عبدالله بن زبیر رضی الله عنه

نبرد بین یزید و عبدالله‌بن‌زبیر

نبرد بین یزید و عبدالله‌بن‌زبیر

یزید از مخالفت‌های عبدالله‌بن‌زبیر به شدّت به خشم آمد و تصمیم گرفت او را از سر راه خویش بردارد و با او به نبرد بپردازد. این نبرد در دو مرحله در زندگی یزید صورت گرفت:

مرحله اوّل، حمله برادر عبدالله‌بن‌زبیر یعنی عمرو بن زبیر بود. عمرو بن زبیر که با موضع‌گیری برادرش مخالف بود، از یزید درخواست تجهیزات برای مقابله با عبدالله نمود و با هزار جنگجو به طرف مکه مکرمه حرکت کرد. عبدالله بارها سعی کرد از طریق مذاکره جلوی شکستن حرمت مکه را بگیرد و از برادرش عمرو خواست به یزید بنویسد که عبدالله خواهان درگیری نیست و هیچ اختلافی با کسی ندارد، ولی هرگز قبول نمی‌کند که با غل و زنجیر نزد یزید برود. عمرو نپذیرفت و پس از درگیر شدن، سپاه عمرو شکست خورد [۳۶].

مرحله دوم، حمله حصین‌بن‌نمیر و محاصره مکه بود. یزید در ادامه تلاش‌هایش برای مبارزه با عبدالله‌بن‌زبیر، مسلم‌بن‌عقبه را که بزرگ‌ترین مجرم فاجعه حرّه و قتل عام مسلمانان در مدینه بود، به مکه فرستاد. او در راه وفات کرد و حصین بن نمیر بعد از او فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و چهار روز قبل از پایان ماه محرّم سال ۶۴ هجری به مکه رسید و لشکرش را در اطراف مکه مستقرّ و شهر را محاصره کرد. از آن طرف عبدالله‌بن‌زبیر نیز مردم را برای مقابله با سپاه یزید آماده کرد. شکست خوردگان واقعه حرّه نیز به او پیوستند، امّا این گروه در مقابل سپاه یزید بسیار اندک بودند.

در سوّم ربیع الأوّل سال ۶۴ هجری حصین‌بن‌نمیر منجنیق‌ها را بر کوه ابوقبیس و کوه قعیقعان نصب و شروع به سنگ باران مکه کرد. عده ای از مشاوران عبدالله‌بن‌زبیر همانند مسور بن مخرمه بر اثر اصابت سنگ‌ها شهید شدند و بسیاری از خانه‌ها تخریب شد و هیچ پناهگاهی برای عبدالله‌بن‌زبیر به جز مسجدالحرام باقی نماند و به شدّت در تنگنای محاصره قرار گرفت. در اثنای این نبرد خانه کعبه آتش گرفت و این مصیبت بسیار بزرگی بود که بر مصیبت‌های دیگر افزوده شد. البتّه مؤرخین نوشته‌اند که سوزاندن کعبه قصد هیچ کس نبوده و این آتش سوزی به طور اتّفاقی رخ داده است [۳۷].

یزید‌بن‌معاویه در اواسط ربیع الأوّل سال ۶۴ از دنیا رفت [۳۸]، امّا به دلیل مسافت طولانی بین مکه و دمشق، این خبر در اوایل ماه ربیع الثّانی به مکه رسید. با انتشار این خبر شامی‌ها سست شدند. حصین‌بن‌نمیر پیکی نزد عبدالله‌بن‌زبیر فرستاد و خواهان مذاکره در محلّ ابطح شد. مذاکره صورت گرفت و کلام به درازا کشید.

حصین به عبدالله گفت: بعد از وفات یزید کسی را مستحق‌تر از تو به خلافت نمی‌یابیم، تو اقدام کن ما با تو بیعت می‌کنیم، سپس با ما به شام بیا؛ زیرا لشکری که با من است از اعیان و سران شام هستند، به خدا قسم هیچ کس با این امر مخالفت نخواهد کرد و امنیت مردم به دست می‌آید و خون‌ها محافظت می‌شود، و خون‌هایی که بین ما و شما و یا در واقعه حرّه ریخته شده‌اند، جبران می‌شوند. عبدالله گفت: من آن خون‌ها را رها کنم و ببخشم؟ به خدا قسم اگر به جای هر کدام از آن‌ها ده نفر از شما کشته شود باز هم راضی نخواهم شد [۳۹]. بدین ترتیب، عبدالله پیشنهاد خلافت را از جانب حصین‌بن‌نمیر رد کرد.

[۳۶] همان: ۱/ ۵۴۶ـ ۵۴۷. [۳۷] همان: ۱/۵۴۹. [۳۸] همان. [۳۹] طبری، تاریخ الأمم و الملوک: ۶/۴۳۶.