هنر از دیدگاه فقه اسلامی

فهرست کتاب

جایگاه شعر در جامعۀ عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام

جایگاه شعر در جامعۀ عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام

یکی از روش‌هایی که افهام و تفهیم به وسیلۀ آن صورت می‌گیرد، و برای انتقال اندیشه به نحو عالی‌تر و زیباتر از آن کار گرفته می‌شود، شعر است، در جامعۀ عرب قبل از ظهور دین اسلام، و بعد از آن در پهلوی نثر، شعر و سرایش آن رواج چشمگیری داشته است، همانطوری که این روش بیان و انتقال مفاهیم فکری در جوامع بشری غیر غربی نیز وجود داشته و دارد. بنابراین، برای مطالعۀ نظریۀ اسلام در قبال شعر، باید جایگاه و کیفیت شعر در جامعۀ عرب قبل و بعد از اسلام را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

قبل از ظهور دین مقدس اسلام با وجود این که جامعۀ عرب آن روزگار، بویژه ساکنان مهد ظهور اسلام و سرزمین محبط وحی الهی، در نهایت جهل و نادانی و بربریت بسر می‌بردند و از معنویت‌های حقیقی بهره‌یی نداشتند [۱۶]، ولی بازهم مردم آن سرزمین در ادبیات و سرایش شعر مهارت به سزا و شگفت‌آوری را دارا بودند.

سرزمین عرب آن دوره، بزرگ‌ترین و تواناترین شاعران و ادیبان را در دامان خود پرورده بود و شعر و ادب رونق بیش از حد داشت که موجودیت معلقات سبع که امروز در دسترس همگان قرار دارد، می‌تواند بهترین گواه بر این مدعا باشد.

معلقات سبع، عبارت از هفت قصیده‌یی است که هفت تن از بزرگ‌ترین شاعران نامدار عرب دورۀ قبل از اسلام، آن را سروده بودند، و بعد از آن این قصاید به دروازۀ خانۀ کعبه آویزان شده بود، تا هنگام ورود و خروج از خانۀ کعبه، مردمان زیارت‌کننده، آن قصاید را مشاهده کنند و مقام شاعران سرایندۀ آن‌ها را بشناسند [۱۷].

قصاید یادآوری شده از بزرگ‌ترین شاعران عرب در آن دوره بوده است، آن شاعران هفتگانه عبارت‌اند از: امرؤالقیس بن حجر بن حارث، طرفة بن العبد، زهیر بن ابی سلمی، لبید بن ربیعه، عمرو بن کلثوم، عنتره بن شداد و حارث بن حلزه [۱۸].

این شاعران از نام‌آورترین شاعران عرب بوده، قصایدشان از فصیح‌ترین شعرهای زبان عرب به ویژه از نگاه لفظ و معنی و کاربرد صناعات ادبی به شمار می‌رود که اهل ادب و علم در زبان عرب در علوم بلاغت، صرف، نحو، لغت و... بدان تمثیل و استشهاد می‌نمایند، چنانچه نمونه‌هایی از تمثیل و استشهاد به ادبیات این قصاید دیگران آن دوره، در کتاب‌های متدولۀ اهل علم به وفور وجود دارد. در «مختصر المعاني» تألیف علامه سعدالدین تفتازانی هروی که امروز در علم معانی، بیان، در جهان شهرت دارد، به این بیت از شعر امروالقیس تمثیل صورت گرفته است:

غدايرها مستشزرات إلى العلا
تضل العقاص في مثنى ومرسل [۱۹]

همچنان شیخ ابن الحاجب در کتاب «کافیه» که از کتاب‌های معروف و معتبر در علم نحو عربی است، ضمن جواب اعتراضیه‌یی مصرعی از این بیت امروالقیس را در بحث تنازع فعلین ذکر می‌نماید:

ولو أنما أسعى لأدنى معيشة
كفاني ولم أطلب قليلٌ من المال [۲۰]

قصاید شاعران مذکور هرچند محتوای معنویات و اخلاق را نداشته، موضوعات عاشقانۀ مغایر با اخلاق و معنویت را دارا بوده است، اما از نگاه کاربرد صنایع لفظی و معنوی و ترکیب شعری به حد اعلای فصاحت و بلاغت قرار داشته است.

همین بالابردن سطح ادب و شعر و سخنوری و موجودیت شاعران و سخنوران در جامعۀ جاهلی آن روزگار، در پهلوی دیگر علل و اسباب یکی از علت‌های بود که معاندین اسلام و قرآن، برآورندۀ کلام الهی زبان طعن می‌گشودند و قرآن را گاهی شعر و گاه ساخته و پرداختۀ خود پیامبر جقلمداد می‌کردند، و از این که کلام خداوند بزرگ است، انکار می‌ورزیدند، به کتاب خدا و پیامبرش ایمان نیاورده، وی را شاعر می‌گفتند. قرآنکریم از این اندیشه عنادی‌شان خبر می‌دهد که ﴿أَمۡ يَقُولُونَ شَاعِرٞ نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ ٣٠ قُلۡ تَرَبَّصُواْ فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُتَرَبِّصِينَ ٣١[الطور: ۳۰-۳۱] [۲۱].

به این اساس می‌توان گفت که: به یقین، یکی از حکمت‌هایی که قرآنکریم به حیث معجزۀ پیامبر اسلام جبرایشان نازل شده، همین مسأله بوده است، زیرا از یک طرف در جامعۀ عرب در آن روزگار، شاعران و سخنوران زیاد تربیه شده بودند که شعرهای‌شان حتی در خانۀ کعبه که از نظر همگان مقدس بود آویزان شده بود، و از طرف دیگر چون اسلام به عنوان آخرین شریعت الهی بر بندگانش عرضه می‌شد، باید بر پیامبرش کتابی فرود می‌آمد که مورد توجه و ذوق و سلیقۀ هنری افراد، در آن زمان، یعنی فصحاء و بلغاء واقع شود، و به حیث معجزه عرض اندام کند و کسانی را که از نزول آن از جانب خداوند؛ منکراند، عاجز و ناتوان نماید، اعلان کند که هرکه از آن منکر است، یک سوره‌یی مثل آن بیاورد، و آگاه‌شان سازد که هرگز مثل آن، یک سوره‌یی هم آورده نخواهند توانست، و نیز معجزه‌یی باشد که برای همیشه تا هنگام دوام دنیا باقی باشد و اعجازش در همه زمانه‌ها جاودانه باشد، چنانچه این مطلب از این آیات مشاهده می‌شود: ﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٣٨[یونس: ۳۸] [۲۲].

﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٢٣ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ ٢٤[البقرة: ۲۳-۲۴] [۲۳].

با این آیات به پیامبرش می‌فرماید که، آیا کفار می‌گویند: قرآن را از خود بربسته است؛ به ایشان بگوی: اگر من آن را ساخته‌ام، شما سخنواران و دانشمندان و دارای فصاحت استید، از سرتاسر گیتی یکجا شوید و کلام مختصری که شبیه به آیات قرآن باشد عرضه دارید، محال است که از آفریده‌شدگان این کار بوجود آید، دشمنانش به غرض مقابله و امحای آن سازش‌ها خواهند نمود، مکرها خواهند کرد، و از شوق مقابله خود را به هلاکت خواهند افکند، اما به هیچ وجه کوچکترین سورۀ مانند آن آورده نخواهند توانست [۲۴].

این سنت الهی است که برای هر پیامبری مطابق به شئوون وقت و زمانش، معجزه‌یی را عطا فرموده است، چنانچه برای موسی÷در دورۀ رونق بازار ساحری، عصایی عنایت نمود که همه فراورده‌های ساحران فرعون را محو و نابود کرد، و برای عیسی÷که در دورۀ ترقی طبابت مبعوث شده بود، توانی فوق العاده بخشیده بود که مردگان را به اذن خدا زنده کند، نابینایان مادرزاد را بینا سازد.

با ظهور دین مقدس اسلام نیز شاعران موجودیت خود را حفظ نمودند، در بین قبایل عرب شاعران مخالف اسلام و نیز شاعران مسلمان وجود داشتند، شاعران مخالف با اسلام به مخالفت با اسلام و پیامبر جمی‌پرداختند، و پیامبر را هجو می‌نمودند، این مقابله‌ها چنان رواج داشت و تند و تیز بود که حتی به طور مدافعه و مقابله در میدان‌های نبرد مشاعره‌های بدیهی صورت می‌گرفت که در جایش قابل تفصیل است، چنانچه می‌توان درین مورد از مقابله و مشاعرۀ حضرت عامر و علیسبا مرحب پادشاه خبیبر در غزوۀ خیبر یادآوری کرد [۲۵].

وجود شاعران و موجودیت شعرهای‌شان و نیز مقابلۀ شاعران جاهلی با اسلام و مسلمین و مدافعۀ شاعران مسلمان از اسلام و پیامبر جبه اندازه‌یی بود که خداوند بزرگ در قرآنکریم آیاتی را در شأن شاعران نازل فرموده است، و بدینگونه بر مبنای اصطلاح «تسمیه کل به اسم جزء» سوره‌یی که این آیات در آن موجود است به نام «سورة شعراء» یاد می‌شود. در ین سورۀ مبارکه خداوند بزرگ شاعران جاهلی را مذمت نموده، بعد از آن شاعران مسلمان و خداپرست را از بین‌شان مستثنی نموده است که در بحث‌های آینده این موضوع مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

رواج شعر در دورۀ صحابه، تابعین و مجتهدین و دورۀ تقلید، سیر همیشگی داشته و موجودیت خود را حفظ کرده است، امام شعبی/می‌فرماید: «ابوبکر و عمربشعر می‌سرودند، ولی علیساز این دو نفر شاعرتر بود» [۲۶].

رواج شعر و شاعری در دوره‌های بعدی به اندازه‌یی بوده که از اکثر دانشمندان و مجتهدین و شاگردان‌شان، آثاری بجا مانده که ذکر و یادآوری نمونه‌های آن‌ها باعث اطالۀ کلام خواهد شد، علماء و دانشمندان اسلامی، علوم صرف و نحو و مسایل فقه و عقاید را به نظم می‌سرودند که می‌توان درین مورد از الفیة ابن مالک در نحو عربی، سلسلة الذهب جامي وقصیدة امالي در عقاید یادآوری کرد.

امام ابوحنیفه در قبال کسانی که به وی حسد می‌روزیدند، این ابیات را که به حضرت علیسمنسوب است، می‌خواندند:

إن يَحسدوني فإني غير لائِمهِمْ
قبلي من الناس أهل الفضل قَد حُسدوا
فدامَ لِي ولَهُمْ مالي وما بهم
ومات أكثر الناس غيظاً بما يجدوا

اگر به من حسادت کنند، من ایشان را ملامت نمی‌کنم!

مردم قبل از من با اینکه اهل فضل بوده‌اند، به آنان حسادت ورزیده شده!

این وضعیت برای من و ایشان ادامه داشته، و هر چه به آن‌ها رسیده به من هم رسید!

و غالب مردم به آنچه نیافتند از غیظ مردند. (یعنی ضرر حسادت جز به خود شخص نمی‌رسد.)

به همینگونه شعر و شاعری در طول تاریخ بعد از ظهور اسلام تا امروز رواج خود را حفظ کرده است، طوری که تذکر رفت، صحابه و ائمه مذاهب در کلام خود شعر می‌گفتند، و به اشعار تمثیل می‌کردند و تاکنون در جوامع اسلامی و دیگر جوامع بشری، سرایش شعر رواج کامل دارد و از مزیت هنری خاص برخوردار است.

[۱۶]چنانچه شهادت تاریخ از وقوع جنگ‌های بی‌مفهوم ملیت‌پرستی در بین‌شان، و پرستش سنگ‌ها و زنده به گورنمودن اطفال و... این واقعیت را به اثبات می‌رساند. [۱۷]غیاث اللغات، غیاث الدین ابن جلال الدین (لاهور: مطبعۀ رایصاحب تاریخ ندارد) ص ۲۱۶. [۱۸]شرح معلقات السبع، حسین بن احمد بن زوزنی (مصر: قاهره، نشر مکتبة القاهرة ۱۳۸۷ ق) ص ۴، ۴۳ و ۷۴. [۱۹](گیسوهایش به طرف بالا، بالارونده است، «طوری که» موهای گره‌شدۀ جمع شده در بین مثنی و مرسل [که دو قسمت دیگر موی‌ها است] پوشیده می‌گردد). مختصرالمعانی مسعود بن عمر (مشهور به سعدالدین) تفتازانی. (پاکستان، کویته، کتابخانۀ فیض، چاپ مجتبایی، ۱۳۴۴ هـ ق) ص ۱۴. [۲۰]«اگر من برای کمترین اسباب معیشتی تلاش می‌کردم و بزرگی را نمی‌طلبیدم، مرا کمی از مال و ثروت کفایت می‌نمود» کافیه جمال الدین بن احاجب (پاکستان کوئته: نشر مکتبة حنیفیه ۱۴۱۴ ق) ص ۱۶. [۲۱]ترجمه: «آیا می‌گویند که (پیامبر) شاعر است، گردش زمانه (مرگ) را بر او انتظار می‌کشم؟ بگو: انتظار کشید، من نیز با شما از انتظار کشندگانم». [۲۲]ترجمه: «آیا می‌گویند: از خود بربسته است آنان را، بگو: (اگر چنین است) پس سوره‌یی مانند آن بیاورید، و اگر راستگوی هستید به غیر از خدا هرکه را می‌توانید (به کمک) بخوانید». [۲۳]ترجمه: «اگر دربارۀ کلامی که ما بر بندۀ خود فرو فرستادیم در شک استید، پس سوره‌یی را مانند آن بیاورید، و اگر راستگوی استید به غیر از خداوند مددگاران خود را بخوانید، اگر چنین نکردید و هرگز نمی‌توانید، پس از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ‌ها است بترسید، (آتشی که) برای کافران مهیا شده است». [۲۴]تفسیر کابلی، مولانا محمود حسن دیوبندی و شیخ الهند مولانا بشیر احمد دیوبندی، ترجمه از اردو به فارسی جماعتی از علمای افغانستان (افغانستان، کابل: چاپ نو مؤسسۀ سال ۱۳۴۵) ج ۳، ص ۶۷. [۲۵]صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج بن مسلم قشیری (دهلی: مکتبة رشیدیه أصح المطابع ۱۳۷۶ هـ ق)، ج ۲، ص ۱۱۵. [۲۶]تفسیر بغوی، حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، (مصر: مکتبة التجاریة الکبری بدون تاریخ) ج ۵، ص ۱۰۹.