عبدالله بن زبیر رضی الله عنه

محمّد بن حنفیه و مختار ثقفی در عهد عبدالله بن زبیر

محمّد بن حنفیه و مختار ثقفی در عهد عبدالله بن زبیر

همان‌گونه که گذشت محمّد بن حنفیه در سال ۶۵ هجری به علت امتناع از بیعت دچار حبس خانگی شد. علت اساسی این کار، نگرانی عبدالله بن زبیر از سوء استفاده مختار بن أبی‌عبید ثقفی از وجود محمّد بن حنفیه برای تقویت حرکتش در کوفه بود.

مختار ثقفی از سرسخت‌ترین مدافعان عبدالله‌بن‌زبیر در ایام محاصره‌اش در مکه در سال ۶۴ هجری بود، امّا پس از آن چون آرزوهایش را در کنار ابن‌زبیر محقّق ندید، شش ماه پس از محاصره اوّل، مکه را ترک کرد و در رمضان سال ۶۴ هجری به عراق رسید.

مختار در کنار شجاعت و جرأتی که داشت در حیله و مکر نیز ید طولایی داشت و علاقه وافری به زعامت و رهبری داشت. وی توانست کوفه را به تصرّف خود درآورد و با شعار یاری اهل بیت و انتقام خون حسین، طرفداران بسیاری را دور خود جمع کند که اکثراً از مخالفان بنی‌امیه بودند.

مختار ثقفی برای سوءاستفاده از موقعیت محمّد بن حنفیه و جلب طرفداری اهل عراق، خود را فرستاده ایشان و خون‌خواه حسین بن علی معرفی کرد. او باورهای خرافی بسیاری داشت؛ معتقد به «بدأ» برای خداوند متعال بود و همچنین نزد خود صندلی‌ای پوشیده با ابریشم داشت و در جنگ‌ها آن را با خود می‌برد و می‌گفت: این از ذخیره‌های امیرالمؤمنین علی علیه السلام است و نزد ما به منزله تابوت بنی‌اسرائیل است و در آن سکینه و بقیه است و ملائکه بر جنگجویان ما فرود می‌آیند.

او ادعا می‌کرد به او وحی می‌شود [۴۹]. محمّد بن حنفیه بعد از این‌که از اعتقادات و ادعاهای مختار باخبر شد، از وی اظهار برائت کرد و به یارانش گفت که او مردم را فریب داده است تا به اهدافش برسد [۵۰]. در طبقات ابن‌سعد آمده است که محمّد بن حنفیه بر دروازه کعبه ایستاد و درباره مختار گفت: «إنّه كان كذّاباً یكذب علی الله ورسوله»؛ او کذّابی بود که بر خدا و رسول دروغ می‌بست.

مختار مردم کوفه را به هواداری از محمّد بن حنفیه دعوت کرد و عبدالله بن زبیر بیم داشت که مبادا جبهه جدیدی علیه او شکل بگیرد. در سال ۶۶ هجری مختار در موسم حجّ سپاهی به سوی مکه فرستاد و توانست محمّد بن حنفیه را از حبس خانگی رها سازد.

گفته‌اند در این موسم پرچم اهل عراق که به نام ابن‌حنفیه بود با پرچم ابن‌زبیر متفاوت بود و به نوعی اعلان مخالفت علیه ابن‌زبیر بود و این خطر برای وی بود. عبدالله برادرش مصعب بن زبیر و داماد حسینس (همسر سکینه بنت حسین) [۵۱]را برای درهم شکستن قدرت مختار به سوی عراق فرستاد و او توانست در ۱۴ رمضان سال ۶۷ هجری کار مختار را یکسره کند و او را با تمام ادعاهایش از بین ببرد [۵۲].

پس از کشته شدن مختار، عبدالله بن زبیر دوباره از محمّد بن حنفیه دعوت به بیعت کرد، امّا او نپذیرفت و از مکه بیرون رفت. در همین ایام نامه‌ای از سوی عبدالملک بن مروان مبنی بر دعوت از وی به شام دریافت کرد و بنابر آن عازم شام شد، امّا در میان راه احساس کرد توطئه و نیرنگی در کار است، لذا از ادامه دادن مسیر منصرف شد و در منطقه‌ای به نام ایله (در ساحل دریای سرخ) اتراق کرد.

در این میان، نامه دیگری از سوی عبدالملک همراه با هدایای بسیاری به دستش رسید حاوی این مطلب که یا باید بیعت نماید و یا اینکه سرزمین شام را ترک کند. محمّد بن حنفیه آن منطقه را ترک و به سوی مکه حرکت کرد، امّا با ممانعت عبدالله بن زبیر مواجه شد، لذا با همراهانش در طائف [به روایتی در مدینه] سکونت گزید، تا اینکه در سال ۷۳ هجری عبدالله بن زبیر به شهادت رسید [۵۳].

[۴۹] شهرستانی، عبدالکریم؛ الملل و النحل؛ ج ۲، ص ۱۴۶ـ ۱۴۷، پاکستان: مکتبة عثمانیه. [۵۰] همان: ۲/۱۴۶. [۵۱] ابن جوزی، سبط؛ تذکرة الخواص؛ ص: ۲۴۹، بیروت: مؤسسه اهل البیت، ۱۴۰۱هـ/ ۱۹۸۱م. [۵۲] صلّابی، الدولة الامویة: ۱/۵۷۲. [۵۳] همان: ۱/۵۷۲.