حج میعادگاه عاشقان

فهرست کتاب

از خانه احد تا آرامگاه احمد:

از خانه احد تا آرامگاه احمد:

ای خوش آن منعم که چون درویش زیست
در چنین عصری خدا اندیش زیست

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱- شناخت بنیاد و اساس و قیمت و بهای حج، از درک معنای «کمال» شروع می‫شود. چون بنده دریابد کمال؛ در بریدن از غیر خداست و نعمت حج جولانگاه رسیدن به این کمال، با قلبی آکنده محبت و با کمال میل از خانه و خانواده و دوستان و خویشان، و از زندگی آرام و بی‫دغدغه و از راحتی و خوشگذرانی‌ها دست کشیده، دوری و غربت از شهر و دیار و آشنایان را اختیار کرده غرق در عبادت‌هایی می‫شود که چه بسا نفس و خواسته‫ها و حتی عقل او در فضای آن حیران و سرگردان سیر می‫کنند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۲- مؤمنی که معنای کمال را در دل بریدن از خلق و پیوستن به خالق دانست، در او عشق و محبت و شوقی بی‫مانند با هر آنچه بخدایش نسبت داده شود، پیدا می‫گردد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

به آن مؤمن خدا کاری ندارد
که در تن جان بیداری ندارد ‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در فضای این بیداری چشمان دلش بسوی خانه خدا؛ آن خانه‫ای که به نام خداوند اضافه شده، دوخته می‫شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۳- با شعله کشیدن آتش عشق در قلبش تصمیم می‫گیرد از خانه و کاشانه، سرزمین و دیاری که در آنجا ریشه دوانیده، و از تمامی لذت‌ها و خوشی‌ها دست کشیده بسوی سرزمین ملکوتی وحی بال کشد. و صد البته این چنین تصمیمی صادقانه باید با اخلاص و پاکی، بدور از هر گونه ریاء و شهرت و جاه و مقام باشد، چونکه تنها آن عبادتی به مقام الله راه می‫یابد که خالصانه تنها و تنها از برای رسیدن به رضایت او باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۴- این شیفته عشق الهی با تصفیه حساب با مردم و حلالی طلبیدن از آن‌ها، و بازگرداندن حق به حقدار، قلبش را از جهان خاکی برکنده بسوی عالم افلاکی خیره می‫سازد. و بیاد می‫آورد سفر آخرت را!‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چهره تار مرگی که هر لحظه ممکن است شترش را جلوی خانه او بخواباند همیشه در ذهنش زنده خواهد بود، تا اندیشه توشه برگرفتن و پاک زیستن را در او بیدار نگه دارد.

۵- هنگام برگرفتن خورجین زاد سفر بسوی خانه خدا، بیاد توشه سفر طولانی و دشوار آخرت می‫افتد. آن سفری که توشه‫اش تنها تقوا و پرهیزکاریست!‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۶- و چون بر سواری و مرکب قدم می‫نهد به یاد تابوت مرگ تلخ می‫افتد. و به یاد نصیحت محبوب به ابوذر ایمان:‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ «يا أباذر! جدد السفينة، فإن البحر عميق، وأكثر الزاد فإن السفر طويل، و خفف الحمل فإن العقبة كؤود».

«ای ابوذر کشتی‫ات را مرمت کن که دریا بس عمیق است. و تا می‫توانی توشه راه برگیر که سفر طولانی است، و بارت را سبک گردان که تپه‫ها و دره‫های راه دشوارند!».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۷- در هنگام خریدن لباس احرام به یاد کفن سفیدش می‫افتد. کفنی که هیچ جیبی ندارد تا با خود مال و منالی برگیرد! به یاد آن روزی که عزیزانش با تمام بی‫رحمی آن لباسی که شخصیت دروغینی بر او پیچیده بود را از تنش کشیده، کفنی که معنای حقیقی او را همراه دارد بر تنش می‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ با پوشیدن احرام تمام وصف‌ها و مقام‌ها و منصب‌های اداری و مالی و احترام‌های اجتماعی و دولتی بزیر پا می‫افتند، تو می‫مانی و انسانیت. بازگشت به لحظه بی‫آلایش ولادت که از تاریکی رحم مادر بسوی نور زندگی آمدی، برای یادآوری لحظه تنهایی سفر آخرت که تنها بسوی تاریکی گور می‫روی...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۸- و چون از دیار خود بسوی سرزمینی ناشناخته و مسیری ناپیدا تنها به امید رسیدن به خدا و رضایت و مقبولیت در درگاه او حرکت می‫کند، بیاد آهنگ سور می‫افتد که او را از قبر بیرون رانده بسوی پروردگارش سوق می‫دهد. این مهاجری که شوق خانه محبوب قلبش را پر کرده از افتادن در مسیر راه هیچ هراسی ندارد. آخر پروردگارش به او نوید رحمت بی‫پایان داده:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَمَن يَخۡرُجۡ مِنۢ بَيۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ يُدۡرِكۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ[النساء: ۱۰۰].

«...و هر که از خانه‌ی خود بیرون آید و به سوی (سرزمین‌های اسلامیِ) خدا و رسول هجرت کند، و سپس مرگ او را دریابد، اجر او بر عهده‌ی خدا است،...».

۹- در مسیر بیابان خشک تا میقات امید خاطرش مشغول است به سفر خروج از دنیا بر مرکب موت تا رسیدن به میقات روز قیامت و آن سختی‌هایی که در مسیر راه است.

۱۰- با پوشیدن احرام در میقات چون عاشق شیفته اشک ریزان و «لبیک‌گویان» بسوی پروردگارش بحرکت درمی‫آید. و از اینکه پرخاش خشم آلود بر او داد برآورد: «نه لبیک، و نه سعدیک»! موی بر تنش میخ شده.‬‬‬‬

‬‬ پیک رب العالمین (ج) می‫فرمایند: «إذا خرج الرجل حاجا بنفقة طيبة ووضع رجله في الغرز فنادى: لبيك اللهم لبيك، ناداه مناد من السماء: لبيك وسعديك زادك حلال وراحلتك حلال، وحجك مأجور غير مأزور. واذا خرج الرجل بالنفقة الخبيثة فوضع رجله في الغرز فنادى: لبيك اللهم لبيك، ناداه مناَد من السماء: لا لبيك ولا سعديك، زادك حرام ونفقتك حرام، وحجك غير مبرور».‬‬‬‬

‬‬ «آنگاه که مردی با مال حلال آهنگ حج کند و صدا برآورد: «لبیك اللهم لبیك»– بار الها ندای تو را استجابت کرده دعوتت را پذیرفته‫ام – فرشته‫ای از کرانه‫های آسمان از او استقبال کرده می‫گوید: خوش آمدی، توشه راهت حلال است و سواریت حلال، حجت پذیرفته شده و هیچ گناهی بر تو نیست. اما اگر کسی با مال خبیث آهنگ حج کرده، چون داد برآورد: «لبیك اللهم لبیك»– بار خدایا دعوتت را لبیک گفته آمده‫ام بسوی تو – فرشته‫ای از آسمان بر او داد می‫کشد: نه لبیک و نه سعدیک، توشه‫ات نارواست و خرجت حرام، حجت نامبارک و مردود»!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۱- با وارد شدن به مکه احساس دیگری بدو دست می‫دهد، هیبت و عظمت و بزرگی خانه خدا چهار دیواری قلبش را پر می‫کند، همه آن ساختمان‌های پر زرق و برق اطراف حرم در دیدگانش حقیر و ناچیز می‫گردند، و دلش با کعبه مراد گره می‫خورد. لب‌ها لبریز دعایند و چشم‌ها چشمه جوشان اشک، گویا او نظاره‫گر صاحب خانه است و از خداوندی که بدو شرف زیارت خانه‫اش را نصیب کرده می‫خواهد تا از شرف دیدار جنابش در روز قیامت او را بی‫بهره نگرداند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۲- در یک آن از خود بیخود گشته، چون عاشقان بدور خانه ذی الجلال می‫چرخد، درونش پر است از احساس بهم سویی با فرشتگان مقرب الهی که دور عرش رحمان می‫چرخند. جسم او از احساس وامانده، این دلش است که بدور خانه محبوب می‫گردد. در طواف که شیوه‫ای است از نماز دور خانه حق، جمعیت و انبوه ملیون‌ها انسان با رنگ‌ها و زبان‌های مختلف که هر یک در چهارسویش و زیر گوشش چیزی زمزمه می‫کند و اشکی می‫ریزد را نمی‫بیند، و سخت به راز و نیاز با خدایش مشغول است. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۳- تجدید میثاق با «حجر الأسود» یادآور بیعت نمادین با دست خدا بر زمین است. سنگی که روز قیامت برای تو یا علیه تو گواهی خواهد داد.

۱۴- نیاز و محبت و شوق و پناه بردن از سزای روز جزا و امید به رحمت و بخشایش رب کریم در تضرع و زاری در «ملتزم» به اوج خود می‫رسد. زاری است و اصرار و سؤال و حاجت طلبی.‬‬‬‬

‬‬ ۱۵- در سعی بین «صفا و مروه» خود را چون آن نیازمند حیرانی می‫یابد که پس از عرض نیاز خود به درگاه پادشاه عالمیان در حیات خلوت خانه او در انتظار جواب بدینسو و آنسوی گام می‫زند، شاید شاهنشاه جهان نظر رحمتی بر او اندازد.‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ «صفا و مروه» در نظر او چون دو کفه ترازو در وزن کردن نیکی‌ها و زشتی‌های او در نوسانند.

و او دوان دوان و عرق ریزان با کسب طاعات بیشتر تلاش دارد کفه سبک خوبی‌هایش را سنگینتر کند. پس از هفت سعی، توان و نیرویش را از دست داده، بر «مروة» ایستاده، شرمسار و امیدوار چشم‌هایش را به کعبه دوخته دست بسوی پروردگارش دراز کرده یاری می‫طلبد.‬‬‬‬

‬‬ ۱۶- میدان عرفات تصویری است گویا از میدان عرصات! اقیانوس خلایق در هر سوی موج می‫زند، صداهای بلند و زبان‌های گوناگون، شکل و شمایل و رنگ‌های مختلف، همه فرزندان آدمند، برادرانی که دور هم جمع کشته به امید بخشش خالق و نجات از سزا گریان و اشک ریزان دست به زاری و تضرع بلند کرده‫اند. گویا عرصات قیامت است و خلایق بدور پیامبرانشان حلقه زده‫اند و هر یک می‫گوید: نفسی.. نفسی.. بار الها من نجات یابم!.. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۷- مؤمنانی که در میدان عرفات به سختی خود را از زنگار و زشتی گناهان پاک کرده‫اند، خشمگین بسوی دشمن حمله‫ور می‫شوند. در یک جنگی سمبلیک ابراهیم‫وار با هفت سنگ ریزه نمادین به صورت شیطان نفرین شده می‫کوبند. این سلاح سرد چون تیر آهنین قبل از اینکه سینه شیطان را بدرد بر پیکر «نفس اماره» حاجی فرود می‫آید تا بار دیگر کمر طاعت در مقابل اهریمن خم نکند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۸- حال این انسان آراسته که در مسیر ابراهیمیت قرار گرفته، با قربانی کردن گوسفندی به پروردگارش می‫گوید حاضرم جان و مال و زندگیم را به فرمان تو و در راه تو قربان کنم.‬‬‬‬

‬‬ ۱۹- مکه مکتب اول آلایش و ساختگی مدرسه محمد مصطفی – ج– است. سفره پهن و گسترده آیات و سوره‫های مکی؛ جولانگاه ایمان و صبر و شکیبایی و بردباری و خداپرستی در برابر فولاد ستم و خودپرستی.‬‬‬‬

‬‬ مکتب دوم مدینه منوره است. آنجا که دین تکامل یافت. قلب هوای گام نهادن بر جای پای رسول هدایت و تربیت یافتگان مکتب رشادت او؛ مهاجران جان بر کف دارد. لب‌ها صلوات و درود بر حضرت رسول – ج– را زمزمه می‫کنند و گام‌ها دل عاشق را بسوی مدینه منوره می‫برند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

تا نداری از محمد رنگ و بو
از درود خود میالا نام او!

‬‬ اشک حسرت از دیدار و یاری خاتم پیامبران حضرت مصطفی – ج– بر گونه‫ها جاری است. تا امید به دیدار بر حوض کوثر در دل سرک می‫کشد، بیم از رانده شدن جان را بلرزه درمی‫آورد. و آن جمله پیامبر در ذهن تجلی می‫کند که فرمودند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ «يرفع الله إلى أقواما فيقولون يا محمد! فأقول: يا رب أصحابي فيقول: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك فأقول بعداً وسحقا».

«مردمانی در روز قیامت بسویم می‫آیند و داد می‫زنند: یا محمد، من هم می‫گویم: بار الها، این‌ها از یاران من هستند. خداوند می‫فرمایند: شما اطلاع ندارید این‌ها پس از تو چه کرده‫اند؟! من از آن‌ها روی گردانده می‫گویم: مرگ بر شما، از من دور شوید».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۲۰- با اولین قدم در مسجد پیامبر؛ شاگردان و صحابه او را بیاد می‫آورد که چگونه پروانه‫وار بدور شمع وجودش جان دادند. گام‌های شوق او را مقابل آرامگاه نور می‫رساند. گویا پیامبر در حجره مادر مؤمنان؛ عائشه – رضی الله عنها – نشسته به حاجیانی که از حج برگشته‫اند تبریک می‫گوید. و از آن‌ها بیعت می‫گیرد تا بر راه او ثابت قدم بمانند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مقام خویش اگر خواهی در این دیر
بحق دل بند و راه مصطفی رو

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬