پیامبر خداص در چه محیطی مبعوث شدند؟
قرآن کریم بیان کرده که وقتی پیامبر خداص در مکه مکرمه مبعوث شدند مردم با این که ادعای پیروی از دین ابراهیم÷را داشتند گرفتار انواع شرک و بتپرستی بودند، کما این که قرآن کریم علت و انگیزه اختلاف رسول مکرمص را با آنان، بیان نمود، جامعه آنروز مکه و سایر شبه جزیره عربستان کافر و منکر وجود و قدرت خدا نبودند، خداوند را کاملا قبول داشتند و به قدرتهایش اعتراف میکردند چنانکه میفرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٦١﴾[العنکبوت: ۶۱]. «و اگر از آنان بپرسى، چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده است، البته گویند: خداوند. پس از چه جهت [از راه حقّ] گردانده مىشوند؟».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ ٩﴾[الزخرف: ۹].
«و اگر از آنان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ به یقین گویند، [خداوند] پیروزمند دانا آنها را آفریده است».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٨٧﴾[الزخرف: ۸۷].
«و اگر از آنان بپرسى، چه کسى آنان را آفریده است، به یقین گویند: خدا. پس از [حق به] کجا بر گردانده مىشوند؟».
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩﴾[المؤمنون: ۸۴-۸۹].
«بگو: اگر مىدانید، زمین و هر کس که در آن است از آن کیست؟ (۸۴) خواهند گفت: از آن خداست. بگو: آیا پند نمىپذیرید؟ بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ چه کسى است؟ خواهند گفت: [همه] از آن خداوند هستند. بگو: آیا پروا نمىدارید؟ بگو: چه کسى است که ملکوت هر چیز به دست اوست و اوست که امان مىدهد و [بر خلاف امان] او [به کسى] امان داده نمىشود. اگر مىدانید [بگویید]. خواهند گفت [همه اینها] از آن خداوند است. بگو: پس از کجا فریب داده مىشوید؟».
پس ملاحظه میکنید که آنها منکر خالق بودن و رازق بودن و مدبر بودن و میراندن و زنده کردن خداوند نبودند بلکه تمام این صفات را ویژگی خاص خداوند میدانستند اما این عقیده به ظاهر اسلامی و توحید آنها را وارد دائره اسلام نکرد. و صفت شرک را از آنها زائل ننمود.
لذا خداوند متعال بیان کرد که آنها از این جهت به خدا ایمان دارند، اما از جهت ایمان خودشان را فاسد کردند ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾[یوسف:۱۰۶]. «و بیشترشان به خداوند ایمان نمىآورند مگر آنکه آنان [به نوعى] مشرکاند». و خداوند بیان کرد که آنها خداوند را دوست دارند، اما این محبت خالصانه نیست چون غیر خدا را نیز مانند خدا دوست میدارند، ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ﴾[البقرة: ۱۶۵]. «و از مردم کسانى هستند که به جاى خدا همتایانى را [براى او] بر مىگیرند که آنها را مانند دوست داشتن خدا دوست مىدارند- و مؤمنان در دوستى خدا قوىترند». و شگفت این که آنها حج هم میکردند و به خانه خدا طواف هم میکردند و کعبه را تعظیم هم مینمودند و برایش هدی و قربانی هم تقدیم میکردند و لبیک هم میگفتند اما کدام لبیک «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك إلا شريكا تملکه وما ملك»«خدا یا به خدمت ایستادهام، خدایا شریک نداری به خدمت ایستادهام مگر شریکی که تو او را و آنچه او مالکش است همه را مالک هستی!»
پس همه این مشترکات به شمول ایمان به این که خداوند خالق و مدبر این جهان هستی است روزی دهنده و باران دهنده تنها اوست لذا او را دوست داشتن و تعظیم کردن و غیره نتوانست آنها را به اسلام داخل کند، زیرا همه این امور اگرچه درست بود اما مشکل اساسی عبادت و پرستش بود و نقطه اختلاف پیامبرص با آنان در مورد به خصوص بود. آنها عقیده داشتند که اگر عبادت و پرستش به منظور طلب شفاعت از آن معبود در نزد خداوند باشد اشکال ندارد که این عبادت یا نوعی از انواع مختلف عبادت برای آن کسی که قرار است در نزد خداوند برایشان شفاعت کند انجام گیرد!! نه از باب این که آن طرف مستقلا میتواند نفعی یا ضرری برساند، بلکه از باب این که این قدرت را خدا به او داده است!! اما پیامبر خداص فرمود نخیر، این عینا همان شرکی است که خداوند مرا مکلف کرده که شما را از آن باز دارم و جامعه را از وجودش پاک نمایم.
خداوند متعال جوهر اختلاف و نکته اساسی در مشکل موجود در بین آنان و پیامبرص میفرماید: ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳]. «بدان که پرستش ناب از آن خداست. و کسانى که به جاى او دوستانى گرفتند [گویند:] آنان را نمىپرستیم جز براى آنکه ما را گامى به خدا نزدیک سازند». بله میگفتند ما اینها را از این جهت نمیپرستیم که خالق و رازق هستند نخیر آفریدن و روزی دادن که ما هم میدانیم و قبول داریم که کار خداوند است، ما فقط از اینها یک چیز میخواهیم و آن این که برای ما نزد خداوند شفاعت کنند!! و خداوند فرمود: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨﴾[یونس: ۱۸]. «و به جاى خداوند چیزى را مىپرستند که به آنان زیانى نمىرساند و سودى به آنان نمىبخشد و مىگویند: اینان در نزد خداوند شفیعان ما هستند. بگو: آیا خدا را به آنچه که در آسمانها و در زمین نمىداند، خبر مىدهید؟ او پاک [و منزه] و از آنچه شرک مىآورند [بسى] برتر است». خیلی جالب است میگویند: ما که از اینها نفع و ضرر نمیخواهیم، این که از عهده اینها ساخته نیست خود ما هم میدانیم ما فقط میخواهیم که اینها برای ما وسیله نزدیک به خدا باشند و برای ما نزد خدا شفاعت کنند همین و بس. شاید کسی بگوید که: آنچه در اینگونه آیات نفی شد جمادات بیجان و روح است مانند سنگ و چوب و غیره. نخیر، اتفاقا کلمه (هؤلاء) اشاره به عاقل و جاندار است، اینها چه کسانی بودند که مدعیان پیروی از دین توحیدی ابراهیمی خواستار شفاعت آنها میشدند؟ طبعا اینها شخصیتهایی بودند که در جامعه شهرت و نام نیک داشتند و طبعا نیک هم بودند، لذا نزد خداوند هم دارای مقام و منزلت والا بودند، به همین دلیل بود که (البته با تلاش فراوان شیطان) به شکل آنها مجسمه ساخته بودند و در جاهای مختلف گذاشته بودند، بعضیها در خانهها، بعضیها را بر روی قبرهای منسوب به آن مردان نیک و صالح و اولیاء و دوستان خداوند، و بعضی را هم در داخل خانه کعبه! بله خانه کعبه هنگام بعثت رسول اللهص بت خانهای بود که سیصد و شصت بت در آن پرستش میشد!! خداوند میفرماید: ﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ كَذَّابٌ ٤ أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ ٥﴾[ص: ۴-۵].
«و شگفتزده شدند که هشدار دهندهاى از [خود] آنان به [نزد]شان آمده است و کافران گفتند: این [فرد] جادوگرى دروغگوست. آیا [همه] معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بىگمان این چیزى شگفت است».
آری، آنها تعجب میکردند که رسول خداص چگونه (نعوذ بالله) نمیفهمد و قدر این بزرگان و صالحین و اولیاء خدا را نمیشناسد آنها را دوست ندارد که از مردم میخواهد تمام انواع عبادت و پرستش را فقط برای یک إله و کارساز و مشکل گشا انجام دهند، البته آنها اعتراف میکنند و قبول دارند که پرستش هرچیز یا کس دیگری با خدا قطعا به این معنی است که او را اگر چه خالق و مستقل در نفع و ضرر نباشد در کنار خداوند إله و کارساز و مشکل گشا قرار میدهند، آنها در این باره مشکلی ندارند و قبول میکنند که فلان کس اگرچه مستقلا نمیتواند به آنها نفع و ضرری برساند، اما به اذن خدا میتواند وسیله و شفیع قرار گیرد و آنها را به خدا نزدیک کند!! از آنجایی که کلمه «إله» به معنی معبود با مفاهیم گسترده آن است لذا خداوند آنها را توبیخ و سرزنش کرد که ﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵]. «و از [وضع و حال] کسانى از رسولانمان بپرس که پیش از تو فرستادیم. آیا جز [خداوند] رحمان معبودانى قرار دادیم که پرسش شوند؟». پس إله به معنی معبود است و کسی که چیزی را بپرستد گویا او را إله و معبود گرفته است صرف نظر از این که آن إله، إله و معبود حق باشد که خداوند متعال است یا إله باطل که هر آنچه غیر خداوند پرستیده شود إله و معبود باطل است.
این است معنی لا إله إلا الله، یعنی هیچ إله و معبود برحقی شایسته پرستش باشد جز خدای یکتا و یگانه وجود ندارد. همین مفهوم و همین معنی بود که خداوند از ابراهیم بت شکن و موحد بزرگ÷نقل میکند: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦﴾[الزخرف: ۲۶]. «و چنین بود که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: بىگمان من از آنچه مىپرستید، بیزارم». پس جمله: ﴿إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦﴾معادل «لا إله..» است و ﴿إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧﴾[الزخرف: ۲۷]. «بر خلاف کسى که مرا آفریده است، و همو او مرا راه خواهد نمود».معادل «إلا الله..» که معنی آیه کریمه چنین میشود من از پرستش هر معبودی جز الله که معبود و إله برحق است بیزارم، زیرا جز خداوند که إله برحق است تمام معبودان دیگر باطل و عبادت و پرستششان باطل و نادرست است. و کلمهای که بعد از ابراهیم÷در میان فرزندان و ذریه و نسلهای آیندهاش باقی ماند لا إله إلا الله است، همین کلمه عظیم و سرجهان هستی که وقتی سایه ذریه ابراهیم÷و از جمله مشرکان جزیرة العرب آن را نادیده گرفتند، و امرش را سهل انگاشتند دچار آلودگیهای مختلف شدند و راه راست و صراط مستقیم را گم کردند و در بیراهههای کور ظلمت و تاریکی در انتظار مرگ و نابودی ابدی بودند که خداوند در نتیجه دعای ابراهیم÷یکی از بهترین ذریه ابراهیم یعنی محمد مصطفیص را مبعوث فرمود تا این کلید بهشت و راز بزرگ جهان هستی و ارزش حقیقی کائنات و خلاصه تمام ادیان آسمانی و لب و فشردۀ همه ارزشهای انسانی یعنی لا إله إلا الله را تجدید و زنده کند و بار دیگر جهان بشریت را به وسیله آن از لوث شرک و کفر و بتپرستی و تمام مظاهر فساد و انحراف پاک کند و راه سعادت و رستگاری دائم را به روی انسانهای راه گم کرده و غرق در خرافات و مزخرفات بگشاید تا این که خود و خانواده و اطرافیان و سایر انسانها را با دعوت به توحید خالص از عذاب دردناک الهی نجات دهند. پس خدایا تو را سپاس که نعمت توحید خالص و هدایت حقیقی و پیروی سنت عنایت فرموده، خدایا از تو استمرار هدایت و ثبات و استقامت میطلبیم تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میجوییم، خدایا همۀ نیازهای ما را بویژه این نیاز و احتیاج و خواسته و دعای ما را بر آورده کن. هدایت به راه راست، و دوام این نعمت عنایت کن. آمین