عبدالله بن زبیر رضی الله عنه

خلافت أمیر المؤمنین عبدالله‌بن‌زبیر

خلافت أمیر المؤمنین عبدالله‌بن‌زبیر

از طرف دیگر در حجاز پس از وفات یزید بن معاویه اکثر مردم به عبدالله‌بن‌زبیر روی آوردند و در سال ۶۴ هجری در حجاز، عراق، مصر و حتّی شام با او بیعت شد و به جز قسمتی از شام (اردن) بقیه بلاد اسلامی به خلافت او اذعان کردند و بدین ترتیب او خلیفه شرعی شد و برای این مناطق فرماندارانی فرستاد. به تصریح بسیاری از علما و مورخین، بیعت عبدالله‌بن‌زبیر بیعتی شرعی بود و او از مروان مستحق‌تر به خلافت بود.

علّامه ابن‌‌کثیر می‌گوید: سپس او ـ‌یعنی عبدالله‌بن‌زبیر‌ـ پس از وفات معاویة بن یزید امام مسلمین شد و او از مروان‌بن‌حکم اولی‌تر بود [۴۲]. ابن‌حزم و سیوطی و علّامه ذهبی نیز شرعی بودن این خلافت را تأیید کرده‌اند [۴۳]. به جز سه شخصیت بزرگ یعنی عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس و محمّد بن حنفیه بقیه اهل حجاز با ایشان بیعت کردند [۴۴]. از شخصیت‌های برجسته‌ای که با ایشان بیعت کردند عبدالله بن مطیع عدوی، عبدالله بن رضوان بن امیه، حارث بن عبدالله بن ابی ربیعه، عبید بن عمیر، عبیدالله بن علی بن أبی طالب و عبدالله بن جعفر را می‌توان نام برد [۴۵].

البتّه عبدالله بن عمر به دلیل این که نمی‌خواست در دوران اختلاف امّت با کسی بیعت کند، از این امر امتناع ورزید، و ابن‌عباس و محمّد بن حنفیه گفتند : زمانی با تو بیعت می‌کنیم که همه بر تو اتّفاق کنند [۴۶]. در این باب اگرچه کدورت‌هایی بین ابن عباس و عبدالله‌بن‌زبیر به وجود آمد، امّا ابن عباس از عبدالله‌بن‌زبیر به خوبی یاد کرده است و درباره‌اش می‌گفت: او تلاوت‌کنندۀ قرآن، متبع سنّت رسول‌الله، فرمان‌پذیر خداوند و خویشتن‌دار در اسلام بود. پدرش زبیر، مادرش أسما، جدّش ابوبکر، عمه اش خدیجه، خاله اش عایشه و جده اش صفیه بود [۴۷].

عبدالله‌بن‌زبیر، ابن‌عمر و ابن‌عباس را وادار به بیعت نکرد و آنان را تحت فشار قرار نداد. در مورد محمّد بن حنفیه نیز ابتدائاً این‌گونه عمل کرد، امّا پس از آن‌که اکثر مسلمانان با عبدالله‌بن‌زبیر بیعت کردند، از ایشان خواست که به عهد خویش وفا کند. در سال ۶۵ هجری رسماً از او خواست بیعت کند، امّا چون او امتناع ورزید عبدالله‌بن‌زبیر او را در شعب (محل استقرارش) حبس خانگی کرد [۴۸].

[۴۲] ابن کثیر، البدایة و النهایة: ۹/۱۱۹. [۴۳] ذهبی، سیر أعلام النبلاء: ۳/۳۶۳. [۴۴] صلّابی، الدولة الامویة: ۱/۵۶۹. [۴۵] ابن کثیر، البدایة و النهایة: ۸/۳۳۶. [۴۶] صلّابی، الدولة الأمویة: ۱/۵۷۰. [۴۷] ذهبی، سیرأعلام النبلاء: ۳/۳۶۷. [۴۸] صلّابی، الدولة الأمویة: ۱/۵۷۱.