاه لهو الحدیث مذموم است که به وسیلۀ آن از راه خدا منع شود و باعث گمراهی مردم گردد. و این مدعا از فرمودۀ ﴿لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ﴾[لقمان: ۶] «تا بى [هیچ] دانش [مردم را] از راه خداوند گمراه سازد. و آن را به ریشخند گیرد» فهمیده میشود که آیۀ مذکور را ادامهاش متضمن آن است، بناء این آیه آن موسیقی را حرام میکند که بدان گمراهی مردم و استهزاء به دین و قرآن را اراده کرده باشد و در چنین صورتی شخص نوازنده کافر میگردد، و این گمراهسازی و استهزاء به دین و قرآن توسط هر عملی که انجام شود زشت است، چنانچه هرکه قرآنی را بخرد تا بدان از راه خدا منع نماید و به آن تمسخر کند، کافر میگردد، لذا این آیه به طور مطلق بر منع موسیقی دلالت ندارد [۱۶۳].
وی همچنان احادیثی را که بر تحریم موسیقی دلالت مینماید، قبول نداشته موضوع میداند، چنانچه حتی حدیث ابی مالک اشعری یا ابی عامر را که امام بخاری روایت نموده است در بین بخاری و هشام منقطع میداند، اما حافظ ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح صحیح البخاری، نظر ابن حزم را رد نموده، میگوید که: ابن حزم دربارۀ دعوای انقطاع در اسناد این حدیث خطا کرده است، حدیث مذکور صحیح بوده، معروف الاتصال به شرط صحیح است [۱۶۴].
به همینگونه کسانی که موسیقی را روا میدانند، احادیث منعکننده را حمل برآن موسیقی مینمایند که با آشامیدن شراب همراه باشد، چنانچه در برخی از روایات الفاظ حدیث بر این امر دلالت میکند.
اما کسانی که به تحریم موسیقی قایلاند، این تأویل را منع کرده میگویند که: اقتران موسیقی با آشامیدن شراب در احادیث بر حرمت آن به طور اقتران و جواز آن بدون اقتران، دلالت نمیکند، زیرا اگر چنین بودی، باید فعل زناکاری هم که به طور اقتران با شرب خمر از آن ذکر به عمل آمده، به تنهایی بدون آشامیدن شراب و استعمال آلات موسیقی حرام نمیبود، در حالی که چنین نیست و حرام میباشد [۱۶۵].
همچنان کسانی که موسیقی و آوازخوانی را مباح میپندارند به حدیث ابن عمر و نافع چنین استدلال مینمایند که ابن عمر برای نافع اجازه شنیدن آواز نی را داد و نیز پیامبر جبرای ابن عمر اجازه دادند آواز نی را بشنود و این اجازه دادنها دلیل اباحت است [۱۶۶].
به همینگونه ابوالفضل بن طاهر حکایت نموده که در بین اهل مدینه هیچ اختلافی در اباحت «عود» وجود نداشته است و اهل مدینه بر این اجماع داشتهاند، و نیز ماوردی از برخی شافعیه جواز و اباحت آن را نقل داشته است، به این طریق که آوازخوانی را با آلات موسیقی روا میدانستند [۱۶۷]. آن دانشمندانی که موسیقی و آوازخوانی را مباح دانستهاند شنیدن آوازخوانی و موسیقی را، از جماعتی از صحابه و تابعین روایت کردهاند و به آن استدلال میجویند. ابن النحوی میگوید: خوشآوازی و شنیدن آن از برخی صحابه و تابعین نقل شده است، وی عدۀ از صحابه و تابعین را اینچنین نام برده است که آوازخوانی و موسیقی را گوش کردهاند [۱۶۸].
عمر فاروق به روایت ابن عبدالبر، عثمان بن عفان به روایت ماوردی، عبدالرحمن بن عوف به روایت ابن ابی شیبه، ابوعبیده به روایت بیهقی، سعد بن ابی وقاص به روایت ابن قتیبه، ابومسعود انصاری به روایت بیهقی، بلال، عبدالله بن ارقم و اسامه بن زید نیز به روایت بیهقی، حمزه به روایت صحیح، به همینگونه از ابن عمر، براء بن مالک، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن زبیر، حسان، قرطه بن بکار، خوات بن جبیر، مغیره بن شعبه، عمر بن عاص، عاشه و ربیع و دیگر صحابهشنیز شنیدن موسیقی و آوازخوانی را به روایت محدثین نقل نموده است [۱۶۹]. و از جمله تابعین و تبع تابعین از دانشمندان چون سعید بن مسیب، سالم بن عمر، ابن حسان، خارجه بن زید، قاضی شریح، سعید بن جبیر، عامر شعبی، عبدالله بن ابی عتیق، عطاء بن ابی رباح، ابن شهاب زهری، عمر بن عبدالعزیز، سعد ابن ابراهیم زهری، امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد بن حنبل، ابن عیینیه و دیگران شنیدن آوازخوانی و موسیقی را روایت کرده است [۱۷۰].
امام شوکانی/بعد از ذکر و یادآوری مفصل دلایل منعکنندگان موسیقی و آوازخوانی و مباح دانندگان آن، ابراز نظر مینماید که با ملاحظۀ دقیق دلایل هردو گروه، این موضوع بر شخص پوشیده نخواهد ماند که هرگاه موضوع مورد نزاع در بین دو گروه از دانشمندان، از دائرۀ حرمت، بیرون گردد، از دایرۀ شبهات بیرون نخواهد شد، و مؤمنان کامل در برابر امور مشتبهه میایستند و از ورود در آن امتناع میورزند، چنانچه در حدیث صحیح آمده است: «ومن تركها فقد استبرأ لعرضه ودينه» [۱۷۱]این کراهیت موسیقی و دخول آن در امور مشتبهه به خصوص وقتی بیشتر محسوس است که مشتمل با اموری از قبیل ذکر خال و خد و جمال و قد و وصل و فراق و امثال اینها باشد [۱۷۲].
و اما در قسمت آوازخوانی در مواضع و مواقعی مثل محافل اعلان نکاح، عروسی، ختنهنمودن اطفال، ایام عید، هنگام قدوم دوستان از سفر، هنگام جهاد و مبارزه در برابر کفار و... عموم دانشمندان، انعطاف نشان دادهاند و با توجه به احادیثی که درین رابطهها آمده است بر اباحت و استحباب آن ابراز نظر نمودهاند این در صورتیست که خوشآوازی و موسیقی از امور محرمۀ دیگر مثل شرابنوشی، اختلاط زن و مرد، به دور بوده و ابیات خوانده شده از فحش و سخنان شهوتانگیز و امثال اینها خالی باشد [۱۷۳].
از مواردی که بین دانشمندان در موضوع مورد بحث در رابطه به آن اختلاف نظر وجود دارد، و لازم به تذکر است یکی این است که برخی از کسانی که موسیقی و آوازخوانی را روا پنداشتهاند، برای آن جنبههای مثبتی را قایل شدهاند، و ابراز نظر کردند که موسیقی و آوازخوانی، قلب را نرم میسازد، حزن را در وجود به هیجان میآورد و شوق به خداوند را در دل زنده میگرداند [۱۷۴]. چنانچه در نزد متصوفین، اصطلاح «سماع» مطرح بوده و سابقۀ زیادی دارد، و مراد همان خوشآوازی و استماع آن است که از برخی اهل تصوف اباحت آن نقل شده است، امام محمد غزالی در تألیف خود «احیاء علوم الدین» در کتاب آداب سماع و وجد، درین رابطه سخنان مفصلی را ارائه داشته و از مشایخ تصوف مثل جنید و دیگران نقل قولهای دارد و بر جواز و اباحت سماع استدلال مینماید [۱۷۵]. به ویژه آنگاه که خوشآوازی، با برخی آلات موسیقی مثل دف، طبل و شاهین همراه باشد نیز آن را مباح دانسته است [۱۷۶].
اما برخی دیگر از متصوفین و مشایخ طریقت به اباحت و ساز سرود و موسیقی مخالفاند و آن را رد مینمایند و شدید از آن منع به عمل آوردند، امام ربانی مجدد الف ثانی از متأخرین متصوفه، در مکتوب طلایی که به فرزندان شیخ خود یعنی خواجه عبدالله و خواجه عبیدالله ارسال داشت است در زمینۀ عدم جواز سرود و موسیقی میگوید: «بدانید که سماع و رقص فی الحقیقه داخل لهو و لعب است، کریمۀ: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ﴾در شأن منع سرود نازل شده است، چنانچه مجاهد که شاگرد ابن عباسباست و از کبار تابعین، گوید که: مراد از لهو الحدیث سرودست. وفي المدارك: لهو الحديث السمر والغناء وكان ابن عباس وابن مسعودليحلفان أنه الغناء، وقال مجاهد علی قوله تعالى: ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ﴾ أي: لا يحضرون الغناء... [۱۷۷]. و آیات و احادیث و روایات فقیه در حرمت غنا بسیار است به حدی که احصای آن متعذر است، معذلک اگر شخصی حدیث منسوخ یا روایت شاذۀ را در اباحت سرود بیارد، اعتبار نباید کرد، زیرا هیچ فقیهی در هیچ وقتی و زمانی فتوی به اباحه سرود نداده است، و رقص و پایکوبی را مجوز نداشته است، چنانچه در ملتقط رسالۀ امام ضیاء الدین شامی مذکور است، و عمل صوفیه در حل و حرمت سند نیست، همین بس نیست ما ایشان را معذور داریم و ملامت نکنیم و امر ایشان را به حق سبحانه و تعالی مفوض داریم؟ اینجا قول امام ابی حنیفه و امام ابی یوسف و امام محمد/معتبر است، نه عمل ابی بکر شبلی و ابی حسین نوری/صوفیان خام این وقت عمل پیران خود را بهانه ساخته، سرود و رقص را دین و ملت خود گرفتهاند و طاعت و عبادت ساخته، أولئك الذين اتخذوا دينهم لهواً ولعباً [۱۷۸]و از روایت سابق معلوم شده است، کسی که فعل حرام را مستحسن داند، از زمرۀ اهل اسلام میبراید و مرتد میگردد، پس خیال باید کرد که تعظیم مجلس سماع و رقص نمودن، بلکه آن را طاعت و عبادت دانستن چه شناعت دارد [۱۷۹].
[۱۴۶]آیۀ مذکور این است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ﴾(سورۀ لقمان، آیۀ ۶). [۱۴۷]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۴، و حدیث مذکور در مبحث بررسی احادیث در مورد موسیقی و آوازخوانی در صفحات قبل یادآوری آن گذشت، بدانجا مراجعه شود. [۱۴۸]احکام الموسیقی والغناء، ص ۷۵. [۱۴۹]تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۵. [۱۵۰]«استعمال و استفاده از اسباب لهو گناه است، و نشستن برای تماشای آن فسق است و لذتبدن از آن (نزدیک به کفر است) این حدیث از مراسیل مکحول است، فتاوای بزازیه، ج ۳، ص ۷۶. [۱۵۱]احکام الموسیقی والغناء، ص ۷۶. [۱۵۲]همان اثر، ص ۷۷. [۱۵۳]کنزالدقایق، عبدالله بن احمد بن محمود، (پاکستان، دهلی، مکتبة رشیدیة) ص ۲۹۱. [۱۵۴]تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۶. [۱۵۵]احکام الموسیقی والغناء، ص ۷۸. [۱۵۶]«الْغِنَاءُ بَاطِلٌ، وَالْبَاطِلُ فِي النَّارِ»تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۲. [۱۵۷]تفسیر خازن، ج ۵، ص ۱۷۷. [۱۵۸]تفسیر بغوی، ج ۵، ص ۱۷۷. [۱۵۹]تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۶. [۱۶۰]احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۸۶. [۱۶۱]همانجا. [۱۶۲]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۴. [۱۶۳]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۸. [۱۶۴]ابن حجر عسقلانی ضمن این که بیان داشته است که حدیث ابی مالک یا ابی عامر صحیح است و معروف الاتصال به شرط صحیح میباشد، علاوه نموده است که امام بخاری گاهی چنین کاری را انجام میدهد که یکی از افراد سند حدیث در ذکر نمینماید، از جهت این که وی حدیث را یک بار دیگر در کتابش ذکر کرده باشد، نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۴. [۱۶۵]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۷. [۱۶۶]همان اثر، ص ۱۰۸. [۱۶۷]همان اثر، ص ۱۰۵. [۱۶۸]بین روایات تحریم موسیقی و شنیدن آن از صحابه و تابعین و امامان مذاهب به اینگونه میتوان توافق برقرار نمود که منع و تحریم در صورتی بوده که شخص آن را پیشه بگیرد و بدان مداومت نماید، و اما استماع آن در مواقع و مواضع و مناسبتهای بوده که موسیقی و خوشآوازی مباح است، مثل هنگام اعلان نکاح، محفل عروسی، ختنۀ اطفال، ایام عید و دیگر مناسبتها. [۱۶۹]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۵. [۱۷۰]همان اثر، ص ۱۰۶. [۱۷۱]«کسی که امور مشتبهه را بپرهیزد و ترک نماید، بدون شک آبرو و دین خود را پاک ساخته است، و آن کس در اطراف قرق بگردد، نزدیک است که در آن داخل گردد». [۱۷۲]همان اثر، ص ۱۰۹. [۱۷۳]تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۴. [۱۷۴]نیل الأوطار، ج ۲، ص ۱۰۶. [۱۷۵]احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۷. [۱۷۶]همان اثر، ص ۲۸۲ و ۳۰۰. [۱۷۷]«در تفسیر مدارک آمده است که لهو الحدیث افسانه و ساز و سرود است، ابن عباس و ابن مسعودشقسم یاد میکردند که لهو الحدیث همانا ساز و سرود است، و مجاهد دربارۀ این فرمودۀ خداوند: ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ﴾گفته است که: یعنی کسانی که به نزد ساز و سرود حاضر نمیشوند». [۱۷۸]«آن گروه کسانیاند که لهو و لعب را دین خود ساخته اند». [۱۷۹]مکتوبات امام ربانی، شیخ مجدد دین، احمد بن عبدالأحد سرهندی فاروقی نقشبندی (پاکستان، امر تسر، طبع مجددی) دفتر اول، حصۀ چهارم، ص ۱۳۶، مکتوب ۲۶۶.