ج- دوست نداشتن دختران، اندیشۀ غیراسلامی منفور
اسلام دین عدل و رحمت است و به برابری مطلق مرد و زن اعتقاد دارد [۱۳]. پس در مهربانی و محبت نسبت به فرزندان نباید تفاوتی وجود داشته باشد، چه دختر و چه پسر، باید به یک اندازه مورد توجه و مهر پدر و مادر قرار گیرند تا امر خداوند متعال را به جای آورده باشیم که میفرماید:
﴿ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ ﴾[المائدة: ۸].
«عادلانه رفتار کنید که به پرهیزکاری نزدیکتر است».
و همچنین مجری امر پیامبر خدا جباشیم که در حدیثی که «اصحاب سنن» و «امام احمد» و «ابن حبّان» از نعمان بن بشیر- خدا از آنان راضی باد- روایت میکنند، میفرماید:
«اعْدِلُوا بَیْنَ أَبْنَائِكُمْ، اعْدِلُوا بَیْنَ أَبْنَائِكُمْ، اعْدِلُوا بَیْنَ أَبْنَائِكُمْ».
«با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید».
براساس این امر قرآنی و رهنمود نبوی بعد از ظهور اسلام و تغییر جاهلیت منفور، بعد از آن پدران و مادران به بچههایشان به یک دید نگاه میکردند و مساوات و عدالت را در تقسیم محبت و مهربانی و عطوفت بین آنان رعایت میکردند، بدون آنکه تفاوتی بین دختر و پسر قائل بشوند و اگر حالا بعد از زوال جاهلیت هنوز هم در جوامع اسلامی این خصایل نامتناسب به چشم میخورد، رسوبات همان محیط منحرف است که قبل از ظهور اسلام وجود داشته است، باقیماندۀ رسومی است که بر هیچ مبنا و قاعدۀ درستی استوار نیست و تقلید اجتماعی منفوری است که به زمان جهل و تاریکی قبل از طلوع نور اسلام باز میگردد. قرآن در این باره میفرماید:
﴿ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩ ﴾[النحل: ۵۹].
«و هرگاه به یکی از آنان مژدۀ تولد دختری بدهی چهرهاش سیاه میشود، در حالی که خشمگین است به دلیل خبر ناخوشایندی که به او دادهاند، خود را از دید قوم پنهان میکند و در این اندیشه است که آیا او را با خفت و خواری نگه دارد یا زنده بگور کند، به راستی که بد حکم میکنند».
حال اگر کسی باز هم خبر تولد دختر را ناخوش بدارد به علت ضعف ایمان و عقیدۀ متزلزل اوست چراکه به تقدیر الهی راضی نیست، اگر درست بیاندیشد، در مییابد که والدین طفل و تمامی اهل زمین اگر دست به دست هم بدهند قادر به تغییر قانون الهی نیستند.
آیا این چنین افرادی هیچ در کلام مبارک خالق متعال اندیشیدهاند که میفرماید تدبیر و امر من قطعی و برگشتناپذیر است. ارادۀ من نافذ و خواست من مطلق است. تولد فرزند دختر یا پسر از این قانون لایزال مستثنی نیست.
﴿ لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ٤٩ أَوۡ يُزَوِّجُهُمۡ ذُكۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَيَجۡعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِيمٞ قَدِيرٞ ٥٠ ﴾[الشوری: ۵۰].
«ملک آسمانها و زمین متعلق به خدا است و هر آنچه اراده کند میآفریند به کسی که بخواهد دختر میدهد و به کسی که بخواهد پسر میبخشد و به بعضی پسر و دختر را باهم میدهد و هرکس را که بخواهد عقیم میکند، به تحقیق او دانا و تواناست».
از جمله اتفاقات جالب در این باب داستان یکی از امرای عرب به نام «ابوحمزه» است که بازنی ازدواج کرد به امید آنکه برایش پسری بیاورد، امّا زن دختر زائید، «ابوحمزه» منزلش را ترک کرد و زن و دختر را تنها گذاشت، بعد از یکسال روزی از کنار خیمۀ آنان گذر میکرد که صدای زن را شنید که با دخترک بازی میکرد و برایش شعری میخواند که در آن میگفت:
«ابوحمزه را چه شده است که دیگر به نزد ما نمیآید و در منزل همسایه خانه کرده است، او خشمگین است که من پسر برایش نیاوردم، به خدا سوگند که این بدست من نیست، ما هر آنچه را که خدا میدهد دریافت میکنیم».
ابوحمزه با شنیدن این عبارات شیرین و مملو از اعتقاد منقلب گردید، او در واقع از همسرش درس ایمان و ثبات عقیده گرفت و از او آموخت که به آنچه خدا داده است راضی باشد. بیدرنگ وارد منزل شد، بر سرزن و دخترش بوسه زد و تقدیر خالق خویش را گردن نهاد.
به همین منظور رسول خدا جمخصوصاً درباره دختران بیشتر تذکر میدادند و توجه خاصی به آنان مینمودند تا بدین ترتیب باقی ماندۀ ریشههای جاهلی را که در بعضی از انسانهای ضعیف النفس به جای مانده بود از بیخ و بن برکنند.
والدین و مربیان را به رفتار نیکو و توجه به آنان و تلاش در اداء حق آنان و به جای آوردن وظایف در مقابل ایشان امر میکردند، تا تربیت دختران برمبنای اسلام بوده و به صورتی باشد که خداوند به آن راضی است و اسلام به آن امر میکند که به این صورت شایستگی جلب رضایت الهی و ورود به بهشت را خواهند داشت.
در اینجا قسمتی از رهنمودهای آن حضرت جرا تقدیم خوانندگان میداریم:
در صحیح مسلم از «انس بن مالکس» روایت شده است که رسول خدا فرمود:
«مَنْ عَالَ جَارِیَتَیْن حَتَّى تَبْلُغَا جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ أنَا وَهُوَ كَهَاتَیْنِ وضَمَّ أصَابِعَهُ».
«کسی که دو دختر بچه را سرپرستی نموده و بزرگ کند تا به بلوغ برسند- سپس به دو انگشت خود اشاره کرده میگوید- در روز قیامت با من مانند این دو انگشت خواهد بود».
اما احمد در مسندش از «عقبهبن عامرجهنی» روایت میکند که گفت: از رسول خدا جشنیدم که میگفت: «مَنْ كَانَ لَهُ ثَلاَثُ بَنَاتٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِنَّ وَأَطْعَمَهُنَّ وَسَقَاهُنَّ وَكَسَاهُنَّ مِنْ جِدَتِهِ (أی ماله) كُنَّ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ».
«کسی که سه دختر داشت و غذا و زندگی آنان را تامین کرد و بر آنان از مال خود لباس پوشاند و برتکفل آنان صبر کرد، در روز قیامت این عملش مانعی در مقابل آتش خواهد بود».
«حمیدی» از «ابوسعید» روایت میکند که نبیاکرم جفرمود:
«من كان له ثلاث بنات أو ثلاث أخوات، أو بنتان أو أختان، فأحسن صحبتهن، و صبر علیهن، واتقی الله فیهن دخل الجنة».
«کسی که سه دختر یا سه خواهر و یا دو دختر یا دو خواهر دارد و با آنان به نیکوئی رفتار میکند و بر امور آنان صبر میکند و تقوی الهی را دربارۀ آنان رعایت میآید (منظور اینکه به آنان ظلم نمیکند) وارد بهشت میشود».
پس بر مربیان واجب است که به این رهنمودهای رسول بزرگوار خدا جتوجه کنند و بنابر تعالیم اسلامی به دختران توجه بیشتری مبذول دارند، بین فرزندان دختر و پسر عدالت را رعایت کنند تا به بهرهای عظیم دست یابند و آن بهره، رضایت الهی است که از هر چیز بالاتر است و به بهشتی وارد شوند که عرض آن به اندازۀ تمامی آسمانها و رمین است و در آنجا در کنار آن پادشاه مقتدر به سعادت ابدی نائل آیند.
[۱۳] نکتهای که در اینجا شایان ذکر است آن است که منظور مولف محترم برابری مطلق در حقوق است نه وظایف. مفهومی که بسیاری از مخالفان دین قادر به درک آن نبودهاند، اگر در عقیده اسلامی اهم وظایف زن محدود به منزل میشود و در اموری مانند قضاء و جنگ دخالت نمیکند، دلیل برکم ارزش بودن او نسبت به مردان نیست، بلکه خلقت و طبیعت زن اقتضاء نمیکند که در چنین اموری وارد شود و بالعکس مردان هم بعضی از وظایف زنان را نمیتوانند انجام دهند. برابری مرد با زن آن نیست که زنان هم در جنگ شرکت کنند و یا امور بسیار طاقتفرسا و مشکل را انجامدهنده آن است که در قبال وظیفهای که انجام میدهند در نزد جامعه و خدای خویش از حقوق خود بر خوردار باشند. (مترجم)