عبدالملک بن مروان و عبدالله بن زبیر
بعد از وفات مروان بن حکم فرزندش عبدالملک به امارت انتخاب شد. عبدالملک مقابله با عبدالله بن زبیر را تا بعد نابودی مختار به تأخیر انداخت. نهایتاً در سال ۷۱ هجری خود شخصاً در رأس سپاهش به طرف عراق برای مقابله با مصعب بن زبیر (برادر عبدالله) رفت و گفت: مصعب قریشی شجاعت دارد امّا درایت جنگی ندارد، من با شجاعت قریشی و درایت جنگی به مقابله با او میروم [۵۶].
اهل عراق پس از همکاری با مصعب بن زبیر در مقابل مختار، توانستند از شرّ مختار خلاص شوند و به نحوی وفای خود را نسبت به خلیفه مسلمین عبدالله بن زبیر ثابت کنند. از طرف دیگر ابراهیم بن اشتر به مصعب پیوست و بازوی توانای مصعب در مقابل عبدالملک قرار گرفت.
عبدالملک با لشکری مجهّز به سوی عراق حرکت کرده بود. یاران مصعب (کوفیان عراق) با دیدن لشکر امویان ترسیدند و صحنه را خالی کردند. همان کاری که با علی و فرزندانش کرده بودند با مصعب بن زبیر داماد حسین بن علی نیز کردند.
سیاست عبدالملک در تطمیع فرماندهان سپاه مصعب نتیجه داد و به جز ابراهیم بقیه به عبدالملک پیوستند و در نتیجه ابتدا ابراهیم که تا آخرین لحظه جان فشانی میکرد، کشته شد، سپس عیسی پسر مصعب کشته شد، و بالاخره مصعب که دوست قدیمی و دوران نوجوانی عبدالملک بود، پیام امان عبدالملک را قبول نکرد و به شهادت رسید [۵۷].
بدین ترتیب، یکی از قویترین بازوهای عبدالله بن زبیر از دست رفت و عبدالملک از این فرصت استفاده کرد و در سال ۷۳ هجری برای مقابله با عبدالله سپاهی به فرماندهی حجّاج بن یوسف ثقفی به طرف مکه گسیل داشت. حجّاج در طائف مستقر شد و دستههای خود را به سوی مکه فرستاد.
عبدالله بن زبیر نیز نیروهایش را برای عقب راندن آنان فرستاد و در این میان درگیریهای متعددی رخ داد. پس از مدتی عبدالملک سپاهی ۵ هزار نفری به فرماندهی طارق بن عمرو به حجاز فرستاد تا به لشکر حجّاج ملحق شود [۵۸].
آنگاه حجّاج به دستور عبدالملک مکه را محاصره اقتصادی کرد. حالت بسیار سخت گرسنگی مردم را به تنگ آورد تا جایی که عبدالله برای دفع گرسنگی یارانش اسب خود را ذبح کرده و بین مردم تقسیم نمود [۵۹].
[۵۶] ابن اثیر، الکامل فی االتاریخ: ۳/۵۱. [۵۷] ندوی، شاه معین الدین احمد؛ سیر الصحابة؛ ج ۴، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰، لاهور: ادارة اسلامیات، ۱۴۰۷هـ/ ۱۹۸۷م. [۵۸] صلّابی، الدولة الامویة: ۱/۶۰۸. [۵۹] همان: ۱/۶۰۸.