مقدمه چاپ اول از مؤلف
سپاس خدای دو جهان را سزاست که در کتاب با عظمت قرآن، شیوۀ تربیت انسان را، به عرصۀ بیان آورد و اصول هدایت، نیکی و اصلاح بشری را در احکام شرع مقدس اسلام آشکار کرد.
و سلام و درود بر آن سرور محبوب ـ حضرت محمد جـ کسی که خداوند متعال او را برای تربیت کل جامعۀ انسانی برانگیخت و رسالتش بالاترین مراتب افتخار و عظمت و منتهای بزرگی و سروری را برای جامعۀ بشری به ارمغان آورد.
و سلام و درود بر یاران و یاوران پاک و وارستهاش، کسانی که برای تمامی نسلهای بعد از خود الگوهای منحصر بفردی بودند که شیوۀ بنای امت اسلام و تربیت انسان را به بشریت آموختند.
و سلام و درود بر کسانی که طریق آنان را بر میگزینند و راه آنان را به نیکی دنبال میکنند، سلام و درودی مدام و پیوسته تا روز قیامت!
یکی از بزرگترین رهآوردهای اسلام برای بشریت آن بود که قانونی شامل و فراگیر عرضه کرد که بر مبنای آن میتوان جامعه و تمدن مطلوب بنا کرد و قواعد رشد و تکامل اجتماعی را به بهترین وجه متحقق ساخت.
این رهآورد وسیلهای بود تا انسان سرگردان را از تاریکی شرک و نادانی و گمراهی و هرج و مرج به وادی پر نور توحید، آگاهی و هدایت رهنمون شود.
خدایﻷدر کلام استوار خویش، حقیقت مذکور را اینچنین بیان میدارد:
﴿ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦ ﴾[المائدة: ۱۶].
«به حقیقت از جانب پروردگار، کتابی روشنگر و نوری هدایتگر، برای شما آمده است که بوسیله آن، کسی را که طالب رضایت اوست به راه سلامت و نیکبختی راهنمائی میکند و باذن خدای تعالی شما را از تاریکی به جانب روشنی خارج کرده و به راه راست هدایت مینماید».
اعتراف دشمنان به زنده ماندن و جاودان بودن برنامه و احکام دین و تداوم رشد روزافزون آن، مایۀ افتخار و سرافرازی مسلیمن است. در اینجا خطاب ما به کسانی است که اندیشۀ غربیها آنان را شیفتۀ خود کرده و اعتراف آنان برای ایشان حجت است، بنابراین مناسبت دارد در اینجا نمونههائی از گفتههای قابل تعمق و ستایشهای واقعبینانۀ آنان را بیان کنیم، تا بدانید اندیشمندان غیرمسلمان، اما منصف، دربارۀ دین جاودان اسلام و آموزشهای ارزشمند آن چه میگویند.
* «گوستاو لوبون» به نقل از «استاد لیبری» میگوید:
«اگر عربها بر صحنۀ تاریخ ظهور نمیکردند، نهضت تحول و ترقی اروپا چندین قرن عقب میافتاد».
* «آقای لین بول» در کتاب «عرب در اسپانیا» میگوید:
«در زمانی که اندلس رهبریت علم و دانش جهان را به عهده داشت و پرچمدار تمدن و فرهنگ بود، اروپای بیسواد در جهل و نادانی و محرومیت غوطه میخورد».
* «الیاس ابو شبکه» در کتابش به نام «روابط فکری و روحی بین اعراب و اروپائیان» میگوید:
«انقراض تمدن عرب حادثۀ شومی برای اسپانیا و اروپا بود، اندلس خوشبختی را فقط در سایۀ اسلام تجربه کرد و آنگاه که اعراب رفتند، ویرانی جای زیبائی، ثروت و آبادانی را پر کرد».
* نویسندۀ کتاب «تاریخ عرب» به نام «سید یلوت» اینچنین بیان میدارد:
«مسلمانان در قرون وسطی یکهتاز علوم و فلسفه و صنایع بودند و به هر کجا که قدم میگذاشتند آن را رواج میدادند و دستاوردهای علمی و صنعتی بواسطه ایشان به اروپا نیز راه یافت، پس علت ترقی و تحول اروپائیان مسلمین بودند».
* بسیاری از تحصیلکردهها و اهل علم اعتراف فیلسوف معروف انگلیسی «برنارد شاو» را در ارتباط با موضوع فوق میدانند، این اندیشمند غربی میگوید:
«حقیقتاً دین محمد به دلیل تازگی و جوشش شگفتانگیز آن قابل ستایش است و تنها دینی است که در دورانهای مختلف حیات بشری توانسته است نیازهایش را جواب گوید و اگر امروز مردی همانند محمد رهبری جهان را به عهده میداشت، در حل مشکلات دنیای امروز، حتماً موفق میشد».
نمونههائی که گذشت و گفتههای بسیار دیگری که مجال ذکر آن نیست، برای هر انسان اندیشمند و دارای بصیرت، دلائل قاطعی است بر اینکه اسلام شامل مجموعۀ قوانین و نظامی است که قادر است تمدن و نظام اجتماعی مطلوب را بنا کند، این واقعیتی است که حتی دشمنان ما نیز به آن اقرار میکنند که مایه مباهات ماست و فضیلت و برتری واقعی آن است که دشمنان به آن گواهی دهند. شاعر میگوید:
شهد الأنام بفضله حتی العدا
والفضل ما شهدت به الأعداء
«تمامی آدمیان به فضل او شهادت دادند، حتی دشمنان، و فضیلت واقعی آن است که دشمنان به آن شهادت دهند».
در این جا چند سؤال پیش میآید. گفتیم احکام و دستورات از مبداء آسمانی است، فراگیر و کامل است و ویژگی مهم دیگرش آن است که در شرایط متغیر قابل استفاده است، آیا این اصول فراگیر و دستاوردهای همیشه زنده واقعاً وجود داشته و تحقق پیدا کرده است؟
آیا انسانها در طول تاریخ حقیقت آن را لمس کردهاند؟ و به چشم خود نظارهگر آن بودهاند؟ یا فقط اندیشهها و نظریات ذهنی است که در لابلای کتابها پیدا میشود؟
جواب این سؤالها را به، «سید قطب/» واگذار میکنیم و چگونگی آن را از زبان او میشنویم:
«پیروزی واقعی «محمدبن عبدالله» زمانی بود که صورتهای زندهای از ایمانش را در شخصیت والای یارانی که خود تربیت کرده بود، به نمایش گذاشت. انسانهائی که طبیعت بشری داشتند اما خوی آنان آسمانی بود و از هر کدام از آنان قرآنی زنده ساخت که بر زمین راه مییافت، روزی که از هر کدام از یارانش آنچنان الگو و نمونهای ساخت که دیدن آنان برابر با دیدن اسلام بود.
عبارات به تنهائی اثری ندارند و کتابها در عمل کاری صورت نمیدهند، مگر آنکه کسی آنها را اجرا کند و اصول، بهطور مجزا حیاتی ندارند، آنگاه جان میگیرند که بصورت شیوۀ عملی تحقق یابند.
پس در ابتدا قصد حضرت محمد جپرورش و ایجاد انسان نمونه بود، نه آنکه موعظه کند و سخنان زیبا بگوید. هدفش آن بود که امتی بسازد، نه آنکه بنیانگذار یک اندیشه فلسفی باشد. بیان تفکر و اندیشه را قرآن به عهده گرفت و رسالت پیامبر بزرگوار ما آن بود که اندیشۀ مجر را به واقعیتی ملموس و مرئی تبدیل کند.
بنابراین پیروزی واقعی رسول خدا جزمانی بود که براساس تفکر اسلامی، شخصیت ارجمند یارانش را بنیان نهاد و ایمان آنان را از دایرۀ ذهن به حوزۀ عمل کشاند و هزاران نسخه از قرآن را چاپ و منتشر کرد، اما او کلمات را بر اوراق کتابها ننوشت بلکه با نور وحی بر صفحۀ قلب یارانش برشتۀ تحریر در آورد و آنان را رها کرد تا به جامعۀ بشری وارد شوند و به زبان عمل بگویند که پیامی که «محمدبن عبدالله» از جانب خداوند آورد چه بود».
کسی که بخواهد تربیت جمع اوّل یاران پیامبر جو کسانی را که به دنبال آنان آمده و راهشان را پی گرفتند، درک کند باید به تاریخ مراجعه کند تا بتوان آثار و فضایل ارزشمند اخلاقی آنان را دریابد.
آیا تاریخ، بزرگوارتر، مهربانتر، عظیمتر و آگاهتر از آنان بخود دیده است؟
برای درک عظمت شخصیت آنان کافی است که توصیف قرآن را دربارۀ ایشان بشنویم که افتخار و مباهات و جاودانگی را برای آن یاران ارجمند به ارمغان میآورد، آنجا که میفرماید:
﴿ مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ ﴾[الفتح: ۲۹].
««محمد» پیامبر خداست و کسانی که با او هستند، بر کافران سخت، و بین خود مهربانند. ایشان را رکوعکننان و سجدهکنان میبینی، فضل و خوشنودی خدای تعالی را طلب میکنند، نشانه ایشان ظاهرشدن اثر سجود در صورتهایشان است».
و میفرماید:
﴿ كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨ وَفِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ١٩ ﴾[الذاریات: ۱۷- ۱۹].
«آنان اندکی از شب را میخوابیدند [و بیشتر آن را به عبادت و بندگی میگذراندند [و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش میکردند و در اموالشان حقّی برای سائل تهیدست و محروم از معیشت بود».
و میفرماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ ﴾[الحشر: ۹].
«و آنانکه پیش از مهاجرین در سرای هجرت و ایمان جای گرفتند و کسی را که بسوی ایشان هجرت کنند دوست میدارند و از آنچه که به ایشان داده شود در دل خویش نیازی نیابند و دیگران را بر خود مقدم میدارند، اگرچه خود محتاج باشند و حقیقتاً کسانی که از بخل خویش در امان باشند رستگارند».
و میفرماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ ﴾[الحشر: ۹].
«و آنانکه پیش از مهاجرین در سرای هجرت و ایمان جای گرفتند و کسی را که بسوی ایشان هجرت کنند دوست میدارند و از آنچه که به ایشان داده شود در دل خویش نیازی نیابند و دیگران را بر خود مقدم میدارند، اگرچه خود محتاج باشند و حقیقتاً کسانی که از بخل خویش در امان باشند رستگارند».
و میفرماید:
﴿ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣ ﴾[الأحزاب: ۲۳].
«از جمله مؤمنان، مردانی هستند که به پیمان خود با خدای خویش وفا کردند، پس بعضی از ایشان تعهد خود را به انجام رساندند (شهید شدند) و بعضی از آنان منتظرند و به هیچ وجه تغییری نیافتند».
و این آیات جزئی از مجموعۀ ستایشهائی است که قرآن کریم از آنان بعمل آورده است.
و مدینۀ فاضلهای که در طول تاریخ بشر چون خیال یا آرزوئی در ذهن متفکرین و فلاسفه بود، بواسطه آنان تحقق یافت و حق هم این بود، زیرا جامعهای ساختند که در آن قاضی دو سال بر منصب خود مینشست و حتی دو نفر متخاصم به او رجوع نمیکردند، نزاعی نبود، زیرا قرآن را پیش روی داشتند و باهم اختلافی نداشتند. زیرا هرکس، هر چه برای خود میخواست، برای برادر مسلمانش هم میطلبید، بر هم خشم نمیگرفتند چون اسلام آنان را به محبت و برادری میخواند و به مهربانی تشویق میکرد.
صحابی بزرگوار پیامبر خدا ج«حضرت عبدالله بن مسعودس» فضیلتهای معنوی یاران پیامبر جرا بر شمرده، لزوم پیروی از آنان را تأکید میکند و کردار در خور ستایش و اخلاق ارزشمندشان را این چنین بیان میدارد:
«کسی که میخواهد پیرو واقعی رسول خدا جباشد، یاران او را برای خود الگو قرار داده و به آنان تأسی کند، زیرا نیکوترین قلوب از آن ایشان بود، تکلف نمیکردند، عمیقترین آگاهی را داشتند، والاترین شخصیتهای امت پیامبر جو پایدارترین افراد برایمان خود بودند، خداوند آنان را برای یاوری پیامبرش جو بر پای داشتن دینش برگزید، پس فضایل آنان را بشناسید و دنبالهرو راه آنان باشید که به حقیقت بر راه راست بودند».
نسلها پی در پی و بدنبال هم در طول تاریخ پس از آن بزرگواران آمدند و از سرچشمۀ فضیلتهای آنان سیراب شدند و پرتوهائی از نور اخلاقشان را برگزیدند و شیوۀ آنان را پی گرفتند تا در بنای کاخ رفیع مجد و بزرگی جامعۀ خویش بکار گیرند. اما دشمنان اسلام با تمامی قوا دست بکار شدند. نقشۀ خبیث آنان، تبدیل جهان متحد اسلام به جوامع متفرق و پراکنده و دولتهای متخاصم بود و امروز میبینیم که قوانین و احکام اسلامی در کشورهای مسلمان کنار گذاشته شده است و اثری از حاکمیت و خلافت اسلامی بر جای نمانده است، در اصول اندیشه و اعتقاد از هم فاصله گرفتهاند، در گرداب متعفن بیبند و باری غوطه میخورند، هوسها و تمایلات نفسانی آنان را به دشمنی باهم وادار کرده است، مطامع و منافع مادی بر ذهن و جان آنان مستولی گشته است، سرگردان و بیهدف گام برمیدارند، دیگر مانند گذشته بدنبال وحدت، آزادگی و هویت اسلامی نیستند، هر چند تعدادشان زیاد است و احتمال دارد که در مجموع قدرت قابل توجهی بحساب آیند، اما در واقع مانند کف روی سیلابند، فقط ظاهری دارند اما فاقد حقیقتند.
کار بجائی رسیده است که بعضی از رهبران حرکتهای اسلامی و شخصیتهای بزرگ اصلاحگر مأیوس شدهاند و دیگر امیدی به حیات مجدد و اصلاح امت اسلام ندارند. به نظر آنان دیگر راه بازگشتی برای دستیابی به هویت واقعی مسلمین نیست. اینان معتقدند که عصر حاضر دورۀ آخرالزمان است و فرد مسلمان باید چند گوسفندی برای رفع نیاز زندگی برداشته و به دامنه یا قلل کوهها پناه برد تا زمانی که مرگ فرا رسد و با دنیا وداع میکند [۱].
این اندیشه نومیدکننده و یأسآمیز به سه دلیل ایجاد میشود:
۱- جهل و ناآگاهی نسبت به سرشت و حقیقت دین اسلام.
۲- علاقه مفرط به حیات دنیا و بیزاری از مرگ.
۳- ندانستن غایت و هدف از خلقت انسان مسلمان.
[۱] «امام بخاری» از «ابوسعید الخدری» روایت میکند که گفت: «رسول خدا ج» فرمودند: زمانی فرا خواهد رسید که بهترین مایملک یک مسلمان گوسفندان اوست با آن به دامنه یا قله کوهها پناه میبرد تا دینش را حفظ کند».
البته این حدیث را حمل کردهاند به مواردی که فرد بسبب دین خود شکنجه میشود و یا او را به ارتداد مجبور میکنند اما تا زمانی که کسانی هستند که شعائر اسلامی را ادا کرده و احکام را اجرا میکنند و تا زمانی که تحرکهائی برای اعاده عظمت اسلام وجود دارد، گوشهنشینی و عزلت حرام است، زیرا آنچه که بواسطه آن امر واجب تحقق مییابد خود نیز واجب است، پس تلاش در جهت بر پای داشتن احکام الهی و بنای دولت اسلامی بر تمامی مسلمین واجب است و کسی که در این راه قصور کند، گناهکار میباشد و نزد خداوند مسئول است. (مؤلف)