نظر دانشمندان درباره حل و حرمت مجسمه و مجسمهسازی
بر مبنای آیاتی که در شأن و کیفیت و بیان حکومت و پادشاهی سلیمان÷نازل شده است، و قبلاً از آن یادآوری نمودیم، برخی از دانشمندان به جواز مجسمهسازی قایل گردیدهاند، ولی دیگر دانشمندان بر این نظراند که مجسمهسازی و موجودیت مجسمه در شریعتهای قبل از اسلام بویژه شریعت حضرت سلیمان÷روا بوده است؛ و با آمدن شریعت اسلام این جواز و اباحت نسخ گردیده است، زیرا احادیث صحیح از پیامبر جمنقول است که بر وعدۀ عذاب بر ساختن مجسمهها و تحریم موجودیت آن دلالت مینماید [۲۴۶]، چنانچه قبلاً به یادآوری آن احادیث پرداختهایم.
شریعت اسلام موجودیت مجسمه را در منزل افراد مسلمان حرام ساخته است، مجسمهیی که شکل موجودی را مجسم سازد، و در موجودیت آن اهانت مجسمه مراد نباشد و به ظهور نرسد، اینگونه مجسمهها سبب میشود که ملائکه رحمت به خانه داخل نشوند؛ چنانچه قبلاً تذکر رفت که پیامبر فرمودند: «در خانهیی که مجسمه و تصویر باشد فرشتگان داخل نمیشوند» [۲۴۷].
فرشتگان به خانهیی که در آن مجسمه باشد بدین جهت داخل نمیشوند که صاحب آن خانه مجسمه را داخل خانه جای داده و از کفار پیروی کرده است، کفار برای تعظیم و احترام مجسمهها را به خانۀ خود قرار میدهند. بنابراین، فرشتگان از چنین خانهیی دوری میجویند و بدان داخل نمیشوند [۲۴۸]. از همین جهت است که فقهاء در خانهیی که مجسمه و تصویری وجود داشته باشد خواندن نماز را مکروه دانستهاند [۲۴۹].
شریعت اسلام شغل و پیشۀ مجسمهسازی را نیز تحریم نموده است؛ اگرچه این وظیفه را شخص برای غیر مسلمانان هم انجام بدهد، چنانچه در حدیثی که قبلاً بیان شد اینگونه شخص از معذبترین اشخاص در روز قیامت خواهد بود، و در روز قیامت مکلف ساخته میشود که به مجسمهیی که آن را ساخته است روح بدمد [۲۵۰]. در حالی که این کار را هرگز کرده نمیتواند.
بنابراین، موجودیت مجسمهها در خانه در دین اسلام حرام ساخته شده و مسلمانان از مصروفیت به این وظیفه ممنوع ساخته شدهاند، این که چرا مجسمه و مجسمهسازی در اسلام حرام شده است علتها و حکمتهای متنوع دارد که به بیان آن از بلای اشارت احادیث باید پرداخت.
یکی از علتها تحریم مجسمه و مجسمهسازی، رعایت و حفظ توحید و یکتاپرستی و دوری از مظاهر شرک و عدم پیروی از بتپرستان و مشرکان است، بتپرستانی که بتها را به دست خود میتراشیدند و سپس با قلبی پر از خوف و امید در برابرشان میایستادند و به تعظیم و احترام بتها میپرداختند، گاهی این کرنش و عبادت را وسیلۀ تقرب به خداوند میدانستند و میگفتند که: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر:۳] [۲۵۱]. و گاهی آن بتها را مستقیماً شریکان خداوند میپنداشتند، از همین است که در آیات زیادی از قرآنکریم شرک مورد تقبیح قرار گرفته و از آن منع به عمل آمده است، قرآنکریم میفرماید: ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢﴾[البقرة: ۲۲] [۲۵۲]. حساسیت دین اسلام در برابر شرک، برای حفظ یکتاپرستی و توحید، از هرگونه شائبهیی به حد اعلای خود رسیده است، و اسلام حق دارد، چنین حساسیت شدیدی را از خود نشان بدهد، چون امتهای که به خاطر یادگار از گذشتگان و مردان صالح و نیکوکار خود مجسمهها ساختند، تا آنها را فراموش نکنند، به مرور زمان این مجسمهها مورد احترام و تقدیس قرار گرفته بالآخره به جای پرستش خداوند آنها را پرستش نمودند، به آن بتها دل بسته و امید خیر و برکت را از آنان داشتند، چنانچه قوم «ود» و «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و نسر به این سرنوشت دچار شدند [۲۵۳].
این مطلب که موجودیت مجسمهها در جوامع بشری و احترام بدانها در نهایت سبب پرستش و عبادتشان میگردد، در روایتی که امام بخاری در صحیحش از ابن عباسبمفسر و دانشمند صدر اول اسلام نقل نموده است، به وضوح بیان شده است، وی روایت نموده است که عبدالله بن عباسبمیفرماید: «صَارَتِ الأَوْثَانُ الَّتِي كَانَتْ فِي قَوْمِ نُوحٍ فِي الْعَرَبِ بَعْدُ، أَمَّا وُدٌّ كَانَتْ لِكَلْبٍ بِدَوْمَةِ الْجَنْدَلِ، وَأَمَّا سُوَاعٌ كَانَتْ لِهُذَيْلٍ، وَأَمَّا يَغُوثُ فَكَانَتْ لِمُرَادٍ ثُمَّ لِبَنِي غُطَيْفٍ بِالْجُرُفِ عِنْدَ سَبَا، وَأَمَّا يَعُوقُ فَكَانَتْ لِهَمْدَانَ، وَأَمَّا نَسْرٌ فَكَانَتْ لِحِمْيَرَ، لآلِ ذِي الْكَلاَعِ. أَسْمَاءُ رِجَالٍ صَالِحِينَ مِنْ قَوْمِ نُوحٍ، فَلَمَّا هَلَكُوا أَوْحَي الشَّيْطَانُ إِلَى قَوْمِهِمْ أَنِ انْصِبُوا إِلَى مَجَالِسِهِمُ الَّتِي كَانُوا يَجْلِسُونَ أَنْصَابًا، وَسَمُّوهَا بِأَسْمَائِهِمْ فَفَعَلُوا فَلَمْ تُعْبَدْ حَتَّى إِذَا هَلَكَ أُولَئِكَ وَتَنَسَّخَ الْعِلْمُ عُبِدَتْ» [۲۵۴].
چون شریعت اسلام آیین مقدسی است که از اساساتش یکی جلوگیری از وقوع فساد است، لذا با هر امری که باعث نفوذ شرک آشکار و خفی در دلها گردد، و پیروی از مشرکان و بتپرستان را تشویق نماید، به مبارزه برمیخیزد. اسلام نمیخواهد برای قوم یا ملت مخصوصی قانونگذاری نماید، بلکه میخواهد جامعۀ بشری را در هر جای دنیا، تا روزی که قیامت میشود به خوبیها رهبری نماید و بر اوضاع و شرایط زندگانی بشر کاملاً آگاه بوده، میداند که برخی از چیزهایی که در زمانی بعید مینماید، در عصر دیگر زود یا دیر به واقعیت ملموس و عینی تبدیل میگردد. بنابراین، از مظاهر شرک به جدیت جلوگیری نموده است [۲۵۵].
دیگر از حکمتهای تحریم مجسمهها موضوعی است که متوجه مجسمهساز میگردد، و آن اینست که با ساختن مجسمه، برای سازندۀ آن غرور دست میدهد و خیال میکند آن را خودش از عدم بوجود آورده است، و به آن حیات بخشیده است، از همین است که در حدیث مبارکه پیامبر اسلام جبرای مجسمهسازان وعید مقرر داشته شده است، آنجا که فرمودهاند: «کسانی که این صورتها را میسازند، در قیامت عذاب کرده میشوند، برایشان گفته میشود که آنچه را ساختهاید زنده گردانید» [۲۵۶].
دیگر از حکمتهای تحریم مجسمهها اینست که این مجسمهها مظاهر افتخار اشخاص عیاش و خوشگذران قرار میگیرد، زیرا ساختمان و اطاقهای خود را بدان مزین کرده، پولهای گزافی را در این راه به مصرف میرسانند، و چون دین اسلام با اسراف و عیاشیهای بیجاه مبارزه میکند، مجسمهها را تحریم نموده است، همانطوری که با همه گونههای اسراف مقابله و مبارزه مینماید، چنانچه خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ١٤١﴾[الأنعام: ۱۴۱] [۲۵۷]. و نیز فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا ٢٧﴾[الإسراء: ۲۷] [۲۵۸].
همچنان کسانی که در این رشته مهارت پیدا میکنند بسیاری اوقات برای آن حد و مرزی را نمیشناسند، تا اندازهیی که از ساختن و به نمایشگذاشتن زنهای عریان و نیم عریان و نیز از ساختن مجسمههای که جز شعایر آیینهای غیر اسلامی است، مثل صلیب مسیحیان و امثال آن خودداری نمیکنند ساختن اینگونه مجسمهها در پهلوی این که بذات خود مجسمه بوده و ممنوع است، باعث ترویج فساد و گناه در جامعههای بشری و اسلامی میگردد، این امر علاوه بر این که از دیدگاه احادیثی که از آنها یادآوری به عمل آمد حرام است، مفاهیم کلی آیات قرآنکریم نیز آن را رد میکند، قرآنکریم میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾[المائدة: ۲] [۲۵۹].
و اما هرگاه مجسمهیی ساخته شود که از ساختنش تعظیم و تقدیس آن و نیز افتخار بدان و خودنمایی با ساختن آن منظور نباشد، هیچ یک از تخلفات روحی و اخلاقی در آن مشاهده نباشد، اسلام آن را حرام نمیداند، مانند اسباب بازی کودکان که به شکل عروسکها یا حیوان دیگری ساخته شود و بچهها با آنها بازی میکنند و بر زمین میکوبند و دور میاندازند که به طور واضح دانسته میشود که جنبۀ تقدیس و تبرک و تعظیم را به خود ندارد [۲۶۰].
از حضرت عایشهلروایت شده که وی از این که با عروسکهایش با همراه دختران خردسال دیگر که با وی دوست بودند در نزد رسول الله جبازی میکرده است خبر میدهد، میگوید که: «كُنْتُ أَلْعَبُ بِالْبَنَاتِ عِنْدَ النَّبِيِّ جوَكَانَ لِي صَوَاحِبُ يَلْعَبْنَ مَعِي، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا دَخَلَ يَتَقَمَّعْنَ مِنْهُ، فَيُسَرِّبُهُنَّ إِلَيَّ فَيَلْعَبْنَ مَعِي» [۲۶۱].
به همین اساس قاضی عیاض/ابراز نظر فرموده است که عروسکهای بازی برای دختران رخصت داده شده و از تحت قانون نهی خارج است و روا میباشد [۲۶۲]. و نیز شیرینیهایی که به اشکال مختلف ساخته میشو و در مراسم ازدواج و جشنوارهها به کار میرود، حکم اسباب بازی را دارد و موجودیت آن باکی ندارد.
دربارۀ مجسمههای ناقص یا عیبدار برخی از علماء ابراز نظر کردند که هرگاه برخی از اعضای آن قطع شده باشد به طریقی که زندگیاش امکان نداشته باشد، جواز دارد و موجودیت آن حلال میباشد، و به حدیثی از آنحضرت جاستدلال نمودهاند که چون جبرئیل÷از داخلشدن به خانۀشان خودداری نمود برایشان فرمود که «فَمُرْ بِرَأْسِ التِّمْثَالِ فَلْيُقْطَعْ حَتَّى فَيَصِيرَ كَهَيْئَةِ الشَّجَرَةِ» [۲۶۳]. بنابراین، هرگاه عضوی از اعضای تمثال قطع شده باشد که زندگیاش بدون آن ممکن نباشد جواز دارد، چنانچه این نظریه درباره تصویرهای بدون جسم هم مطرح شده است.
اما نظر درست اینست که چون جبرئیل÷قطعکردن سر تمثال را درخواست نموده بود، تابسان درختی گردد، عدم حرمت مجسمههای معیوب کریه المنظر بودن آنهاست، بدینگونه که با قطعشدن عضو و یا سرش قیافهاش زشت و ناپسند گردد و از تعظیم و تقدیس و پرستش اثری در آن باقی نماند.
بنابرآنچه گفتیم مجسمههای نیمه تنه امراء و رؤسای که به عنوان تعظیم و احترام در میدانها نصب میشوند، حرمتش بارها بیشتر از مجسمههای کامل کوچک است که فقط برای زینت در منازل نگهداری میشود، زیرا از این مجسمههای منازل برای خوشگذرانی و عیاشی است و آن مجسمههائی که در میدانها و مجامع نهاده میشود برای تقدیس و احترام و پرستش است که کاملاً حرام و گناه بزرگی است [۲۶۴].
[۲۴۶]تفسیر کابلی، ج ۵، ص ۱۴۲. [۲۴۷]مسلم، ج ۲، ص ۲۰۲. [۲۴۸]الحلال والحرام في الإسلام، دکتر یوسف قرضاوی (مصر، قاهره: نشر دارالعروبة طبع سوم ۱۳۸۳ ق) ص ۹۵. [۲۴۹]الهدایة في شرح البدایة، برهان الدین، ابوالحسن، علی بن ابی بکر، فرغانی، مرغینانی، (حنیفه کویته، پاکستان) ج ۱، ص ۱۲۶. [۲۵۰]«إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّذِينَ يُشَبِّهُونَ بِخَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»صحیح مسلم، ج ۲، ص ۲۰۰. [۲۵۱]«ما بتها را عبادت ننمایم؛ مگر به خاطر اینک ما را به خداوند نزدیک بسازند». [۲۵۲]«پس به خداوند شرکهای را مقرر ننمایید، در حالی که میدانید (که او همه چیز را آفریده است)». [۲۵۳]الحلال والحرام في الإسلام ص ۹۶، و تفسیر عزیزی، جزء ۲۹، ص ۱۶۵. [۲۵۴]«بتهایی که در قوم نوح وجود داشت، بعداً به قبایل عرب انتقال یافت، «ود» برای قبیلۀ کلب در «دومة الجندل» و «سواع» در قبیلۀ «هذیل» بود. «یغوث» در اول برای قبیلۀ «مراد» بود و بعد از آن برای قبیلۀ «بنی عطیف» ماند که در «جوف» در نزد «سبا» قرار داشت، «یعوق» برای قبیلۀ «همدان» و «نسر» برای قبیلۀ «حمیر» که اولاد الکلاع بودند مقرر شد، اینها همه با «نسر» نامهای افراد صالحی از قوم نوح÷بودند وقتی فوت نمودند شیطان به اقوامشان این فکر را القاء کرد که در جای نشستن ایشان مجسمههای بسازند و نصب نمایند و این مجسمهها را به نامهایشان بنامند، پس چنین کردند، این مجسمهها پرستش نمیشد، تا زمانی که این گروه مردم مردند و علم و دانش از بین رفت، مجسمهها مورد پرستش قرار گرفت» صحیح البخاری، ج ۲، ص ۷۳۲. [۲۵۵]الحلال والحرام في الإسلام، ص ۹۶. [۲۵۶]«إِنَّ الَّذِينَ يَصْنَعُونَ هَذِهِ الصُّوَرَ يُعَذَّبُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُقَالُ لَهُمْ أَحْيُوا مَا خَلَقْتُمْ»صحیح مسلم، ج ۲، ص ۲۰۲. [۲۵۷]ترجمه: «اسراف نکنید که خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد». [۲۵۸]ترجمه: «هرآینه اسرافکنندگان برادران شیطاناند و شیطان بر پروردگارش زیاد کافرشونده است». [۲۵۹]ترجمه: «بر نیکویی و تقوی همدیگر را کمک نمائید و بر گناه و تجاوز یکدیگر را معاونت نکنید». [۲۶۰]الحلال والحرام في الاسلام، ص ۱۰۰. [۲۶۱]صحیح مسلم، ج ۲، ص ۲۵۸. [۲۶۲]شرح مسلم امام نووی، ابی زکریا یحیی بن شرف نووی، رشیدیه، دهلی، ۱۳۷۶ هـ ق، ج ۲، ص ۲۸۵. [۲۶۳]«امر نمای که سر تمثال قطع شود تا این که درختی بگردد» جامع الترمذی، ج ۲، ص ۱۰۴. [۲۶۴]الحلال والحرام في الإسلام، ص ۱۰۱.