امام شافعی و شاگردان مکتب بغداد و مصر

ربیع مرادی

ربیع مرادی

ربیع مرادی فرزند عبدالجبار مرادی، در سرزمین حاصلخیز و باستانی و دانشمندپرور مصر به دنیا آمد، دوران تحصیلاتش را در مکتب خانه‌های مصر با موفقیت گذراند، نسبتش به قبیله‌ی بزرگی با همین نام «مرادی» در یمن می‌رسد، هنگامی که امام شافعی پا به سرزمین مصر نهاد، به ملاقاتش شتافت و تحت تأثیر علم و دانش و کلام زیبا و اخلاق نیکویش قرار گرفت و در زمره‌ی یکی دیگر از شاگردان پرکار، باوفا و تلاشگرش قرار گرفت و در راه بسط و گسترش مذهب شافعی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و جانفشانی‌ها به عمل آورد.

او مردی پارسا، باهوش و دارای نیروی حافظه‌ای قوی بود و بر آن شد تا کتاب‌ها، نوشته‌ها و آراء و نظریات تازه‌ی امام شافعی را در مصر گسترش دهد و همه‌ی مردم را از این سرچشمه‌ی پر فیض و برکت سیراب سازد. فقیهان مکتب شافعی، اتفاق نظر دارند بر این که ربیع مرادی یکی از راویان مطمئن و ناقلان مورد اعتماد آراء و نظریات امام شافعی است و در صورتی که روایتی متعارض از او و امام مزنی مشاهده کنند، روایت او را بر روایت امام مزنی مقدم می‌دارند. امام شافعی بارها از شخصیت، دانش و حافظه‌ی نیرومندش تعریف و تمجید به عمل آورده و او را به سمت مؤذن مسجد جامع فسطاط یا همان مسجد معروف عمرو بن عاص سمنصوب نمود. تقریباً در تمامی کتاب‌های فقهی‌ای که در مذهب شافعی نگاشته شده، نام ربیع مرادی به عنوان روایتگری صاحب نظر آمده است و عموماً به روایتش استناد کرده‌اند و او را از جمله‌ی مشهورترین و معتبرترین راویان و ناقلان این مذهب به شمار آورده‌اند. هر گاه در یکی از این کتاب‌ها نام «ربیع» آمده باشد، منظور همان ربیع مرادی است، ولی هرگاه فرد دیگری با همین نام در کتب فقها ذکر شود، حتماً با لفظ «جیزی» [۷۴]متمایز می‌گردد و منظور یکی دیگر از فقها و شاگردان امام شافعی است که به نام ربیع بن سلیمان بن داوود الازدی الجیزی مشهور می‌باشد. ربیع الجیزی نسبتش به «الجیزة» ناحیه‌ای در سرزمین مصر، می‌رسد و او هرچند دانشمندی بسیار توانا و قابل اعتماد و ثقه به شمار می‌رود، اما روایت اندکی از او نقل گردیده و در سال ۲۵۶ هجری در جیزه‌ی مصر وفات نمود و همان جا به خاک سپرده شد، در واقع باید گفت، دو نفر به این نام «ربیع مرادی» مشهور بوده‌اند و هر دو فقیه و شاگرد امام شافعی اند، یکی ربیع مرادی جیزی و دیگری ربیع مرادی منسوب به قبیله‌ی مرادی مصر، اما مورد بحث ما که نقش بسیار عمده و اساسی در نقل مذهب جدید شافعی بر عهده داشت، ربیع مرادی اخیر است.

او فردی بسیار مشهور و کثیر روایت بود، بخش عمده‌ی مذهب، آراء و کتب فقهی امام شافعی، از طریق او به نسل‌های بعدی منتقل گشته و به سمع و نظر مردم رسیده است؛ چون مدت طولانی عمر کرد و از همه‌ی شاگردان امام بیش‌تر زیست. نزدیک به ۶۶ سال پس از وفات امام شافعی به زندگی ادامه داد و از این جهت در گسترش و تبلیغ و شکل‌گیری مذهب استادش، «مذهب جدید مصری» نقش عمده و اساسی داشت. تا جایی که اکثر مردان علم و دین در اقصا نقاط عالم اسلامی مشتاقانه برای دیدنش بار سفر می‌بستند و دسته دسته برای شنیدن آراء و نظریات فقهی امام شافعی از زبان ربیع مرادی، به سرزمین مصر می‌شتافتند و در آن جا از محضرش بهره‌ها می‌بردند و با یک واسطه می‌توانستند از نظریات و اجتهادات امام شافعی اطلاع حاصل نمایند [۷۵].

حافظ ابن عبدالبر در این باره می‌گوید: «ربیع مرادی مدت طولانی یار و همدم شافعی بود و علم و دانش فراوانی در محضر او کسب نمود و روایات و خاطرات زیادی از امام در حافظه‌ی خود داشت و برای فراگیری کتاب‌های امام شافعی، دانشمندان زیادی به درِ منزلش می‌آمدند و از محضرش استفاده می‌نمودند و از اجتهادات تازه‌ی امام شافعی در مصر با خبر می‌شدند» [۷۶].

متأسفانه، ربیع مرادی با وصف این که مجتهدی توانا و صاحب نظر به شمار می‌رفت، حاضر نشد، همانند امام مزنی، آراء و نظریات و اجتهادات شخصی خود را جمع‌آوری و تدوین کند و در برابر نظریات امام شافعی به اجتهادات فقهی خود، چندان اهمیت نمی‌داد و از این جهت کتاب یا نوشته‌ای از خود به جای نگذاشت و همه‌ی هم و غم خود را صرف نقل و تدوین و تثبیت آرای فقهی جدید امام شافعی نمود. در واقع نقش اصلی و عمده‌ی او انتقال صحیح و مطمئن اجتهادات و کتاب‌های فقهی و اصولی امام به نسل‌های بعدی بود که انصافاً در این باره از وجود خود مایه گذاشت و به خوبی توانست به مسئولیت خطیر و ارزشمند خود جامه‌ی عمل بپوشاند و برای همیشه آیندگان را از این منبع پر فیض و برکت فقه اسلامی بهره‌مند سازد و در این زمینه با رعایت کمال امانتداری به وظیفه‌ی دینی خود عمل نمود و حتی حاضر نشد اجتهادات شخصی خود را دخالت دهد و یا در کتاب‌ها و نوشته‌های امام به دلخواه خود دخل و تصرفی انجام دهد، بلکه همه‌ی گفته‌ها و تألیفات و نوشته‌های او را بدون کم و زیاد و در عین امانتداری روایت نمود.

لازم است متذکر شد که اگر تلاش پی‌گیر و فعالیت‌های شبانه روزی و مداوم ربیع مرادی نبود، بسیاری از اندوخته‌های علمی و فقهی و نظریات ارزشمند امام شافعی ممکن بود در گذر زمان هدر رود و غبار نسیان و فراموشی آن‌ها را در بر گیرد و امروزه ما نمی‌توانستیم از آن همه ذخایر علمی و ارزشمند بهره‌مند شویم، اما خداوندأاراده فرمود تا این مذهب حق، هم چنان پرنشاط، زنده و پویا به زندگی خود ادامه دهد و پاسخگوی سیل مشتاقان فقه و دانش اسلامی گردد و این مهم، میسر نشد مگر با تلاش خستگی ناپذیر مجتهدان و شخصیت‌های علمی و خداشناسی هم چون ربیع مرادی و دیگر فقهای این مذهب.

یک تفاوت عمده و اساسی که در تدوین اصول و فروع مذهب امام شافعی با سایر مذاهب مدوّن اهل سنت، هم چون مذهب حنفی و مالکی و حنبلی وجود دارد، این است که آراء و اجتهادات امام شافعی با دقت و امانت‌داری فراوان و وسواس خاصی به نسل بعدی منتقل شد و خداوندأاین امر مهم را به وسیله‌ی ربیع مرادی به منصه‌ی ظهور رسانید و او توانست با عمر طولانی‌ای که خداأبه او بخشیده بود، پس از وفات امام شافعی، مستقیماً و بدون واسطه و به صورت شفاهی، اصول و فروع این مذهب و کتاب‌ها و تألیفات امام را به اطلاع گروه بسیار زیادی از دانشمندان و فقهای بزرگ نسل دوم و سوم اسلامی برساند و نسل بعد از خود را از بیانات شفاهی و اجتهادات امام شافعی آگاه سازد و خود شخصاً مربی و معلمشان گردد و آنان نیز به اقصا نقاط عالم اسلامی پراکنده شدند و به بسط و گسترش این مذهب نوپا و نیرومند اسلامی پرداختند و از این جهت بخش عمده‌ای از مسئولیت‌های دینی و نشر احکام دین را در سایر سرزمین‌ها به عهده گرفتند، ولی متأسفانه هیچ کدام از شاگردان سایر امامان بزرگ اهل سنت، از چنین عمر طولانی برخوردار نبودند و نسل بعدی نتوانستند آن‌طور که شایسته است، به طور مستقیم از آرا و نظریات و اجتهادات آن امامان بزرگوار بهره ببرند و چه بسا بسیاری از همین اجتهادات ارزنده در گذر زمان متروک مانده و به نسل‌های بعد منتقل نگشته یا با واسطه‌هایی چند و کم و زیاد شدن‌های فراوان و به صورتی کم‌رنگ به دست آنان رسیده و پیام اولیه‌ی آن از بین رفته باشد. بنابراین از انسجام روایی خوبی برخوردار نیستند. اما عمر طولانی ربیع مرادی، ۶۶ سال پس ازوفات امام شافعی، این امکان را به مشتاقانش داد تا با یک واسطه به علم او برسند و با اطمینان بیش‌تر و آسودگی خاطر، روایات و سخنان شافعی را بشنوند و از آن‌ها استفاده کنند.

شهرت و آوازه‌ی ربیع مرادی به‌اندازه‌ای بود که در اقصا نقاط جهان، سیل مشتاقان امام شافعی را به سوی مصر به راه‌انداخت و گروه‌های زیادی از فقها بر آن شدند تا نظریات امام را نه از کتاب‌های روایی، بلکه به طور شفاهی و بی‌واسطه از زبان شاگرد مسن و بزرگوارش، ربیع مرادی بشنوند و به صحت و سقم آن اطمینان حاصل نمایند و نکات مبهم و مشکل را بدون واسطه از زبان او اخذ نمایند. در واقع تلاش و کوشش و عمر طولانی این شخصیت کم‌نظیر اسلامی بود که موجب شد قسمت زیادی از روایات و آرای شفاهی امام از خطر نابودی نجات یابد، حقیقتاً او یکی از ستون‌های اصلی استقرار مذهب شافعی در مصر و با یک واسطه در بیش‌تر نقاط عالم اسلامی بود و توانست بدین وسیله به نشر و تبلیغ آن بپردازد و از کهنگی و فراموشی این مذهب نوپای اسلامی جلوگیری نماید.

درباره‌ی دوستی و رفاقت ربیع مرادی با امام شافعی همین بس که در بیش‌تر سفرهای درون شهری و برون شهری، دور و نزدیک و اطراف مصر، امام او را به عنوان یار و همسفر خود انتخاب می‌نمود و حتی در مسافرتی که به کنار دریای سرخ، نزدیک مرزهای اسکندریه داشت، به عنوان یک مأمور کشیک درخواست نمود تا ربیع مرادی او را همراهی کند، حافظ بیهقی در کتاب «مناقب شافعی»، این ماجرا را از زبان ربیع مرادی چنین بیان می‌کند: «من همراه امام شافعی از شهر فسطاط به طرف اسکندریه راه افتادیم، امام در کسوت یک مأمور نظامی بود، هنگامی که به آن جا رسیدیم، امام نمازهای پنج گانه را در مسجد جامع شهر اقامه می‌نمود و سپس به طرف پاسگاه مرزی شهر، بیرون می‌رفت رو به قبله می‌نشست و شب و روز قرآن می‌خواند تا جایی که در ماه رمضان توانست چندین بار قرآن را ختم کند» [۷۷]. حافظ ابن حجر عسقلانی نیز همین روایت را در کتاب توالی التاسیس آورده است [۷۸].

البته لازم به ذکر است که بدانیم امام شافعی در همان اوایل کودکی علاقه‌ی خاصی به ورزش‌های رزمی از جمله تیراندازی داشت و در این رشته مهارت لازم را کسب کرده بود و در طول زندگی پر برکتش همیشه این مهارت را تمرین می‌کرد و در فرصت‌های مناسب با دیگر شاگردانش به تمرین تیراندازی می‌پرداخت و می‌فرمود که باید مسلمانان به این آیه‌ی قرآنی عمل کنند که می‌فرماید:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ[الأنفال: ۶۰].

«و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو (و نفرات و ساز و برگ جنگی) و اسبان ورزیده (برای جنگ) آماده کنید».

تمرین تیراندازی و اسب‌سواری و مهارت او در این دو رشته، آن هم در مرزهای اسکندریه، دلیل بر این است که او علاوه بر این که امامی مجتهد و فقیهی توانا و یگانه‌ی روزگار بود، به سایر فنون رزمی نیز اهمیت می‌داد و شاگردانش را تشویق می‌کرد تا همواره در دو جبهه‌ی علم و دانش و رزم و جهاد به تخصص و مهارت کافی برسند و خود سرمشق شاگردان و دیگر مسلمانان گردند. او این درس را به طور عملی به شاگردان خود آموخت و با تأسی از سیره و روش پیامبر خدا جمی‌خواست شاگردانش را تربیت کند تا با روشی عملی و کاربردی درس دین و دنیای خود را بیاموزند. او همان طور که در فقه و اصول، مجتهد مطلق و امام و پیشوای مسلمانان شد در میدان جهاد و عرصه‌ی عمل نیز رهبر و راهنمای آنان بود و از همه‌ی شاگردان و فقها و اصولیون نیز چنین انتظاراتی داشت و از آنان می‌خواست تا دروس دینی خود را به طور عملی بیاموزند تا بتوانند مسلمانان را به راه خیر و سعادت رهنمون سازند و دین و دنیایشان را تأمین کنند.

خروج امام به عنوان یک مأمور ویژه‌ی یگان مرزی، بدین خاطر بود تا به شاگردان و عامه‌ی مردم مسلمان بیاموزد که منظور از فقه در این حدیث پیامبر جکه می‌فرماید: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ» [۷۹]. «هرکه را خدا اراده‌ی خیر و نیکی کند، او را در دین آگاه می‌سازد». هم آموزش و یادگیری شریعت و احکام آن را در بر می‌گیرد و هم عمل به احکام و دستورات دین در حد مقدور و توانایی فرد. و باید مردم دانش دینی و عمل به احکام را توأماً با هم بیاموزند تا در عرصه‌های مختلف بتوانند نمونه و سرمشق دیگران گردند، بنابراین عمل از نظر امام شافعی از تألیف و تدوین علوم جدا نبود و به همان نسبت کتاب تألیف می‌نمود و به تربیت عملی شاگردانش همت می‌گماشت و ربیع مرادی از جمله‌ی یکی از آن دست پروردگان شافعی بود که به گونه‌ی عملی، احکام دین را از استادش آموخت و خود نیز اسوه و سرمشقی برای سایر شاگردانش شد. در ثبت و ضبط دانش فراوان و اخلاق نیکوی استادش لحظه‌ای را هدر نمی‌داد و از فرصت‌ها به خوبی استفاده می‌نمود و از این جهت در پویایی فقه اسلامی و ترویج فقه شافعی نقش چشمگیری ایفا نمود و خدمات شایان و آثار ارزنده‌ای از خود به جای گذاشت.

سرانجام امام ربیع مرادی در سال ۲۷۰ هجری در دیار مصر دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. او به قولی آخرین فرد از شاگردان شافعی بود که شخصاً حضورش را دریافت و مدت طولانی یار و همراهش بود و بعد از ربیع مرادی تنها یک نفر از شاگردان امام شافعی به نام قحزم بن عبدالله زنده ماند و به تدریس و ترویج فقه شافعی همت گماشت و او نیز به مدت یک سال پس از فوت ربیع مرادی، یعنی سال ۲۷۱ هجری چشم از جهان فرو بست و در این تاریخ دیگر هیچ کدام از شاگردان امام در قید حیات نبودند. البته معلومات فقهی، حافظه و قدرت تدریس و روایت و شهرت قحزم بن عبدالله هرگز به پایه‌ی ربیع مرادی نمی‌رسید و نمی‌توان از این نظر آن‌ها را با هم مقایسه نمود.

امام نووی روایتی را به نقل از محمد بن احمد بن سفیان بغدادی ذکر می‌کند، مبنی بر این که گاهی اتفاق می‌افتاد که نزدیک به ۹۰۰ نفر از طالبان دین و جویندگان دانش فقهی بر در منزلگاه ربیع مرادی اجتماع می‌کردند تا کتاب‌ها و آرای اجتهادی امام شافعی را از زبان او و به طور شفاهی بشنوند [۸۰]. بدین وسیله بسیاری از مشتاقان دانش فقهی شاگرد مستقیم او شدند و علم فقه را نزدش آموختند و هنگامی که به سرزمین‌های خود باز می‌گشتند، خود زمینه ساز ترویج و انتشار مذهب جدید شافعی شدند تا جایی که بسیاری از متخصصان علوم فقهی و تاریخ دانان بر این باورند، مذهب تازه‌ی شافعی عموماً به وسیله‌ی دو نفر از شاگردانش به نام‌های مُزَنی و ربیع مرادی به نسل‌های بعد و سایر دانشمندان متأخر انتقال یافته است. باید به این مهم اعتراف نمود که خداوندأبه وسیله‌ی وجود این شاگردان دانشمند و با فضیلت، لطف بزرگی در حق امت اسلامی، بالاخص پیروان مذهب فقهی شافعی و خود امام شافعی نمود و موجب شد تا دانشمند بزرگی هم چون بویطی، پس از وفات امام، همه‌ی شاگردان را دور خود جمع کند و مدیریت و سرپرستی علمی آنان را بر عهده گیرد و از این نظر جانشین شایسته‌ی شافعی گردد و به عنوان استاد پایه اول این مذهب، در حلقه‌ی درس شاگردان قرار گیرد و هم چون استاد خود، مبانی فقه و اصول را به آنان بیاموزد و امام مُزَنی را موفق گردانید تا با حافظه‌ی نیرومند و استدلال‌های خصم‌شکن و برهان‌های قاطع و کوبنده و کلام جذاب خود بر مخالفان فایق آید و کتاب‌ها و تألیفات زیادی نوشته و به عنوان یک تئوریسین بزرگ در پویایی و تکامل این مذهب بکوشد و آن را از گزند حوادث زمانه محفوظ دارد و به امام ربیع مرادی عمر طولانی عطا نمود تا برای مدت نسبتاً طولانی پس از وفات امام زنده بماند و تألیفات و آثار مصری‌اش را مستقیماً برای نسل بعد بازگو نماید و به اعتماد و اطمینان بیش‌تر مردم به این مذهب بیافزاید. بنابراین می‌توان گفت، این سه نفر در نقل و تدوین و انتشار مذهب تازه‌ی شافعی به نسل‌های بعد از خود مکمل یکدیگر شدند و موجب رواج و توسعه و پیشرفت آن گشتند. در واقع اگر مساعی و تلاش‌های عالمانه‌ی آنان نبود، چه بسا بسیاری از آراء و تألیفات جدید امام در مصر از بین می‌رفت یا در طول زمان به دست فراموشی سپرده می‌شد. امام ربیع مرادی با اعتماد به نفس تمام، هم چنان تا سال ۲۶۵ هجری، کتاب «الرسالة الجدیده» را روایت می‌کرد و خود یک نسخه‌ی منحصر به فرد در اختیار داشت که با دست خط خود و در محضر امام نوشته بود و همیشه در حلقه‌های درس آن را با خود همراه می‌داشت.

گفتیم که امام ربیع مرادی به خاطر عمر طولانی‌اش، توانست شاگردان زیادی پرورش دهد که هر کدام به عنوان مجتهدان زمانه و داعیان دین، مذهب شافعی را در وطن و سرزمین خود ترویج کنند، لازم دانستیم این جا به برخی از آنان اشاره‌ای گذرا داشته باشیم:

۱- عثمان بن سعید بن بشار انماطی

او مدتی طولانی نزد ربیع مرادی به تحصیل علم پرداخت، سپس به بغداد آمد و همان جا اقامت گزید و در سال ۲۸۸ هجری از دنیا رفت. در بغداد به انتشار مذهب جدید که در مکتب استاد خود آموخته بود، پرداخت و موجب نشاط و گسترش بیش‌تر مذهب جدید شافعی در پایتخت اسلام گردید.

۲- ابوزرعه محمد بن عثمان بن ابراهیم دمشقی

در مصر اقامت گزید و احتمالاً اولین فقیهی است از شاگردان این مذهب در ربع اخیر قرن سوم، و توانست برای چند مدتی سمت قضاوت را بر عهده بگیرد. سپس به دمشق رفت و در آن دیار نیز به شغل قضاوت ادامه داد و بر مذهب شافعی مراجعان را قضاوت می‌نمود و خود نیز موجب گسترش مذهب جدید شافعی در دیار شام و شهر دمشق گردید. او از جمله افرادی بود که مسابقه‌ای ترتیب داد و مقرر نمود هرکس بتواند مختصر مزنی را از بر کند، هزار دینار جایزه برایش در نظر بگیرد و بر وعده و پیمان خود هم چنان پایدار ماند.

چنان پایدار ماند.

۳- ابومحمد معروف به عبدان

پس از اتمام تحصیلات فقهی از محضر استادان بزرگی چون مرادی و مزنی، تصمیم گرفت به شهر مرو در شمال شرقی ایران و خراسان بزرگ برود و در همان منطقه به تدریس علوم فقهی و ترویج فقه جدید شافعی همت گمارد، و چنان کرد.

۴- ابوحافظ اسفراینی

او مردی فقیه و حدیث‌شناس بود و در این زمینه کتاب‌های زیادی تألیف نمود. فقه و اصول را در خدمت امام مزنی و ربیع مرادی آموخت و سپس به زادگاهش اسفراین از نواحی اطراف نیشابور بازگشت. اولین دانشمندی بود که مذهب جدید شافعی را در آن نواحی منتشر کرد و در سال ۳۱۶ هجری وفات یافت.

۵- ابوالعباس معروف به اَصم نیشابوری

او در اواخر عمر ربیع مرادی به خدمتش آمد و کتاب‌های شافعی را از او گرفت و به خوبی بر همه‌ی رموز آن آگاه شد و حدود ۷۲ سال پس از وفات ربیع مرادی به روایت اقوال شافعی و تدریس تألیفاتش همت گماشت و هم چون استادش ربیع، از عمر طولانی برخوردار بود و همین امر باعث شد تا برای مدت زیادی بتواند با سند معتبر و یک واسطه به نقل روایات مذهب شافعی بپردازد، در واقع امام اصم نیشابوری و استادش ربیع مرادی روی هم رفته حدود ۱۵۰ سال پس از وفات امام شافعی (۲۰۴ هجری) به طور متصل و با سند عالی و معتبر توانستند مذهب تازه را با اطمینان کامل به نسل‌های بعد منتقل سازند و این مسأله خود موجب تقویت و تکامل و گسترش وسیع مذهب شافعی در بیش‌تر نقاط جهان اسلام گشت و امروزه بیش‌تر نسخه‌های خطی فقه امام شافعی مستقیماً و با روایت امام اصم از ربیع مرادی به ثبت رسیده و در دسترس مردم قرار گرفته است.

۶- امام ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المنذر نیشابوری

معروف به ابن منذر، در سال ۲۴۰ هجری به دنیا آمد و برای تحصیل علم فقه به خدمت ربیع مرادی و زعفرانی رسید و در فقه و اصول به درجه‌ی اجتهاد آزاد نایل آمد و در اواخر عمر در زمره‌ی مجتهدان مطلق و صاحب مذهب مستقلی قرار گرفت. کتاب‌های زیادی در علوم شریعت نوشت. از جمله کتاب «الاشراف علی مذهب أهل العلم» و کتاب «الاجماع» و .... .

۷- ابن جریر طبری

در یکی از روستاهای طبرستان در سال ۲۲۴ هجری به دنیا آمد و برای کسب علوم دینی به مصر رفت. او در فقه، حدیث و تاریخ کم‌نظیر بود و خود صاحب نظریه و مجتهد مطلق به شمار می‌رود. در ایام جوانی به خدمت ربیع مرادی و زعفرانی رسید و علوم فقه را از محضر آنان آموخت و پس از مدتی به درجه‌ی اجتهاد آزاد رسید و مذهب پیش رفته و تازه‌ای به نام مذهب طبری تأسیس نمود، اما این مذهب در طول تاریخ نتوانست چندان دوام یابد و پیروان زیادی پیدا کند. کتاب‌های «تاریخ طبری» و «تفسیر طبری» از این عالم بزرگ، هم اکنون به یادگار مانده و چاپ و منتشر گشته است، قدرت حافظه و توانایی و استعداد وی به درجه‌ای بود که در یک شب تمام کتاب عروض خلیل ابن احمد را از بر می‌کند و استاد مسلّم علم عروض می‌گردد و می‌گوید: «امسیتُ غیر عروضی واصبحتُ عروضیاً» «شب چیزی از عروض نمی‌دانستم، اما صبح به دانشمندی عروضی تبدیل شدم».

[۷۴]- تهذیب سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج۱. [۷۵]- مناقب الشافعی، الحافظ البیهقی، ج۲. [۷۶]- کتاب الانتفاء، ابن عبدالبر، ص۱۷۴. [۷۷]- مناقب الشافعی، بیهقی: جلد ۲ صفحه۱۵۸. [۷۸]- به کتاب توالی التأسیس از ابن حجر مراجعه شود. [۷۹]- امام بخاری این حدیث را روایت کرده است، جلد ۱، ص۲۷. [۸۰]- کتاب تهذیب الأسماء واللغات از امام نووی، جلد ۱.