روزنه
عجب عبادتی است حج!...
مکتبی برای شستشوی انسان و پاکسازی کامل او در تمامی زمینههای انسانی، تزکیه و پاکی روح و روان، عروج بسوی کمال ایمان، تجدید عهد و میثاق با پروردگار رحمان، و به تمام معنا میلادی جدید، و انسانی دیگر در پوستین اول.
بطور عموم انسان در سفرهای معمولی به گونهای احساس غربت میکند، و چه بسا با خودی خود فاصله میگیرد، در حالیکه در سفر ملکوتی حج انسان در لایههای وجودی خود فرو رفته با درون خویش بیشتر آشنا میگردد، و با تأمل و اندیشه به حقیقت وجودی خود پی میبرد.
سفر حج؛ سفری است شخصیت محور، که در آن فرد با فاصله گرفتن از خود ظاهری به خود واقعی نزدیک میشود. رفتار او مبتنی بر خاموشی کنشهای منفی و تقویت کنشهای مثبت بازسازی شده، بسیاری از افسردگیها، اختلالات رفتاری، پرخاشگری و خشم، عذاب وجدان، احساس تلخ گناه، و روحیه یأس و نا امیدی که انسان را آزار میدهد در این سیر و سلوک عارفانه درمان میشوند.
سفر حج در حقیقت اردویی است تربیتی برای خودکاوی و خودسازی، و الگو و مدلی است جهت تحلیل همبستگی و نظم و تفاهم اجتماعی، و تجربه برادری ، برابری و عرفان به شیوه عملی.
تجربه بیانگر این واقعیت است که سفر حج، جوی از رفتار درمانی، یا تجربه زنده تربیت عرفانی را در فرد به تصویر میکشد، و باعث میشود تحولات اخلاقی و رفتاری عمقی چه در باب تزکیه و درمان کژرفتاریها و مبارزه با خصلتهای منفی؛ کینه، حسد، نفاق، دروغ و... و چه از جهت تعلیم و تکامل خصلتهای نیکو؛ خویشتن داری، پذیرش بدون قید و شرط دیگران، احترام به شخصیت خود و سایران، شناخت محدودیتهای خود و دیگران، تجربه خود بودن در فضای پر جنب و جوش جامعه شلوغ، هنر و تکنیک برقراری ارتباط با اطرافیان، زندگی در بین عشق و امید، تقویت روحیه مثبت نگری در فرد، مهارت زندگی در فضاهای پر پیچ و خم، تقویت مهارت شنیدن دیگران، بارور شدن روحیه همدلی و مهر و شفقت، تخلیه احساسات منفی، تأیید، تحسین و تقویت هنر تشویق در شیوه نگرش به اطرافیان، تجربه فهم دیگران، دیدن خوبیها، آموزش زندگی با هدف و آرمان، تربیت عملی بر لزوم تغییر و تنوع مستمر در زندگی...
در بهبهه دعا و نیایش، گریه و زاری، اشک جاری بر گونهها نوعی سکون و آرامش بر جسم فرد تجلی کرده در شلوغی و ازدحام جمعیت احساس آرامش روانی بدو دست میدهد.
فرد در این عبادت نمادین پس از ساختن خود؛ تمام خصلتهای منفی، و تمام نقطه ضعفهایی که لغزش و سقوط در باتلاق گناه را در او تحریک میکرد روی سنگ ریزههایی مینگارد و آنها را بر سر عنصر تحریک و وسوس؛ شیطان لعنتی، میزند و در یک حرکت نمادین و نمایشی که مبین چنین مکانیزمی است رابطه خود را با این دشمن دیرینه بکلی قطع میکند. اعلام بیزاری و براءت همیشگی...
همه عبادتهایی که خداوند برای مؤمن برنامهریزی کرده؛ از نماز، روزه و زکات گرفته تا حج و جهاد، تربیت انسان را از دو زاویه مد نظر دارد. از بعد ساختار فردی؛ تزکیه نفس و پاکی و طهارت قلب، آموزش معیارهای زندگی فردی چون برنامهریزی درست، مثبت اندیشی و امید به خداوند، تغییر زاویه دید و نحوه تفکر، وقت شناسی و غیره... و همچنین از بعد اجتماعی، نماز همانطور که فرد را از زشتیها و منکرات باز میدارد بدو میآموزاند چگونه در جامعه زندگی کند.
نحوه ایستادن در نماز جزئی از نماز است. که در آن فرد بدور از تمام صفتها و مناصب و شخصیتهای کذائی در کنار برادر انسانش شانه به شانه و پا در کنار پا تنها با شخصیت انسانی و آدمیت خود قرار میگیرد.
تماس بدنی او با برادر مؤمنش باعث رشد احساس همدلی و انسان دوستی در او میشود.
سایر عبادتها را نیز اگر ورق زنیم به ابعادی بسیار عمیق از تربیت و انسانسازی در آنها پی خواهیم برد.
در عبادت حج این مفاهیم بسیار روشنتر و نمایانتر است. با پوشیدن لباس احرام گویا فرد به یک آن احساس کرده که در عالم پرسش و پاسخ قیامت قرار گرفته، از کژیهای خود شرمسار گشته و داد بر آورده: ﴿رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُ...﴾[المؤمنون: ۹۹-۱۰۰] «پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردانید. تا اینکه کار شایستهای بکنم و فرصتهائی را که از دست دادهام جبران نمایم...».
و خداوند این فرصت را بدو داده، و اوست که سراسیمه کفن را بدور خود پیچیده از قبر برخواسته داد میزند: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لاَشَرِيْكَ لَكَ.
این پوشش یا لباس در تمام حرکات، کنشها، رفتارها و سلوک او تأثیر گذار خواهد بود. درست چون دکتر، پرستار، سرباز و یا پلیس که با پوشیدن یونیفرم خاص شخصیتی مختلف از خود را به جامعه عرضه میدارد.
شناخت فلسفه احرام، طواف، سعی و سایر ارکان و عبادتهای حج در حقیقت مغز این عبادت است.
وقتی فرد در میدان عرفات میایستد، باید احساس کند؛ این درست همانجایی است که چون پروردگارش او و سایر خلایق را آفرید از آنها عهد و میثاق گرفت:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ ١٧٢﴾[الأعراف: ١٧٢] «و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم».
و حال او سفیر بشریت است بسوی پروردگارش، تا درست در همان میدان اول، همان عهد و میثاق را با خدایش تجدید کند.
ارزش شناخت و درک این مفاهیم اگر از اهمیت آموزش شیوه اجرای عبادتهای حج بیشتر نباشد، هرگز کمتر نیست.
این کتابچه سعی دارد چنین مفاهیمی را به خواننده خود گوشزد کند. نگارنده در این ارمغان از پوست عبادت هیچ نمیگوید تنها سعی دارد لذت گوشهای از مغز عبادت را در دهان خواننده بگذارد، تا او خود در فضای حج سیری ملکوتی و عرفانی پیش گرفته شیرینی و لذتهایی که چه بسا نویسنده از چشیدن آنها محروم مانده، یا قلمش را توان انعکاس آن نبوده، را بچشد.
جای دارد در اینجا از همه متخصصان در تمامی زمینههای علم و معرفت دعوت کنم تا به عبادت ملکوتی حج از زاویه و عینک تخصصی خود بنگرند و جوانب مخفی و حقیقتهای ارزشمند آنرا برای سایر مؤمنان به تصویر کشند.
پس از سلام....
بدون شک دانستن آداب و رسوم، نحوه ادای هر کار و عبادتی بسیار مهم است. حتی خوردن غذا و چیدن سفره را آداب و تقالیدی است که انسان باید آن را مراعات کند. عجب در این است که شیوه لذت بردن از غذا و فوائد آن گرچه از نحوه خوردن مهمتر است از آداب و قوانین سفره شمرده نمیشود!..
عبادت حج را مناسک و احکامی است که حاجی قبل از برگرفتن خورجین سفر باید بیاموزد. آنچه عموم مردم از آن غافلند نحوه لذت بردن از این عبادت و فهم و درک مفاهیم و معانی نهفته در زیر پوستین آن است.
این چند صفحه از لایهی رویی عبادت به خواننده خود هیچ نمیگوید، بلکه بدون مقدمه او را در مغز عبادت قرار میدهد تا با چشیدن طعم شیرین این میوه بهشتی به کمال سعادت و عشوه لذت برسد! و چون حج خانه حق نصیبش شد کعبه را با خود به خانه آورد نه اینکه بار دگر به شهرش برگردد!
چه بسیارند آنهایی که چون به مکه روند باز به شهر و کاشانه خود باز میگردند!..
و چه اندکند افرادی که مکه را با خود به خانه میآورند و تا دم مرگ در مکه زندگی بسر میبرند!...
نگارنده نمیخواهد بین شما خواننده عزیز و این کتاب که شوق را در دلهای بسیاری زنده، اشکها را بر خیلی از گونهها جاری ساخته، حائل قرار گردد، تنها میخواهم یادآور شوم پس از لذت بردن از همراهی با آن، یادتان نرود به دیگران نیز این فرصت را دهید تا در لذت بردن از این سعادت با شما شریک گردند. و مهمتر از آن؛ افرادی که در رسیدن این مفاهیم زیبا به شما سهمی بدوش داشتهاند را در دعاهای خود فراموش مکنید...
با کمال احترام
د. نور محمد امرا
در رکاب زائران بیت الله
داستانی گفتم از یاران نجد
نکهتی آوردم از بستان نجد
***
مسکن یار است و شهر شاه من
پیش عاشق این بود حب الوطن
***
سرود رفته باز آید که ناید
نسیمی از حجاز آید که ناید
***
به فرمان پروردگار، ابرمرد توحید و یکتاپرستی حضرت ابراهیم خلیل - ÷– کعبه منسوب به پروردگار را که قبله سینهها و جهت حرکت دلهاست بنا نهاد تا تمامی یکتاپرستان تاریخ از روز خلیل تا به روز دمیدن در سور – بوق – و دیدار پروردگار جلیل بدان سوی روی آورده، بیعت و صداقت خود با خالقشان را با این خانه تواضع به نمایش گذارند..
بیعت با کعبه...
قبله ایمان...
خانه خداوند رحمان...
مرکز دایره محبت و شوق عاشقان بهشت...
مغناطیس دلهای شیفته حق، که از چهارسوی جهان آنها را بسوی خود جذب میکند..
کعبه چون قلب، مؤمنانی که زنگ گناهها و لغزشها، آنها را اکسیده کرده بسوی دهلیزهای خود میکشد و طی یک برنامه آلایشی آنها را پاک کرده، از چالههای شهوت به کرانههای عفت ملکوتی، و از سستی و افتادگی به حرکت و سازندگی، و از منیت و خودپرستی به جهان بینی و یکتاپرستی، از خواب و خیال به امید و برنامه، و از چشم دوختن به دیگران به چشم گشودن بر دیگران، از هیچ بودن به همه چیز شدن، و از تابعیت و تقلید به رهبریت و تحریک، بالا برده بار دگر در کالبد جهان اسلام پمپاژ میکند تا زندگی و سلامت جسم را حفظ نمایند، و جسد دنیای توحید را توان زیستن و ادامه حیات باشد..
کعبه در سمت قلب مؤمن، و طواف مخالف حرکت عقربههای ساعت. درست چون حرکت همه کائنات از ذره تا بزرگترین ستاره و سیاره.. گویا مؤمن میگوید: در بندگی خداوند همه کائنات شریکند و همه در حال عبادت. قلب مؤمن بسوی کعبه مینگرد تا دریابد؛ دعای قلب غافل را نزد پروردگار هیچ ارزشی نیست، و جایگاه واقعی عبادت قلب است، درست همان چیزی که رسول هدایت – ج– به ما آموختند:
«إن الله لا ينظر إلى صوركم وأموالكم، ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم» [۱].
خداوند به شکل و شمایلتان و مال و ثروتتان توجه نمیکند، بلکه به قلبها و کارهایتان مینگرد.
عبادتی که برخواسته از قلب انسان و تنها برای رضایت رحمان باشد، آسمانها را شکافته فورا به درگاه احدیت وارد میشود. عبادتی که در پی نام و نشان، و یا پست و مقام، یا برای ارضاء شهوتی نفسانی، یا آز و طمعی حیوانی باشد چون کهنه پارچهای گند به سر صاحبش زده خواهد شد!
مکعبی سربلند، آغوشی باز به شکل هلال که تاریخ گواهی میدهد که از آن خانه حق است و بنا به دستور تقدیر بدین شکل بازگذاشته شده تا مؤمنان را در آغوش گیرد و آن را «جر اسماعیل» نامند. آغوشی که اسماعیل را در دامن خود پرورده، مؤمنان را به سینه خود میفشارد و در گوشهایشان زمزمه میکند: چون اسماعیل باشید.
اسماعیل؛ فرزند بحق توحید ابراهیمی...
اسماعیل؛ زاده ایمان، پرورده توحید و یکتاپرستی...
اسماعیل؛ آن نوجوانی که با رشادت و دلیری خود سر بشریت را بالا گرفت..
نوجوانی که با اراده واختیار فولادینش گردن طاعت خویش در زیر تیغ بران دستور الهی نهاد..
آه!..
عجب حادثهای بود و عجب امتحان و آزمایشی!..
آزمایشی که کوههای سترگ در مقابلش خاکستر میشوند، و آسمان و زمین توان تحملش را ندارند..
ابرمرد توحید؛ ابراهیم دوست و خلیل رب جلیل بنا به اشارهای گذرا از سوی حق ساتور تیزش را بر گردن جگرگوشهاش - آنهم چه چگر گوشهای؟!.. اسماعیلش که پس از هشت دهه زاری و تضرع و اشک بدان رسیده بود – میکشد.
چاقوی تیز از فرط حیرت مات و مبهوت مانده، توان بریدن از او سلب گشته.. برایش باور کردن آنچه روی میدهد ناممکن شده، حیران است چه کند!..
همین فضای کعبه نظارهگر تمامی آن ماجرا بود، آن را در گوش هر مؤمنی که به حجر اسماعیل درمیآید زمزمه میکند..
از هر سوی حرم بوی توحید ابراهیمی به مشام میرسد، هر لحظه امواج همیشه زنده صدای پرطنین ابراهیم از فضای حرم به چهارسوی جهان فرستاده میشود.
چون ابراهیم خانه حق را بنا نهاد، پروردگار بدو امر نمود تا مردم را بسوی خانه توحید و رمز یکتاپرستی برای ادای مناسک و عبادت حج فرا خواند؛
﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ ٢٧﴾[الحج: ۲۷].
«به مردم اعلام کن که، پیاده، یا سواره بر شتران باریکاندام (ورزیده و چابک و پرتحمّل، و مرکبها و وسائل خوب دیگری) که راههای فراخ و دور را طی کنند، به حجّ کعبه بیایند (و ندای تو را پاسخ گویند)».
و از آن روز تا به امروز و تا بروز قیامت امواج صوتی ابراهیم با اکسیژن هوا آمیخته شده از راه شش وارد قلب مؤمنان گشته عشق و محبت زیارت خانه حق را در آنها مینگارد و آنها را بسوی کعبه و قبله حق دعوت میکند.
هزاران هزار زن و مرد، پیر و جوان، سیاه و سفید، از چهارسوی جهان در هر لحظه بدور مغناطیس قلبها در حال طواف و چرخشند.
طوافی که با اذان ابراهیم شروع شده تا دمیده شدن سور اسرافیل و برپایی قیامت جریان خواهد داشت.
مؤمنان کعبه آمال و خانه عشق و ایمان خود را در کنار قلبهایشان قرار داده رابطهای محکم و پرمعنا با پروردگارشان برقرار میکنند..
خدایا، بار الها؛...
بنگر بدین مؤمنان صادق، اینان بدرستی فهمیدهاند که درگیر و دار و جیغ و داد زندگی قلبهایشان را گم کردهاند، و حال آمدهاند در اینجا آن را میپالند.
یا اینکه احساس کردهاند زنگ کبود گناهها و لغزشها و کوتاهیها بر دلهایشان انباشته شده، حال آمدهاند تا با ریختن اشکهای پشیمانی و توبه بر زنگهای دل آن را سنباده کشند!
عجب صفایی است در اینجا!..
حرم حرم خداست و بندگان بندگان او، ایمان و توحید در کمال اخلاص و صداقت به شیوه ابراهیم و فرزندش محمد مصطفی – صلی الله علیهما وسلم -...
اخلاص و صداقت با پروردگار را عجب حکایتی است و مکانتی در نزد او!
پیرزنی پریشان و خسته تنها و تنها برای کسب رضایت الهی، با ارداه و اختیار خود به دستور او تن داده، در این صحرای بیآب و علف به امید یافتن قطره آبی بدینسو و آنسو میدود. این اخلاص و صداقت آنچنان در درگاه احدیت قبولیت مییابد که حرکت او رژه ایمان میشود برای همه مؤمنان تا بروز قیامت!
حقا که عجب جایگاهی است اخلاص و تجرد و ایمان راستین را!...
خانواده حضرت ابراهیم رمز یکتاپرستی و اخلاص آنچنان مقامی نزد پروردگارشان کسب کردهاند که نامشان تا ابد بر زبانهاست، درست آن چیزی که حضرت ابراهیم آرزویش را داشت: ﴿وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٨٤﴾[الشعراء: ۸۴].
«و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده!»
و یادشان با عرق مؤمنان بر خاطره تلخ تاریخ نقش بسته. هر جا کسی از آنها دوید مؤمنان گام به گام پشت سر او و بیاد او میدوند، و هر جا آرام گام زد مؤمن در پی او آرام گام میزند. آنجایی که سنگ ریزهای به رمز ستیز با اهریمن پرتاب کردند ما سنگ ریزهای درست به حجم سنگ آنها پرتاب میکنیم، و چون ابراهیم برای رسیدن به رضایت الهی گوسفندی قربان میکنیم.
عجب پاداشی است اخلاص را!...
این جزئی است بس کوچک از پاداش دنیوی ابراهیم در صحیفه کائنات، او را چه پاداشی است در روز قیامت خود خدای ذی الجلال داند و بس!
مؤمن در مییابد نزد پروردگارش مشکی است که هر چند در مقابل او متواضعتر و خاکسارتر و مخلصتر باشد بهماناندازه بوی عطراگینش نام خوش او را بر صفحات تاریخ خواهد نگاشت. مگر نه این است که خداوند خود به فرزند ابراهیم؛ حضرت خاتم – ج– فرمودند:
﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ ٤﴾[الشرح: ۴].
«و آوازه و نام تو را بلند ساختیم!»
و نه این است که تا روز قیامت منادی حق نام او را در کنار نام خالق یکتا جار میزند:
«أشهد أن لا إله إلا الله... أشهد أن محمداً رسول الله...».
و مگر نه این است که در هر تشهد در کنار تحیات الهی سلام و درود است بر پیامبر خاتم و بر بندگان صالح و نیکو سرشت و پارسا از پیروان او، و دعای صلوات و برکات است بر محمد و آل محمد آنچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم بود؟!..
«التَّحِيَّاتُ لِلَّـهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّـهِ الصَّالِحِينَ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
[۱] رواه مسلم.