عبدالله بن زبیر رضی الله عنه

شعری در رثای عبدالله بن زبیر

شعری در رثای عبدالله بن زبیر

مسند آرای خلافت چو بشد ابن زبیر/ دست بر بیعت او جمله بدادند یک بار/ ابن مروان ز‌پی جنگ فرستاد حجّاج/ تا که مرغان غزل‌خوان حرم کرد شکار/ حرم بیت خدا جایگه ابن‌زبیر/ بین چنگال جهولان زمان گشت حصار/ بارش سنگ ز‌هر سوی حرم ریزان شد/ دامن عرش خدا معرکه گرد و غبار/ گشته از چهار طرف راه به میدان مسدود/ پیکر معتکفان ساخته هر سوی مزار/ با دل غم زده از رفتن انصار حزین/ خدمت مادر پیر آمد او آخر کار/ مادرم! تاج سرم! اخت حریم نبوی!/ گم شد از بین همه حرمت دین در بازار/ اینک از رأی خود از روی کرم راه نمای/ من فدای قدمت، جان به فدایت صد بار/ تو بگو صلح کنم ترک حرم بنمایم/ یا بر این خاک حرم جان بدهم بهر نثار/ مادر از روی شجاعت به صداقت برگفت/ جمله ای از سر اخلاص عمل کرد اظهار/ گر تو شمشیر زنی از پی باطل افسوس/ گشته‌ای در دو جهان بی‌قدر و مایه و خوار/ از درون غور نما فکر کن ای فرزندم!/ ور به حقّ آمده‌ای صلح تو شد موجب عار/ این زمینِ حرم و مسلخ اسماعیل است/ فدیه نفس به آیین خلیلی است شعار/ الوداع کرد به آداب و نیاز از مادر/ تا که شرمنده شیرش بنگردد زنهار/ اوّلین غرش او فوج عدوّ راند عقب/ لشکر از حمله او هر طرفی مانده و تار/ منجنیقان هدف بارش سنگش کردند/ ناگهان سنگ، سر و روی و رُخش کرد فگار/ خون چکید از بدنش ریخت به اطراف حرم/ آخرالأمر بیفتاد بر آن خاک، نزار/ روح او از حرم کعبه به پرواز آمد/ قدسیان آمده در موکب او جمله قطار/ جور حجّاج بر آن پیکر خونین افتاد/ نازنین پیکر او کرد بر آن چوبه دار/ در کنار حرم عشق زمانی بر دار/ مادرش دید به صبر و نه به صد شیون و زار/ روزی از مسلخ فرزند گذاری می‌کرد/ پیکرش دید و فغان زد به نوایی یک بار/ تا به کی بر سر منبر سخن آراست خطیب/ کی فرود آید از این مرکب خود مرد سوار [۷۱].

[۷۱] شعر از نگارنده (با الهام از شعر علامه شبلی نعمانی به زبان اردو که در سیر الصحابه تألیف شاه معین الدین احمد ندوی: ۴/۲۶۶، آمده است).