مقدمه
انسان موجودی است که مکلف، که با آفریدهشدنش در روی زمین به تکالیفی از اوامر و نواهی، از جانب خداوند بزرگ، مورد امتحان و آزمایش قرار گرفته است، هرچند که داوری در دنیا، از جانب خداوند قبلاً مقدر شده است، اما در کسب اعمال مخیر است که بر مبنای همین جنبۀ اختیارش مورد ثواب و عقاب قرار میگیرد.
روی همین اساس در وجود انسان غرایز گوناگونی به ودیعت نهاده شده است، تا هریک از این غرایز دل و ضمیرش را به راهی دعوت کند و به مسیری فرا خواند، و به اینگونه آزمایش و امتحان تحقق و ثبات پذیرد، برخی از غرایز، انسان را به سوی فساد و فحشا، جاهطلبی و خودنگری، دنیاپرستی و... میکشاند، اما برخی غرایز دیگر در مقابل او را به مسیر عبادت و خداپرستی، عدالت و انصاف، خدمت به همنوعان و... فرا میخواند، چنانچه این مفهوم از حدیث مبارکه پیامبر اسلام جدانسته میشود، آنجا که فرمودند: «إِنَّ لِلشَّيْطَانِ لَمَّةً بِابْنِ آدَمَ وَلِلْمَلَكِ لَمَّةً فَأَمَّا لَمَّةُ الشَّيْطَانِ فَإِيعَادٌ بِالشَّرِّ وَتَكْذِيبٌ بِالْحَقِّ وَأَمَّا لَمَّةُ الْمَلَكِ فَإِيعَادٌ بِالْخَيْرِ وَتَصْدِيقٌ بِالْحَقِّ...» [۱].
بشریت تنها با نیروی عقل صرف نمیتواند به کمال حقیقی دست یابد و خود را به نیکبختیها برساند، زیرا عقل وی به حقایق اشیاء و امور، طورکامل پی نبرده است، چه عقل خودش، از مخلوقات بوده به درجۀ کمال نرسیده است. بنابراین، آفرینندۀ جهان و کائنات آن که ذرهیی از احوال و حقایق اشیاء بر او پوشیده نیست، جهت رهنمایی بندگان، پیام آورانی را از بین خود انسانها برگزید، تا در همه امور، بشریت را به سوی خوبیها رهبری نمایند، و به سعادت حقیقی برسانند، و درین مسیر خود ذات مقدس آفریدگار، رهنما و یاورشان باشد، و برای این پیامبران کتابهایی را به عنوان دستورالعمل نازل فرمود، تا چراغ راهشان بوده میان حق و باطل فاصل باشند، چنانچه آخرین پیامبران حضرت محمد جو آخرین کتابهای آسمانی قرآن عظیم الشان میباشد.
علاوه بر این، ارسال و بعثت پیامبران†و نزول کتابهای آسمانی بر ایشان دروازۀ معذرت بندگان منحرف و نافرمان را مسدود میسازد، تا در حضور خداوند بزرگ، حجت و برهانی مبنی بر عدم تقصیر در ایمان نیاوردن، به خاطر نبود پیامآوردن نداشته باشند، و استدلال نکنند که ما را پیامآورانی نیامده بود، ورنه ایمان میآوردیم. چنانچه درین رابطه قرآنکریم میفرماید: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ﴾ [۲][النساء: ۱۶۵].
آنچه در دین مقدس اسلام [که آخرین همه ادیان آسمانی است] مطالعه میشود، این است که قواعد و اصول جامع آن، همه ابعاد زندگی آنان را در نظر داشته است، در بعد معنوی او را تشویق به عبادت و پرستش آفریدگارش نموده تا به خدمت وی کمر بندد و در راه دوستی و محبت او عشق بورزد، و این طریق خود را سزاوار نعماتش گرداند و رضای او را به دست آورد، و در بعد مادی برای وی اجازه داده شده، تا از نعمتهای آفریده شده، استفاده نماید، و با این استفاده به پرورش وجودش پرداخته خود را آمادۀ استقامت بیشتری در قسمت بازایستادن به خدمت مولا گرداند، بناء اسلام انسان را نه موجودی روحی صرف میداند و نه مادی صرف، بلکه او را مأمور میسازد، بین این هردو جنبه، طور عادلانه قدم بردارد، چنانچه خداوند بزرگ میفرماید: ﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ﴾[القصص: ۷۷]. قرآنکریم و سنت نبوی جاست، قرآنکریم فرموده است: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾ [۳][الإسراء: ۹]. و نیز فرموده است: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [۴][الحشر:۷].
این اصول و مقررات که از قرآن و سنت سرچشمه گرفته به یقین پاسخگوی نیازمندیها بشریت است، جهان انسانیت وقتی میتواند نیکبختیها را دریابد که به دین خدا بازگشته او تعالی را مولی و مالک خود بداند، دیگر هیچ طاغوتی را به عنوان آقا و صاحب اختیار خود نشناسد. ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ﴾[البقرة: ۲۵۶]. [۵]
بر مبنای آنچه که گفتیم کسی که به خداوند ایمان دارد و خود را مسلمان میداند، باید در تمام امور اعتقادی و عملی، گوش به فرمان احکام دین خدا باشد، برایش جواز ندارد در برابر آن از رأی شخصیاش پیروی نماید و کردارش را طبق خواستههای نفسانیاش عیار سازد، و برای خود از نفس خود قانونگذاری نماید و قانونگذار دیگران باشد، بدون این که هیچ توجهی به مصادر تشریعی داشته باشد، و یا این که اوامری را بپذیرد که در نظر عقل خودش مورد تأیید قرار بگیرد و اموری را که از نگاه عقل ظاهر بین و کوتاه اندیش وی مورد تأیید قرار نگیرد، آنها را مردود پندارد، اینگونه طرز فکر از دیدگاه قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است، چنانچه فرموده است: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ﴾[الجاثیة: ۲۳] [۶]. و نیز فرموده است: ﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥﴾[البقرة: ۸۵] [۷].
انسان مؤمن را لازم است، حلالنمودن و حرامساختن اشیاء را حق خداوند و پیامبرش بداند و عقیده داشته باشد که هیچکس دیگر حق ندارد و نمیتواند حلالی را حرام بگوید، و حرامی را حلال اعلان بدارد، زیرا فقط خداوند است که به ظواهر و بواطن اشیاء آگاه است، لذا مؤمن هیچگاه برای خود حق تحریم و تحلیل اشیاء را نمیدهد، قرآنکریم فرموده است: ﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ٣٢ قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ﴾[الأعراف: ۳۲-۳۳] [۸]. و نیز فرموده است: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦﴾[النحل: ۱۱۶] [۹].
همچنان برای شخص مؤمن مناسب نیست خود را در برابر احکام الهی و اوامر او تعالی صاحب اختیار بداند و از آن سرکشی کند، درین باره خداوند فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ﴾[الأحزاب: ۳۶] [۱۰].
در اسلام حرام آن چیزهایی است که قرآن و سنت آن را حرام دانسته باشد، و حلال آن است که این دو منبع آن را حرام شمرده و یا از تحریم آن سکوت نموده باشد، و آنچه از اجماع امت و فقهای مجتهدین مبنی بر تحریم و تحلیل اشیاء نقل شده و در دست است، براساس همین دو منبع و مأخذ (کتاب و سنت) استوار است.
شخص نظردهنده در زمینۀ حکم اسلام دربارۀ یکی از امور زندگی، باید تعادل و میانهروی را به دقت حفظ نموده از دو جانب افراط و تفریط خود را نگهدارد، زیرا توسط و میانهروی در فرهنگ اسلامی همیشه مورد ستایش قرار داشته است، قرآنکریم فرموده است: ﴿وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ﴾[لقمان: ۱۹] [۱۱].
افراط و سهلانگاری در امور دینی باعث میشود که انسان از راه راست و مسیر اصلی دین منحرف گردد، امور غیر دینی وارد دین گردیده، بدعتها رواج یابد و نتیجتاً افراد جامعه محرمات را حلال پندارند، و بالآخره چهرۀ اصلی دین عوض گردد، چنانچه این وضع و کیفیت در آئین نصرانیت قبل از اسلام و حال به مشاهده رسیده است، قرآنکریم دربارۀشان میفرمایند: ﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ﴾[الحدید: ۲۷] [۱۲]. به همینگونه تفریط در امور دینی و زندگی و سختگیریهای بیمورد که خلاف مدلول نصوص شریعت باشد، مانع پیشرفت آئین مقدس اسلامی در جوامع بشری گردیده، باعث بر بدنامی آن در نظر کسانی میگردد که از آن مطالعۀ درست ندارند، و این کار در نتیجه راهی به سوی زبونی و ناکامی شخص سختگیر خواهد بود، پیامبر بزرگوار اسلام فرمودهاند: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ» قالها ثلاثاً [۱۳]و نیز فرمودهاند: «وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ» [۱۴].
یکی از بخشهای زندگی که انسانها در آن فعالیت دارند، حوزۀ هنر و هنرمندی است، طبیعت بشری طوری آفریده شده که از برخی پدیدههای جهان، به ویژه از چیزهای تازه و نو، لذت میبرد، و ههمین چیز باعث شده که افراد بشر به هنر دست بزنند، فعالیتهای بشر در قسمت سرایش شعر، مجسمهسازی، تصویرسازی، رقص، موسیقی و نوازندگی و تیاتر از سابقۀ تاریخی برخوردار است، و بشریت کم و بیش در تمام زمانههای قبل و بعد از ظهور اسلام بدان اشتغال داشته است، و نیز رادیو و تلویزیون که از جملۀ ابزار و اسباب سمعی و بصری است که در زمینههای مختلف هنری از آن کار گرفته میشود و تهیۀ برنامههای آنها هنرمندانه است.
دین مقدس اسلام که کاملترین و آخرین ادیان آسمانی است، مثل قانونگذاریاش در سایر قسمتهای زندگی انسانها، دربارۀ موارد مذکور نیز به قانونگذاری پرداخته است، تا در حوزۀ هنر اعتدال مد نظر گرفته شده، لجام گسیختگی به وجود نیاید، و چنین نشود که به بهانۀ هنر و هنرمندی، جامعه به پرتگاه نابودی معنوی سقوط نماید و از راه به بیراهه سوق داده شود، زیرا لذتبردن و استفاده از فراوردههای عاطفی بدیع و بکر، و نیز ایجاد همچو آثار هنری توسط اذهان و طبایع مبتکر و با استعداد، تا هنگامی مطلوب و قابل تأیید است که در پهلوی افادۀ این لذت و فرحت بخشی، برای هنرمند و مشاهدهکنندۀ هنر، جنبهیی منفی دیگری را با خود نداشته باشد، و اما آنگاه که جانب زشتی آن نسبت به خوبیها و محاسنش افزودنی داشته باشد، اسلام حق دارد قاطعانه به تحریم آن عمل بپردازد و در برابرش قیام کند و ممنوعش اعلان نماید، اگرچه عدهیی آن را هنر و صاحب آن را هنرمند بنامند.
بنابر آنچه گفتیم حوزۀ هنر و هنرمندی در زندگی ما باید با معیار شریعت متوازن و متعادل ساخته شود و تا حدودی که شریعت الهی به ما اجازه داده در کارهای هنری پیش برویم و از آنچه نهی فرموده خود و دیگران را باز داریم، اگرچه این امور را دیگران هنرهای متعالی بپندارند و آنگاه که چنین توازن و تعادلی را در زمینۀ هنر و هنرمندی به وجود آوریم، بدون شک میتواند کارهای هنری ما در پلهوی سایر کردار ما در زندگی، هرگاه با نیت خیر و اخلاص همراه باشد، در زمرۀ حسنات و نیکوییها داخل گردیده هنرمند و هنر ما مصداق این آیۀ مبارکه قرار گیرند که ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳] [۱۵].
[۱]«بدون شک در وجود فرزند آدم شیطان و فرشته را تصرفی دارد، تصرف شیطان همانا بازگردانیدن به سوی بدی و تذبب به حق است، و تصرف فرشته بازگردانیدن به سوی خیر و تصدیق به حق است» مشکوة المصابیح محمد بن عبدالله خطیب تبریزی (دهلی: نشر عبدالغفار، أصح المطابع، ۱۳۸۹ ق ص ۱۹). [۲]ترجمه: «پیامبران مژدهدهنده و ترسانندهیی را (فرستادیم) تا مردم را پس از ارسال پیامبران بر خداوند دلیلی نباشد» [۳]ترجمه: «یقیناً که این قرآن به آنچه که استوارتر است رهبری میکند». [۴]ترجمه: «و آنچه را پیامبران برایتان آورده است بگیریدش و از آنچه شما را منع میکند باز ایستید». [۵]ترجمه: «کسی که گمراهکنندگان را منکر شود و به خدا ایمان آورد، پس یقیناً به دستاویز محکمی چنگ زده که آن را انقطاعی نمیباشد». [۶]ترجمه: «آیا دیدی کسی را که خواهش خود را معبود خود گرفته است، و او را خداوند با وجود علم (به استعداد بدش) گمراه کرده است، و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشم وی پردهیی افکنده است». [۷]ترجمه: «آیا به حصهیی از کتاب ایمان میآورید و حصهیی دیگر کافر میشوید، پس جزای کسی که از شما چنین کند، چیزی جز رسوایی در زندگی دنیا نیست، و روز قیامت به سوی سختترین عذاب باز گردانیده میشوند، و خداوند از آنچه انجام میدهید بیخبر نیست». [۸]ترجمه: «بگو: زینتی را که خداوند برای بندگانش پیدا کرده است، و روزیهای پاکیزه را کی حرام کرده است؟ بگوی: در حقیقت این نعمتها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردند، در روز قیامت برایشان خاص شده، همچنین نشانهها را برای گروهی که میدانند بیان میکنیم، بگو که: بدون شک پروردگارم بیحیائیها را حرام کرده است، آن بیحیائیهای که آشکارند و آنهایی که پوشیدهاند، و (حرام نموده) گناه را». [۹]ترجمه: «برای چیزی که زبان شما حکم او را به دروغ یان میکند، مگویید که این حلال است و این حرام است، تا (بدین طریق) بر خداوند دروغ را افترا نمایید، هرآینه آنان که بر خداوند به دروغ افترا میکنند رستگار نمیشوند». [۱۰]ترجمه: «برای مرد مؤمن و زن مؤمن روا نیست که چون خدا و رسول او امری را مقرر کند، ایشان را اختیار باشد در کارشان». [۱۱]ترجمه: «و در رفتار خود میانهرو باش». [۱۲]ترجمه: «و ترک دنیا را که آن را آنها نو پیدا کرده بودند، ما برایشان آن را فرض نگردانیده بودیم». [۱۳]«سختگیرندگان هلاک شدند» این سخن را سه بار گفتند. ریاض الصالحین امام ابی زکریا یحیی بن شرف نووی و دمشقی «ترجمۀ عبدالله خاموش هروی»، (تهران: نشر احسان، چاپ مهارت، چاپ سوم ۱۳۷۷ ش) ص ۱۱۸ به روایت مسلم. [۱۴]«کسی که با دین سختگیری کند مغلوب و زبون میگردد» همچنان به روایت از صحیح البخاری. [۱۵]ترجمه: «بگو که: هرآینه نماز من، عبادت من، زندگی من و مردن من، خاص برای خداست که پروردگار عالمیان است، او را شریکی نیست، و به همین چیز من مأمور ساخته شدم و من اولین مسلمانها هستم».