احادیث نبوی و اقوال صحابه دربارۀ موسیقی و آوازخوانی
در کتابهای حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام جاحادیثی در مذمت آوازخوانی و موسیقی و نیز بر جواز و اباحت آن در مواضع و مکانهای مخصوص روایت شده است، همچنین روایاتی که از صحابۀ جلیل القدر و بزرگوار، درین رابطه منقول است، در بعضی مواضع بر منع موسیقی و آوازخوانی، و در برخی از جایهای دیگر بر جواز آن دلالت دارد که اینک به بیان و بررسی آن میپردازیم.
پیامبر جدر یکی از احادیث، کسانی را که زناکاری، شراب و موسیقی را حلال میپندارند مورد مذمت قرار داده ایشان را به مسخ چهرههایشان هشدار دادهاند، امام بخاری این حدیث را از ابی مالک اشعری روایت نموده که آنحضرت جفرمودند: «لَيَكُونَنَّ مِنْ أُمَّتِى أَقْوَامٌ يَسْتَحِلُّونَ الْحِرَ وَالْحَرِيرَ وَالْخَمْرَ وَالْمَعَازِفَ، وَلَيَنْزِلَنَّ أَقْوَامٌ إِلَى جَنْبِ عَلَمٍ يَرُوحُ عَلَيْهِمْ بِسَارِحَةٍ لَهُمْ، يَأْتِيهِمْ [يَعْنِى الْفَقِيرَ] لِحَاجَةٍ فَيَقُولُونَ: ارْجِعْ إِلَيْنَا غَدًا. فَيُبَيِّتُهُمُ اللَّهُ وَيَضَعُ الْعَلَمَ، وَيَمْسَخُ آخَرِينَ قِرَدَةً وَخَنَازِيرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» [۱۱۷].
در روایتی دیگر عایشهلاز پیامبر جنقل نموده است که فرمودهاند: «لَيَشْرَبَنَّ أُنَاسٌ مِنْ أُمَّتِى الْخَمْرَ يُسَمُّونَهَا بِغَيْرِ اسْمِهَا يَعْرِفُ عَلَى رُءُوسِهِمُ بِالْمَعَازِفُ وَالْمُغَنِّيَاتُ يَخْسِفُ اللَّهُ بِهِمُ الأَرْضَ وَيَجْعَلُ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ» [۱۱۸].
احادیث دیگری درین باب مروی است که آنحضرت جتعلیم و آموزش موسیقی و آوازخوانی برای کنیزان را نهی فرمودند و ناروا پنداشتند، و نیز بیان داشتند که شیطان موسیقی نواز را تا آنگاه که موسیقی بنوازد، همراهی میکند و تشویق مینماید. ترمذی این حدیث را از ایشان بدینگونه روایت نموده است که فرمودند: «لا تحل تعليم المغنيات ولا بيعهن وأثمانهن حرام وفي مثل ذلك نزلت هذه الآية: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾[لقمان: ۶] وما من رجل يرفع صوته بالغناء إلا بعث الله شيطانين أحدهما على هذا المنكب والآخر على هذا المنكب فلا يزالان تضربان بأرجلهما حتى يكون هو الذي يسكت» [۱۱۹].
در حدیثی دیگر آواز قرهنی که از آلات موسیقی است از جانب پیامبر جمورد لعنت قرار گرفته و از آن منع فرمودند، درین حدیث آمده است: «صوتان ملعونان فاجران أنهي عنهما: صوت مزمار ورنة شيطان عند نغمة ومرح ورنة عند مصيبة لطعم خدور وشق جيوب» [۱۲۰].
به همینگونه ملاحظه میشود که در احادیث نبوی جموسیقی و آوازخوانی به عنوان کسب و پیشه مردود شمرده شده و نیز شکستن و تخریب آلات موسیقی مباح پنداشته شده است، از ابی هریرهسروایت شده است که «نهي رسول الله جعن ثمن الکلب وكسب المزمار» [۱۲۱].
از حضرت علیسروایت شده است که پیامبر جفرمودند: «بعثت بكسر المزامير» [۱۲۲]و نیز در روایتی دیگر از عکرمه و ابن عباسباز آنحضرت جمنقول است که فرمودند: «بعثت بهدم المزامير والطبل» [۱۲۳].
در برخی از احادیث نبوی جموجودیت و رواج موسیقی به حد افراط در جامعۀ اسلامی در پهلوی سایر اعمال ناشایست، سبب رسیدن بلا و نزول آن قلمداد شده است، امام ترمذی از علیسروایت نموده که پیامبر جفرمودند: «إِذَا فَعَلَتْ أُمَّتِى خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً حَلَّ بِهَا الْبَلاَءُ فَذَّكَرَ مِنْهَا: الْقَيْنَاتُ وَالْمَعَازِفُ» [۱۲۴].
به همینگونه موسیقی در برخی احادیث عمل شیطانی معرفی گردیده، حتی چنین وانمود شده که ملائکه رحمت با قافله و کسانی جرس با ایشان در سفر همراه باشد، همراهی نمیکنند و نیز قرهنی که از آلاتی موسیقی است مؤذن شیطان برشمرده شده است، امام مسلم از ابی هریرهسروایت میکند که پیامبر جفرمودند: «لاَ تَصْحَبُ الْمَلاَئِكَةُ رُفْقَةً فِيهَا كَلْبٌ وَلاَ جَرَسٌ» [۱۲۵]. در حدیث قدسی به روایت طبرانی از ابن عباس آمده است: «قال إبليس: يا رب أهبطتَ آدم، وقد علمتُ أنه سيكون كتاب ورسل فما كتابهم ورسلهم؟ قال: رسلهم الملائكة، والنبيون منهم وكتبهم التوراة والإنجيل والزبور والفرقان. قال: فما كتابي؟ قال: كتابك الوشم وقرآنك الشعر ورسلك الكهنة وطعامك ما لم يذكر اسم الله عليه وشرابك كل مسكر وصدقك الكذب وبيتك الحمام ومصايدك النساء ومؤذنك المزمار ومسجدك الأسواق» [۱۲۶].
قرطبی در تفسیر خویش از ابی موسی اشعری حدیثی را روایت نموده که بر محرومیت شنوندگان موسیقی از آواز قاریان اهل بهشت دلالت میکند، درین حدیث آمده است که پیامبر جفرمودند: «من استمع صوت غناء لم يؤذن له أن يسمع الروحانيين، فسئل وما الروحانيون يا رسول الله؟ قال: قراء أهل الجنة» [۱۲۷].
در همین تفسیر حدیث دیگری روایت شده که بیان میکند، بندگانی که از شنیدن و لذتبردن از موسیقی و لهو، بیزاری جویند و خود را پاک نگهدارند، در قیامت در بهشت مشمول رحمت خداوند بزرگ میگردند، قرطبی این حدیث را از اسد بن موسی از عبدالعزیز بن ابی سلمه از محمد بن منکدر روایت نموده است که وی گفت: این حدیث برای ما رسیده است که خداوند در روز قیامت میفرماید: «أين عبادي الذين كانوا ينزهون أنفسهم وأسماعهم عن اللهو ومزامير الشيطان أحلوهم رياض المسك وأخبروهم أني قد أحللت عليهم رضواني» [۱۲۸].
به همینگونه که احادیث نبوی را دربارۀ نکوهش و مذمت موسیقی و آوازخوانی یادآور شدیم از صحابه بزرگوارسنیز روایاتی منقول است که بر حرمت و کراهت موسیقی دلالت نموده، سختگیریشان را در نهی از آن وانمود میسازد، چنانچه ابن مسعودسموسیقی و آوازخوانی را مقدمۀ زناکاری معرفی کرده آن را باعث به وجودآمدن نفاق در دل میداند، وی فرموده است: «الغناء خطبة الزنا» [۱۲۹]و نیز فرموده است: «الْغِنَاءُ يُنْبِتُ النِّفَاقَ فِي الْقَلْبِ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الْبَقْلَ» [۱۳۰].
حضرت انسسپیشۀ نوازندگی را بدترین کسب و حرفه معرفی داشته و درین زمینه میگوید: «أجنس الكسب المزمارة» [۱۳۱].
ابن عباسبکه از مفسرین و فقهای مشهور صدر اول اسلام است با قاطعیت آلات موسیقی را تحریم مینماید، وی فرموده است: «الدُّفُّ حَرَامٌ وَالْمَعَازِفُ حَرَامٌ وَالْكُوبَةُ حَرَامٌ وَالْمِزْمَارُ حَرَامٌ» [۱۳۲].
امام زین العابدین علی بن حسین بن علیشموجودیت آلات موسیقی در جامعه را دلیل ناپاکی اهل آن جامعه میداند، وی میفرماید: «ما قدست أمة فيها البربط» [۱۳۳]. از عایشهلروایت شده که وی موسیقی نوازی را دید که در حالت نواختن موسیقی است و سرش را میجنباند، وی آن نوازنده را چون شیطان دانست و به اخراجش دستور داد، امام بخاری این موضوع را اینطور روایت مینماید: «مرت عايشه برجل يتغني ويحرك رأسه طرباً في بيت فَقَالَتْ عَائِشَةُل: أُفٍّ شَيْطَانٌ أَخْرِجُوهُ أَخْرِجُوهُ فَأَخْرَجُوهُ» [۱۳۴].
از عثمان بن عفان خلیفه سوم بعد از رسول خدا جروایت شده که وی ترک موسیقی و آوازخوانی را علامۀ پایبندی با اسلام ناب دانسته میگوید که: من از هنگامی که با پیامبر جبیعت نمودم دیگر به موسیقی اشتغال نورزیدم. امام غزالی/درین رابطه از وی روایت نموده که فرمود: «مَا تَغَنَّيْتُ وَلاَ تَمَنَّيْتُ وَلاَ مَسِسْتُ ذَكَرِى بِيَمِينِى مُنْذُ بَايَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج» [۱۳۵].
عبد الله بن عمربکه از جملۀ فقهای صدر اول اسلام است مردی را که به حج احرام بسته بودند و با ایشان کسی بود که خوشآوازی و موسیقی میکرد، مورد نکوهش قرار داد و برایشان گفت: «ألا لا أسمع الله لكم ألا لا أسمع الله لكم» [۱۳۶].
همچنین از عبدالله بن عمربروایتی منقول است که بر مکروهیت و زشتی دلالت میکند، و آن اینست که وی از شنیدن آوازخوانی چوپانی امتناع ورزید و انگشتانش را در گوشهایش نهاد، و برای نافع که با وی همراه بود، میگفت که: آیا آواز آن را میشنود یا خیر؟ و چون نافع وی را گفت: اکنون نمیشنوم، انگشتانش را از گوشهایش بیرون آورد و سپس گفت: من پیامبر جرا دیدم که همچنین فعل کردند [۱۳۷].
همچنان احادیثی از پیامبر جروایت شده است که بر مشروعیت زدن دف برای اعلان نکاح و استحباب آن دلالت میکند، پیامبر جضمن امر به اعلام نکاح برای عموم مردم امر فرمودند بدین مناسب دف بزنند، از عایشهلروایت شده که گفت: پیامبر جفرمودند: «أَعْلِنُوا هَذَا النِّكَاحَ وَاجْعَلُوهُ فِي الْمَسَاجِدِ وَاضْرِبُوا عَلَيْهِ بِالدُّفُوفِ» [۱۳۸].
در حدیثی دیگر موجودیت آوازخوانی و دفزدن در موضع و موقع اعلان نکاح جدائی بین حلال و حرام و علامۀ حلالبودن، تشخیص داده شده است. محمد بن حاطب جحمی از آنحضرت جروایت نموده که فرمودند: «فَصْلُ مَا بَيْنَ الحَلالِ وَالْحَرَامِ الصَّوْتُ وَالدُّفُّ فِي النِّكَاحِ» [۱۳۹].
امام بخاری از ربیع دختر معوذ بن عفراء که از برگزاری محفل عروسی خود نقل مینماید، روایت کرده است که در آن محفل پیامبر جحضور داشتند و دختران خوردسالی آوازخوانی میکردند و پیامبر ایشان را منع نفرمودند و برایشان عیب نگرفتند، تا آنگاه که یکی از ایشان بیتهای خلاف عقاید توحیدی را خواند و مبارک جبه تعدیل آن پرداختند، وی این حدیث را چنین روایت نمود: «قَالَتِ الرُّبَيِّعُ بِنْتُ مُعَوِّذٍ ابْنِ عَفْرَاءَ جَاءَ النَّبِيُّ جفَدَخَلَ حِينَ بُنِيَ عَلَيَّ، فَجَلَسَ عَلَى فِرَاشِي كَمَجْلِسِكَ مِنِّي، فَجَعَلَتْ جُوَيْرِيَاتٌ لَنَا يَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ وَيَنْدُبْنَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آبَائِي يَوْمَ بَدْرٍ، إِذْ قَالَتْ إِحْدَاهُنَّ وَفِينَا نَبِيٌّ يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ. فَقَالَ دَعِى هَذِهِ، وَقُولِي بِالَّذِي كُنْتِ تَقُولِينَ» [۱۴۰].
از عامر بن سعد روایت شده که وی نزد قرظه بن کعب و ابی مسعود انصاری در محفل عروسی رفت که در آن کنیزان خوردسال آواز میخواندند و موسیقی مینواختند، عامر بن سعد برای آن دو نفر گفت: ای یاران رسول خدا و ای اهل بدر! آیا چنین کاری در نزد شما انجام میپذیرد؟ آن دو نفر برایش گفتند: اگر میخواهی با ما بنشین و اگر میخواهی بازگرد و برو، زیرا برای ما رخصت داده شده است [۱۴۱].
دربارۀ آوازخوانی خوردسالان در هنگام بازگشت مسافرین از سفر و نیز در روزهای عید احادیثی روایت شده که بر جواز آن دلالت میکند، عایشهلروایت میکند که ابوبکر صدیقسدر روز عید قربان نزدم آمد، در حالی که دو دختر خوردسال در نزدم آواز میخواندند و دف میزدند و پیامبر جعبایشان را بر رخ خود کشیده و غلطیده بودند، ابوبکرسبر آنان متعرض شد، درین وقت پیامبر جسرش را بیرون آورده وی را امر فرمودند که ایشان را به حالشان بگذارد و در این زمینه فرمودند: «دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ» [۱۴۲].
وقتی پیامبر جبه مدینه داخل میشوند، در پیش رویشان دف زده میشد، ابوبکرسخواست که تا از آن منع نماید، آنحضرت جفرمودند: ایشان را به حالشان واگذار تا یهودیها بدانند دین ما وسیع و آسانگیری است، و سپس با دفزدن پیش رویشان ابیاتی خوانده میشد، در تفسیر قرطبی این حدیث مبارکه به تفصیل ذکر شده است [۱۴۳].
از حضرت عمرسکه از حساسترین صحابه در برابر منکرات بود، روایت شده است که وی چون آواز و دفی را شنیدی پرسان میکرد که چه خبر است؟ چون به وی گفته میشد که عروسی یا محفل ختنۀ اطفال است، چیزی نمیگفت و سکوت مینمود [۱۴۴].
به همینگونه در حدیثی که بریدهسروایت نموده دلالت بر اباحت آوازخوانی در هنگام بازگشت مسافرین را از سفر دلالت میکند، مدلول حدیث اینست که کنیزی نذر نموده بود که چون پیامبر جاز سفر جهاد برگردند در پیش رویشان دف زند و آوازخوانی نماید، وقتی بازگشتند موضوع را برایشان عرض نمود و ایشان به وی اجازه این کار را دادند، این حدیث را امام احمد و ترمذی چنین روایت نمودهاند: «عَنْ بُرِيْدة قَال: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جفِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَلَمَّا انْصَرَفَ جَاءَتْ جَارِيَةٌ سَوْدَاءُ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدَّكَ اللَّهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ بَيْنَ يَدَيْكَ بِالدُّفِّ وَأَتَغَنَّي. قَالَ: لَهَا إِنْ كُنْتِ نَذَرْتِ فَاضْرِبِي وَإِلاَّ فَلاَ. فَجَعَلَتْ تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَهِيَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِيٌّ وَهِيَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَهِيَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَأَلْقَتِ الدُّفَّ تَحْتَ اسْتِهَا ثُمَّ قَعَدَتْ عَلَيْهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَخَافُ مِنْكَ يَا عُمَرُ إِنِّي كُنْتُ جَالِسًا وَهِيَ تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَهِيَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ وَهِيَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَهِيَ تَضْرِبُ فَلَمَّا دَخَلْتَ أَنْتَ يَا عُمَرُ أَلْقَتِ الدُّفَّ» [۱۴۵].
[۱۱۷]«از من من گروهی میباشند که زناکاری و پوشیدن ابریشم، شرابنوشیدن و موسیقی را حلال میپندارند و گروهی به پلهوی کوهی بلند فرود میآند کها با گوسفندان خود شب گذرانند، کسی برای رفع نیازمندی به نزدشان میآید، برایش میگویند: فردا نزد ما بیا، پس خداوند ایشان را در شب هلاک مینماید و کوه را برایشان مینهد (تا کوفته شوند) و آن قوم و گروه دیگر را خداوند تا روز قیامت به شکل بوزینهها و خوکهای مسخ مینماید» صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۳۷. [۱۱۸]«گروهی از امت من شراب مینوشند، در حالی که آن را به اسم دیگری مینامند، بر سر شرابنوشیشان موسیقی و خوشآوازی وجود دارد، خداوند ایشان را به زمین خسف میکند و ایشان را بوزینه و خوک میگرداند» الحلال والحرام في الإسلام، یوسف، قرضاوی، (دارالعروبة، قاهره، چاپ سوم، ۱۳۸۳) ص ۱۵۳، به روایت از ابن ماجه. [۱۱۹]«تعلیم و آموزش موسیقی برای کنیزان و فروش کنیزان موسیقی نواز حلال نیست، و پول فروششان حرام است، آیۀ: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾در مثل این مسئله نازل شده است، هیچ مردی صدایش را با موسیقی بلند نمیکند، مگر این که خداوند دو شیطان را برمیانگیزاند یکی به یک شانهاش و دیگری بر شانۀ دیگرش و همیشه او را با پایهای خود میزنند تا وی خاموش گردد» تفسیر خازن، ج ۵، ص ۱۷۷. [۱۲۰]«دو آواز و صدا ملعون و بد است که از آن نهی مینمایم، یکی آوازخوانی و زمزمۀ شیطان همراه با نغمه و خرامان بودن، و دیگر نالهیی که در هنگام مصیبت با زخم کردن رخسار و پارهکردن گریبان همراه باشد» تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۳. [۱۲۱]«پیامبر جاز پول فروش سگ و پیشۀ نینوازی منع فرمودند» تفسیر خازن، ج ۵، ص ۱۷۷. [۱۲۲]«من به شکستاندن نیها (آلات موسیقی) مأمور شدم» تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۳. [۱۲۳]«من برای شکستاندن نیها و طبله فرستاده شدهام» همانجا. [۱۲۴]«آنگاه که امت من پانزده خصلت را انجام دهد آن را بلا خواهد رسید، از آن جمله این را ذکر نمودند که آنگاه که زنهای آرایششده و موسیقینواز داشته باشند» همانجا. [۱۲۵]«ملائکۀ رحمت با جماعتی که سگ و جرس را با خود داشته باشند همراهی نمیکنند» همانجا. [۱۲۶]«شیطان گفت: خداوندا! آدم را (از بهشت) فرود آوردی، و تو میدانی که کتابها و پیامبرانی خواهد بود، پس کتابها و پیامبران بر مردم چه خواهد بود؟ خداوند فرمود: پیامآورانشان فرشتگاناند و انبیاء از بین خود انسانها برگزیده میشوند، کتابهایشان تورات، انجیل، زبور و فرقان (قرآنکریم) میباشد، شیطان گفت: پس کتاب من چیست؟ خداوند فرمود: کتاب تو خالکوبی است، قرائت تو شعر است، پیامبران تو فالبینها استند، طعام تو آن غذایی است که نام خدا برآن برده نشود، آشامیدنی تو هرچیز مستکننده است، راستی تو دروغگویی است، خانۀ تو حمام است، شکارگاه تو زنها است، مؤذن تو نی (آلات موسیقی) است و مسجد تو بازارها است» الاتحافات السنية بالأحادیث القدسیةشیخ زین الدین عبد الرؤف المناوی القاهری. (بیروت موسسۀ رسالة) ص ۱۱۳. [۱۲۷]«هرکه آواز موسیقی را گوش فرا دهد، برای وی اجازه داده نمیشود، آواز روحانیین را بشنود، پرسیده شد که ای رسول خدا: روحانیون کیها اند؟ فرمودند: قاریان اهل بهشتاند» تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۴. [۱۲۸]«کجا اند آن بندگان من که در دنیا نفسها و گوشهای خود را از مصروفیت به لهو و مزامیر شیطان (آوازهای ساز و سرود) پاک و منزه نگاه میداشتند، ایشان را به باغهای مشکبار داخل گردانید و خبر دهید که من رضای خود را بر ایشان حلال گردانیدم» تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۳. [۱۲۹]«ساز و سرود مقدمۀ زناکاری است» احکام الموسیقی والغناء، احمد بن عبدالعزیز الحمدان (جدة، دار المجتمع) ص ۶۳. [۱۳۰]«ساز و سرود نفاق را در دل میرویاند، مثل این که آب سبزیجات را سبز میسازد» احیاء علوم الدین حجة الإسلام ابوحامد محمد غزالی (لبنان، بیروت، نشر دارالمعروفة. سال ۱۴۰۳ هـ ق) ص ۲۸۶. [۱۳۱]«پلیدتریدن پیشهها پیشۀ موسیقی نوازی است» احکام الموسیقی والغناء، ص ۶۳. [۱۳۲]«دف حرام است، آلات موسیقی حرام است، طبلۀ (کوزهیی) حرام است و نی حرام است» همان اثر، ص ۶۶. [۱۳۳]«امتی که در آن بربط (عود) وجود داشته باشد پاک نمیباشد» احکام الموسیقی والغناء، ص ۶۸. [۱۳۴]«عایشهلبه مردی که در خانهیی موسیقی مینواخت و سرش را حرکت میداد گذر نمود، پس گفت: آف! این شیطانی است، او را بیرون کنید، او را بیرون کنید، او را بیرون کنید» همانجا. [۱۳۵]«از هنگامی که با رسول خدا جبیعت نمودم، دیگر موسیقی ننواختم، آرزو نکردم و آلۀ تناسلیام را به دست راستم لمس ننمودم» احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۸۶. [۱۳۶]«بدانید که خداوند (دعای شما را) به نفع شما نشنود، بدانید: خداوند دعای شما را نشنود» همانجا. [۱۳۷]«وعن نافع أنه قال: كنت مع ابن عمربفي طريق فسمع زمارة راع فوضع أصبعيه في أذنيه ثم عدل عن الطريق فلم يزل يقول: يا نافع، أتسمع ذلك؟ حتى قلت: لا، فأخرج أصبعيه وقال: هكذا رأيت رسول الله جصنع»احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۸۶. [۱۳۸]«این نکاح را اعلان نمائید و آن را در مساجد برگزار سازید، و برآن دف بزنید» همانجا به روایت ترمذی. [۱۳۹]«آوازخوانی و دفزدن در باب نکاح فاصل و فرق در بین حلال و حرام است»، همانجا. به روایت امام احمد، ترمذی، نسائی و ابن ماجه. [۱۴۰]«ربیع دختر معوذ بن عفراء گفت: وقتی که عروس کرده میشدم پیامبر جآمدند و به نزدم داخل شدند و بر فرش من نشستند، مثل نشستن تو در نزد من (خطاب برای کسی است که ربیع با وی صحبت میکند و حدیث را برایش روایت کرده) پس کنیزان کوچکی که از برای ما بود به دفزدن شروع نمودند و برای کسانی که از پدران من در روز بدر کشته شده بودند ندبه میخواندند (ندبه توصیف مردگان و بیان خوبی آنهاست) درین هنگام یکی از ایشان گفت که: در بین ما پیامبری است که آنچه در فردا میآید آن را میداند! پیامبر جفرمودند: این سخن را ترک نمای و آنچه را در اول میگفتی باز بخوان» بخاری، ج ۲، ص ۷۷۳. [۱۴۱]«عن عامر بن سعدسقال: دخلتُ على قَرَظَة بن كعب، وأبي مسعود الأنصاري في عُرس، وإِذا جوار يُغنِّين. فقلتُ: أيْ صاحبَيْ رسول الله وأهلَ بدر، يُفعَل هذا عندكم؟ فقالا: اجلس إِن شئت فاسمع مَعَنَا. وإن شئت فاذهب. فإنه قد رُخِّص لنا في اللهو عند العروس»مشکوة المصابیح، ص ۲۷۳، به روایت نسائی. [۱۴۲]«ای ابابکر ایشان را به حالشان واگذار، زیرا این روزها، روزهای عید است» احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۷۷. [۱۴۳]«دعهن يا أبا بكر حتى تعلم اليهود أن ديننا فسيح فكن يضربن ويقلن: نحن بنات النجار؛ حبذا محمد من جار»تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۵۴. [۱۴۴]«كان عمر إذا سمع صوتاً أو رفاً قال: ما هو؟ فإذا قالوا: عرس أو ختان صمت»احکام الموسیقی والغناء، ص ۶۲، به روایت عبدالرزاق. [۱۴۵]«از بریدهسروایت شده که گفت: پیامبر جدر بعضی از غزوات رفته بودند، چون بازگشتند کنیز سیاهی به حضورشان آمد و گفت: ای رسول خدا! من نذر نموده بودم که چون شما را خداوند سالم باز گرداند پیشرویتان دف زنم و آواز بخوانم، برایش فرمودند: اگر نذر نمودی، این کار را انجام بده و اگر نکردی نه! کنیز مذکور شروع به دفزدن نمود، ابوبکرسداخل شد و او دف میزد، علی و عثمان بنیز به ترتیب آمدند و وی مصروف دفزدن بود، اما وقتی عمرسآمد کنیز مذکور دف را زیر پایش گذاشت و بر بالا آن نشست، آنگاه پیامبر جفرمودند: ای عمر! شیطان از تو میترسد، من نشسته بودم وی دف میزد، ابوبکر و علی و عثمان آمدند وی دف میزد، چون تو آمدی دف را دور انداخت» نیل الأوطار محمد بن علی بن محمد شوکانی (پاکستان، لاهور نشر انصار السنة المحمدیة) ج ۸، ص ۱۰۹.