هنر از دیدگاه فقه اسلامی

فهرست کتاب

بخش چهارم: حکم رقص از دیدگاه فقه اسلامی

بخش چهارم: حکم رقص از دیدگاه فقه اسلامی

اسلام علاقه‌های نامشروع بین زن و مرد را حرام اعلان نموده و هر عمل و سخنی را که باعث بازشدن راهی به سوی کار حرامی بگردد حرام دانسته است، هر وظیفه‌یی را که موجب اشاعۀ فساد باشد مردود شمرده با آن مبارزه می‌نماید. بنابراین، رقص و کارهای خلاف عفت را مردود می‌شمارد و آن را به کلی رد می‌نماید، اگرچه برخی مردم این عمل را هنر یا فن بنامند و صاحب آن را هنرمند بدانند و یا این کار را مظهر تمدن فکر کنند.

از همین سبب است که خداوند بزرگ قبل از نهی‌کردن از فعل بد زناکاری از مسایلی که موجب نزدیک‌شدن برآن می‌گردد ابتداءً نهی نموده است، آنجا که فرموده است: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢[الإسراء: ۳۲] [۲۹۱]. زیرا کسی که از ارتکاب مقدمات زنا بدور باشد، از خود زنا هم بدور خواهد بود [۲۹۲].

بنابراین، رقصیدن زن، پسرنابالغ در حضور مردان که وسیله‌یی برای تحریک غرایز شهوانی است حرام است، و دین اسلام آن را به عنوان پیشه نمی‌پذیرد، شریعت اسلام به خاطر مسدود نمودن دروازه‌های فحشا و فساد، نظر نمودن همراه شهوت را به سوی زن نامحرم و پسر خوشروی نابالغ حرام دانسته است [۲۹۳]. و لذت‌بردن از آن را زنا برشمرده و از گناهان اعلام داشته است، پیامبر جضمن حدیثی فرموده‌اند: «... العَيْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ...» [۲۹۴]. مسلم است که حرکات زن و پسر رقصنده در هنگام رقص باعث تحریک غرایز شهوانی گردیده تماشاکننده را اغوا می‌کند و بر فساد می‌کشاند، بناء در چنین حالی نظر به شدت علت حرمت، خود هم شدیدتر بوده، گناه نظرکننده و تماشاچی هم بیشتر خواهد بود.

همچنان از پیامبر بزرگوار اسلام جحدیثی به روایت ابی هریرهسمنقول است که ایشان زن‌های رقصنده‌یی را که با لباس‌های نازک وجود خود را برای مردم ظاهر ساخته و نمایش می‌دهند، موی‌های سر خود را به اشکال برانگیزنده و جالبی و درمی‌آورند و با رقصیدن و نمایش حرکات موزون، نظر جوانان را به خود جلب می‌نمایند و وسیلۀ اغوای‌شان می‌گردند و از این طریق جامعه را به فساد می‌کشانند، به عذاب خداوند وعده دادند و از اهل دوزخ معرفی داشته‌اند، چنانچه فرموده‌اند: «صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلاَتٌ مَائِلاَتٌ رُءُوسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لاَ يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلاَ يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا» [۲۹۵].

این حدیث مبارکه را دانشمندان از معجزات نبوت برشمرده‌اند که در جوامع بشری اکنون تحقق و مصداق پیدا کرده است [۲۹۶]. بر همین اساس است که دانشمندان علوم اخلاق و تهذیب نفس رقصیدن را از مهلکات و گناهان محسوب داشتند، مؤلف طریقۀ محمدیه، رقص را از آفات بدن برشمرده، به نقل از امام ابوالوفاء عقیل، به آیۀ: ﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ[الإسراء: ۳۷] [۲۹۷]. بر حرمت آن استدلال جسته است، همچنان وی به نقل از کتاب‌های فتاوی مثل، تاتارخانیه، ذخیره، بزازیه، و... اجماع و اتفاق امامان مذاهب چارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل) را بر عدم جواز و حرمت رقص بیان داشته است [۲۹۸].

و اما اگر به رقص به دیدۀ تقدیس نگریسته شود و به عنوان عبادت مطرح شود، چنانچه برخی صوفی مآبان چنین ادعاها و خیالاتی دارند، بازهم نمی‌تواند جواز داشته باشد، زیرا در کتاب‌های فقه و فتاوی در رابطه به رقصی که از طرف برخی از صوفیه انجام می‌پذیرد چنین ابراز نظر شده که ایشان از راه مستقیم انحراف کرده‌اند، چنانچه در فتاوای عالمگیری آمده که از امام حلوانی در رابطه به رقص و موسیقی صوفیه سؤال شد که ایشان با انجام این اعمال مقام و منزلت‌یی را ادعا دارند به جواب گفت که: «افتروا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ» [۲۹۹].

بر علاوۀ آنچه گفتیم، در همین فتاوی آمده است که آنچه را صوفیۀ زمان ما از موسیقی و خواندن و رقص فعل می‌کنند و به فعل مشایخ قبلی استمساک می‌جویند، حرام است و نشستن با این گروه حرام می‌باشد [۳۰۰].

اولین کسانی که رقص را اختراع نمودند اصحاب سامری بودند که به دور گوساله جمع شدند و با علاقه و عشق به دور آن پایکوبی و رقص و ساعت‌تیری می‌نمودند، می‌دانیم که این رقص اصحاب سامری جنبۀ تقدس و تعبد را داشته و به عنوان عبادت مطرح بوده است، زیرا که سامری از افراد جامعۀ دورۀ حضرت موسی÷بود، چون موسی÷برای مناجات به کوه طور رفته بود، سامری که زرگری یاد داشت، طلاهای بنی اسرائیل را به طریق عاریت جمع نمود و گوساله‌یی ساخت و از خاک جای سم اسب جبرئیل÷که هنگام عقب‌نشینی از دست سپاه فرعون، بنی اسرائیل را همراهی می‌کرد، و سامری از آن گرفته بود و حفظ کرده بود، در بینی گوسالۀ ساخته خودش دمید، گوساله به صدا درآمد و سامری برای بنی اسرائیل گفت که: این خدای شما است، ایشان هم بدور گوسالۀ مذکور جمع شدند و می‌رقصیدند [۳۰۱].

صاحب تفسیرات احمدیه حدیثی را که برخی از متصوفین در قسمت جواز رقص به آن استدلال می‌کنند مبنی بر این که آنحضرت جبا جمعی از یاران خود، هنگامی که جبرئیل÷برایشان داخل‌شدن فقیران را به جنت مژده داد، با شنیدن شعری از افراد حاضر به تواجه و رقص پرداختند، ضعیف معرفی نموده و غیر صحیح می‌داند و می‌گوید که: اهل حدیث در قسمت صحت آن حدیث سخن زده‌اند و آن را صحیح ندانسته‌اند، بناء استدلال صوفیه به این حدیث از قوت برخوردار نبوده سخن‌شان بر دلیل شرعی استوار نیست [۳۰۲].

حقیقت این است که رقص را همان صوفی نمایانی می‌ستایند و بدان مصروف می‌گردند که نه از شریعت آگهی دارند و نه امور طریقت را باخبر‌اند، این که رقص در شریعت اسلام و روش صوفیانۀ مشایخ تصوف اصلی ندارد، نه تنها در کتب فقه و فتاوی بلکه در کتاب‌های تصوفی نیز به وضاحت مشاهده می‌گردد، در کتاب کشف المحجوب که از بزرگ‌ترین کتب تصوفی است آمده است که: «بدان که اندر شریعت و طریقت، مر رقص را هیچ اصلی نیست، از آنچه آن لهو بود به اتفاق همه عقلا، چون به جد باشد، و چون به هزل بود لغوی، و هیچکس از مشایخ آن را نستوده است، و اندر آن غلو نکرده، و هر اثر که اهل حشو اندر آن بیارند، آن باطل بود. و چون حرکات وجدی و معاملات اهل تواجر، بدان مانند بوده است، گروهی از اهل هزل بدان تقلید کرده‌اند، و اندر آن غالی شده و از آن مذهبی ساخته.

و من دیدم از عوام، گروهی می‌پنداشتند که مذهب تصوف جز این نیست، آن بر دست گرفتند، و گروهی اصل آن را منکر شدند، در جمله پای‌بازی شرعاً و عقلاً زشت باشد از اجهل مردمان، و محال باشد که افضل مردمان آن کنند، اما چون خفتی مردل را پدیدار آید و خفقانی بر سر سلطان شود وقت قوت گیرد، حال اضطراب خود پیدا کند، ترتیب و رسوم برخیزد، این اضطراب که پدیدار آید، نه رقص باشد و نه بازی، و نه طبع‌پروردن که جان‌گداختن بود و سخت درو افتد آن کس از طریق صواب که آن را رقص خواند...» [۳۰۳].

و اما رقص‌های که جنبۀ عنعنوی و ملی را دارد و در هنگام برگزاری محافل عروسی و نکاح توسط مردان اجرا می‌شود، نه محرک قوای شهوانی می‌گردند و به عنوان تعبد و تقدس مطرح‌اند، بلکه به منظور تفریح و خوش‌ساختن روح و وجود انجام می‌یابد، می‌توان آن را مباح دانست و به منزلۀ بازی‌های تفریحی برشمرد که مباح بوده و جواز دارد، چنانچه در حدیثی از عایشهلروایت است که حبشی‌ها در مسجد نیزه‌بازی می‌کردند و وی در حالی که پیامبر جاو را به عبایش پوشانده بودند تماشا می‌نمود [۳۰۴].

[۲۹۱]ترجمه: «به زناکاری نزدیک نشوید، زیرا که زناکاری عمل زشت و روش بدی می‌باشد». [۲۹۲]الحلال والحرام في الإسلام ص ۱۲۵. [۲۹۳]رد المحتار، ج ۱، ص ۲۷۲ و ۲۷۳. [۲۹۴]«زناکاری با هردو چشم دیدن به سوی نامحرم است» مشکوة المصابیح، ص ۲۰ به روایت مسلم. [۲۹۵]«دو گروه از اهل دوزخ‌اند که من ایشان را (تا حال) ندیده‌ام، یکی گروهی‌اند که قمچین های دارند مانند دم گاو و مردم را بدان قمچین‌ها می‌زنند، و دیگر زن‌های (به ظاهر) پوشیده (ولی در حقیقت) برهنه‌اند، میل دهنده (مردم) و میل‌کننده (به سوی مردم)اند، سرهای‌شان مثل کوهان شتر است، به جنت داخل نمی‌شوند، و بوی آن را درنیابند در حالی که بوی آن را مسافۀ زیاد به مشام می‌رسد» صحیح مسلم، ج ۲، ص ۲۰۵. [۲۹۶]شرح مسلم امام نووی ج ۲ ص ۲۰۵. [۲۹۷]«در روی زمین متکبرانه راه مرو». [۲۹۸]طریقۀ محمدیه، شیخ امام محمد رومی برکلی افندی (پاکستان، لاهور: مطبعة محمدیه ۱۳۱۲)، ص ۲۶۵ و ۲۶۶. [۲۹۹]«بر خداوند دروغ و افترا نموده اند» عبارت عربی است که از آیه‌های قرآنکریم اقتباس شده است، مثل آیۀ ۱۱۶ سورۀ نحل، و آیۀ ۷ سورۀ صف و... [۳۰۰]فتاوای عالمگیری، ج ۵، ص ۲۳۵. [۳۰۱]تفسیر خازن، ج ۴، ص ۲۳۵. [۳۰۲]تفسیرات احمدیه، شیخ احمد (مشهور به ملاجیون جونفوری) رحیمه، دیوبند بدون تاریخ، ص ۴۰۱. [۳۰۳]کشف المحجوب، ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هُجویری غزنوی (پاکستان، اسلام‌آباد؛ انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران – پاکستان ۱۳۷۴ هـ ش) ص ۵۹۸. [۳۰۴]«عَنْ عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَوْمًا عَلَى بَابِ حُجْرَتِي، وَالْحَبَشَةُ يَلْعَبُونَ فِي الْمَسْجِدِ وَرَسُولُ اللَّهِ جيَسْتُرُنِي بِرِدَائِهِ، أَنْظُرُ إِلَى لَعِبِهِمْ»بخاری، ج ۱، ص ۶۵.